?>?> انقلابی بی‌ادعا | سیاست روز
دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۶
کد مطلب : 97623
برای مرضیه‌ای طاهر که یکی از ذخیره‌های واقعی انقلاب بود

انقلابی بی‌ادعا

انقلابی بی‌ادعا

امروز و فردا می‌کردم برای منتشر کردن بستری شدن قانع‌ترین بانوی انقلاب، برای بی‌مهری عده‌ای بی‌تفاوت و غرق دنیا، برای آنهایی که برایشان مهم نبود بانوی چریک و مقاوم موثر در پیروزی انقلاب روی تخت بیمارستان خوابیده است. نماینده مقام معظم رهبری و مسئولان بسیج و سردار نقدی ملاقات‌کنندگان این بانو بودند بانویی که آن روزها که مردها جرات ایستادن پای مبارزه و انقلاب را نداشتند، آن روزها که برخی از منصب‌داران فعلی در فرنگ تحصیلات عالیه می‌گذراندند، آن روزها که یک برگ اعلامیه و سخنرانی امام را در صد سوراخ قایم می‌کردند و ساواک وحشتناک‌ترین کابوس مردم بود مردانه پای راه و هدفی که انتخاب کرده بود ماند... مردانه شکنجه شد در کنار دخترش و دم نزد، اما درست وقتی که قرار بود از همه این بی‌مهری‌ها به بانوی مقاومت انقلاب بنویسیم که نشد... بانوی مقاومت دعوت حق را لبیک گفت و اینجا هم از ما جلو زد. از مایی که می‌خواستیم بی‌مهری عده‌ای را به رخشان بکشیم، پیشی گرفت. شاید نمی‌خواست مثل همیشه کسی را به زور همراه خود کند. 
***
یادمان نرفته آن روزها که انقلاب پیروز شده بود و عده‌ای یادشان افتاده بود انقلابی بودن را و با امام آمدند تا سر سفره انقلاب بنشینند این بانوی مبارز راه خود را از هر چه مسیر منتهی به دنیا و پست و مقام بود دور کرد تا اجر مقاومتش ضایع نشود. آنقدر از دنیاطلبان فاصله گرفت تا مجبور شد برای گذران زندگی و هشت بچه‌اش مسافرکشی کند. همان روزهایی که کسی به او ذخیره انقلاب نگفت مسافرکشی می‌کرد اما دست به بیت‌المال نمی‌زد. نه اینکه نتواند ها! اگر می‌خواست می‌توانست پستی ماندگار بگیرد و پولی هم در قبالش بگیرد که چند نسل بعدش راحت زندگی کنند اما او با خدا معامله کرده بود نه با بیت‌المال مسلمین.
تاریخ انقلاب سابقه فرمانده سپاه بودن خانمی را به یاد ندارد اما این بانوی مبارز فرماندهی سپاه همدان را برعهده داشت. در جنوب لبنان آموزش چریکی دید و در تیپ امام موسی صدر خدمت کرد.
حتی مدتی محافظ امام شد و بسته‌هایی که برای اما می‌رسید را باز می‌کرد تا اگر بمب و خطری هست برای او باشد و رهبر کبیر انقلاب سالم بماند.
***
طاهره دباغ با نام اصلی مرضیه حدیدچی متولد ۲۱ خرداد ۱۳۱۸ در همدان است اما شاید از دهه ۴۰ با پخش اعلامیه امام خمینی(ره) را باید آغاز مسیر پرتلاطم وی دانست. در راه پخش اعلامیه بود که دستگیر شد، آن روزی که مردان کمتری جرات این کار را داشتند، زندانی سیاسی شد و در ساواک شکنجه‌های طاقت‌فرسایی را تاب آورد. شاید توان او را از جایی که مبارزه مسلحانه در زمان حکومت پهلوی و قبل از انقلاب اسلامی انجام می‌داد نوشت و یا از زمانی که شاگرد آیت‌الله سیدمحمدرضا سعیدی بود و با جامعه روحانیت مبارز همکاری داشت.
یا شاید باید او را از سال ۵۳ که با پاسپورت جعلی از کشور خارج شد تا برای سومین‌بار شکنجه‌های سنگین ساواک بر پیکر ننشیند، شروع کرد، تاب آوردن او و خدمتکاری هتل و رستوران هم سختی‌های خودش را داشت.
اما نکته قابل توجه این است که آن روز که این بانوی مقاوم با پاسپورتی جعلی راهی لندن شد هم نتوانست آرام بنشیند و با خود بگوید که وظایف و تکالیفش را در حد بضاعت انجام داده و حالا نوبت بقیه است. او در فرانسه و انگلیس در اعتصاب غذاهایی برای آزادی زندانیان سیاسی ایرانی شرکت می‌کرد و دست از راهی که انتخاب کرده بود بر نمی‌داشت. این بانوی مجاهد در عربستان سعودی به توزیع اعلامیه‌های امام خمینی(ره) در میان زائران می‌پرداخت اما بیشتر فعالیت‌های او در خارج از کشور مربوط به آموزش مبارزات چریکی در سوریه و لبنان با حمایت امام موسی صدر انجام می‌شد. او در برپایی یک اردوگاه نظامی در سوریه برای آموزش چریک‌های ضد شاه ایرانی مشارکت داشت و توانست نسل جوانی از ایرانیان مبارز را با تاکتیک‌های شبه‌نظامی آشنا کند. در خارج از کشور اما وی را با نام‌های خواهر دباغ، خواهر زینت احمدی‌نیلی و خواهر طاهره می‌شناختند. در هنگام اقامت بنیانگذار انقلاب هم در پاریس وی محافظ شخصی او شد و همچنین وظایف اندرونی بیت را نیز برعهده داشت بر این اساس می‌توان او را بانوی مقاوم قبل و بعد از انقلاب دانست کسی که همیشه درست همانجایی بود که باید باشد. بعد از به ثمر نشستن انقلاب اسلامی هم اسیر چپ و راست و افراط و تفریط نشد و در راه خود باقی ماند.
***
پس از پیروزی انقلاب مناصبی چون فرماندهی سپاه همدان و رئیس زندان‌های زنان تهران را عهده‌دار بود. مرحوم دباغ اولین فرمانده سپاه غرب کشور در بعد از انقلاب بود و البته در نابودی سازمان‌هایی چون کومله و حزب دموکرات کردستان گرفته تا شبکه‌های مخفی فداییان و مجاهدین نقش فعالی را ایفا کرد. وی سه دوره نماینده مردم تهران و همدان در مجلس شورای اسلامی، مسئول بسیج خواهران کل کشور و استاد مدرسه شهید عالی مطهری بوده ‌است و در اواخر عمر از اعضای شورای مرکزی جمعیت زنان انقلاب اسلامی و مدرس واحد معارف اسلامی دانشگاه علم و صنعت و قائم‌مقام دبیرکل جمعیت زنان جمهوری اسلامی بود.
اما شاید نقطه عطف حضور وی در کارهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی انتخاب شدن توسط امام خمینی(ره) به همراه آیت‌الله جوادی‌آملی و محمدجواد لاریجانی در سال ۶۷ برای رساندن پیام تاریخی رهبر کبیر انقلاب اسلامی به گورباچف بوده است که خودش درباره این سفر می‌گوید: «زمانی که هواپیما در فرودگاه مسکو برزمین نشست من پشت سر آقای جوادی‌آملی و لاریجانی پا بر روی پلکان هواپیما گذاشتیم. گروه و هیئتی از وزیر امور خارجه، مشاور مخصوص گورباچف و امام جماعت مسجد بزرگ مسکو و نیز تعدادی از دیپلمات‌های ایرانی به استقبال ما آمدند. وقتی ما از پله‌ها پایین می‌آمدیم متوجه شدم که تمامی آنها سرشان را بالا گرفته و به من نگاه می‌کنند. وقتی که پایین پله‌ها رسیدیم امام جماعت مسکو پیش آمد و ضمن خوشامدگویی، گفت: "در عرف دیپلماتیک مرسوم است که دسته‌گل را به رئیس هیئت و گروه اعزامی و میهمان تقدیم کنیم ولی اجازه بدهید که ما این دسته‌گل را به این خانم که حضورش با این پوشش برای ما تازگی دارد، بدهیم." سپس پیش آمد و سرش را کمی برای ادای احترام خم کرد و دسته‌گل را به دست اینجانب داد و من آن را تقدیم آقای جوادی‌آملی کردم و با بقیه مصافحه کرد و خوشامد گفت. حضرت امام در نظر داشت تا زنی در کنار مردان به شوروی بفرستد و اعلام کند که در جمهوری اسلامی ایران زنان نیز امور مهم و حکومتی حاضر و پیشتاز هستند. امام می‌خواست در کنار آن پیام مکتوب، پیامی شفاهی نیز به دنیا بدهد که ما در عمل بیش از هر مکتب دیگری به جایگاه واقعی زن ارج می‌نهیم و برایش ارزش قائلیم نه ارزش ابزاری بلکه معنایی. امام می‌خواست با گماردن یک زن در این هیئت به تمام تبلیغات غرب و شرق مبنی بر محدودیت زنان در جامعه اسلامی پایان دهد آن هم در آن زمان که رسانه‌های گروهی در غرب مرتب از محصور کردن زنان در جمهوری اسلامی قلم فرسایی می‌کردند.»
***
هنوز تصویرش جلوی چشمم است وقتی مراسم تجلیل می‌گرفتند. از او پرسیدند از راهی که رفتی پشیمان نیستی و جواب یک جمله بود: «اگر پا داشتم الان هم سوریه بودم!!»
همین جمله یعنی باور مسیر و اعتقادی شگرف به مسیری خدایی. مرضیه حدیدیچی‌دباغ بانوی مظلومی که این روزها همه برای مراسم تشیع و تدفینش به صف شده‌اند کسی که این روزها همه سعی می‌کنند برایش پیام تسلیت بنویسند در اوج مظلومیت از دنیا رفت. نه توقعی داشت نه کشور را به واسطه خدماتش برای انقلاب مال خود می‌دانست و نه حتی نیم‌نگاهی از مسئولی می‌خواست. او مسیرش را از ابتدای راه درست انتخاب کرده بود. با خدای خود عهد کرده بود و تا آخرین نفس هم پای عهدش ماند.
نه زنیت را بهانه خانه ماندن و ندیدن مسیر انقلاب کرد، نه مادر بودن را مانعی برای مسیر خدایی‌اش می‌دید. داشتن ۸ فرزند و مشکلات اقتصادی و جنسیت هیچ‌کدام مانع هدفی که برگزیده بود ندانست با خدایش عهد کرد و پا در مسیر گذاشت مسیری که اتفاقا مردان زیادی نتوانستند آن را بپیمایند. 
***
بالاخره این بانوی مبارز و مقاوم و سنبل زنان مقاوم ۲۷ آبان‌ماه دعوت حق را لبیک گفت و در کنار مزار امام خمینی(ره)، رهبری که برای هدف والایش برگزیده بود آرام گرفت. اما این‌بار مسئولان زیادی به استقبالش آمدند، همه آنهایی که وقتی این بانوی مبارز در بیمارستان بود به عیادتش نرفتند برای ختم اما آمدند و اتفاقا کلی از رشادت‌ها و شجاعت‌های او گفتند. انگار نه انگار که زمان بستری شدن کمتر حالش را پرسیده بودند، اما می‌دانم آن زمان که روح خانم دباغ شاید برای آخرین‌بار دنیا را نظاره می‌کرد به تنها چیزی که فکر نمی‌کرد حضور و عدم حضور مسئولان بود. مثل همیشه که عادت نداشت توقعی ولو به حق از کسی داشته باشد به جز توقع حفظ بنیان‌ها و آرمان‌های انقلاب اسلامی. بانوی مبارزی که همه زندگانیش را برای هدف بزرگ و عمل در جاده خداوند صرف کرده بود رفت و ما را با دینی که به او داریم تنها گذاشت. دینی برای حفظ دستاوردهایی که با تحمل شکنجه‌های ساواک و همراهانش، با چشیدن طعم تلخ غربت و دوری از خانواده برایمان به ارمغان آورده است. امروز که در سایه آرامش و امنیت انقلاب اسلامی نشسته‌ایم قطعا ما را از جایی در بهشت می‌بیند و بیشتر از اینکه نگران تظاهر کردن‌های ما باشد نگران انقلابی است که با خون دل خوردن او و همراهانش به دست آمده. انقلابی که اگر عرضه حفظش را نداشته باشیم باید به آنها جواب بدهیم.

حقی که جمهوری اسلامی برای زنان قائل است
اگر زنی بخواهد از برکات اسلام بهره ببرد و به جایگاه رفیع نائل شود، لازم نیست برای پیدا کردن الگوهای بانوان مسلمان و موفق به سال‌های دور برگردیم، کافی است کمی بهتر بنگریم. آن وقت زنانی را خواهیم دید که اگر به آنها بگویی از حقوق فردی و اجتماعی‌ات، دوچرخه‌سواری و رفتن به استادیوم را برگزیدیم با نگاهی عاقل اندر سفیه خجلت می‌کنند.
نامش را مرضیه نهادند و چه شایسته بود این نام برای بانویی که تمام عمر خویش را در مکتب انقلاب و اسلام با عشق و خلوص کامل صرف کرد. بانویی که تا آخرین نفس بر آرمان‌ها و اعتقاداتش پایبند بود و مانند خیلی‌ها در میانه راه نفسش نبرید. بانویی که دفتر زندگی‌اش سراسر آکنده از سطوری است خواندنی، از عشق مادری به فرزندان تا حضور در عرصه‌های مهم اجتماعی. حالا که خانم مرضیه دباغ ندای حق را لبیک گفت که ورق زدن دفتر زندگی‌اش سراسر درس و افتخار برای زنان ایران زمین است. آن طور که در کارنامه زندگی‌اش آمده وی نه تنها بانوی خانه‌دار و مادری موفق بود که وی را با نام فرمانده در سطوح عالی نظامی، چریکی بزرگ در میان یاران امام موسی صدر در لبنان، و وی را در جمع هیات اعزامی به روسیه برای بردن نامه امام خمینی(ره) برای گورباچف آخرین رئیس‌جمهور شوروی سابق و نیز محافظ امام(ره) در حالی که مردان بسیاری بودند که جرات انجام امور حفاظت را نداشتند و ده‌ها عنوان دیگر در عرصه‌های مختلف اجتماعی می‌توان شناخت. زندگی بانو دباغ این پیام بزرگ را دارد که زنان در نظام جمهوری اسلامی در عالی‌ترین سطوح می‌توانند ایفای نقش نمایند و تبدیل کردن حقوق آنان به مسائل کوچکی همچون دوچرخه‌سواری و یا حضور در ورزشگاه‌ها نه تنها در شان زنان این سرزمین نمی‌باشد بلکه نادیده گرفتن جایگاه واقعی زنان در جمهوری اسلامی حال آنکه زندگی زنانی همچون خانم دباغ خود سندی گویا بر جایگاه ارزشمندی است که زنان این سرزمین می‌توانند در آن ایفای نقش نمایند. 

مائده شیرپور

https://siasatrooz.ir/vdcgw39y.ak9ux4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی