آنهایی که دم از سازش میزنند، ایران را نشناختهاند، مردم ایران را نشناختهاند، انقلاب را نشناختهاند و شیعه علی(ع) را نشناختهاند. دشمن را هم نمیشناسند، به همین خاطر سر سازش دارند و این سازش را به همه آرمانهای انقلاب اسلامی تجویز میکنند، نسخه خود را به همه تسری میدهند، در حالی که با یک نسخه نمیتوان برای همه دارو تجویز کرد تا درمان شود.
قرارشان بر این بود تا با نسخه برجام دردها درمان شود، قرار بر این شد که با وعدههای دشمن، معامله شود تا محیطزیست، آب و هوا، بیکاری، ازدواج جوانان، رونق اقتصادی و... حل شود، اما برجام بلای جان شد برای ایران. قرار بود «قاتق نان شود اما قاتل جان» شد.
بستر آن را عواملی در داخل آماده کردند، آنهایی که سازش پذیر بودند و هستند، آنگونه رفتار کردند که مسیر تغییر کرد، راه به بیراهه رفت تا به اینجا رسید، اما راه روشن است. تاریک نیست، برای رسیدن به قله، به اوج، به سربلندی راه سنگلاخ هست، ناهموار هست، اما برای رسیدن به اوج بینهایت باید عمیق بود، عمیق در اندیشه والا.
دره را تا نمیبینند، پس نمیتوانند، اوج را هم ببنند و آنهایی که سرسپرده و سازش پذیرند نه دره را میبینند و دیدهاند نه اوج را میشناسند و میدانند چیست. برای همین چند روز چرب و شیرین دنیا، حاضرند عزت خود را که نه! عزت یک ملت و کشور و انقلاب را بر باد بدهند تا به اموالم دنیایی خود برسند. حاضرند تن به ذلت بدهند اما عزت را با قهقرا به پای معامله ببرند. داستان امروز ما، داستان ۱۴۰۰ سال تاریخ اسلام و تشیع است.
همانهایی که در جنگ صفین، مولای خود را، امام خود را به پای میز مذاکره نشاندند، اکنون در زمانه ما ظهور کردهاند. عمر و عاصها زاییده شدهاند، اگر در آن زمان یک عمر و عاص بود، اکنون دهها عمر و عاص با فریب و نیرنگ، در حال تلاش سازشکارانه خود هستند.
در آن سوی ماجرای شعب ابیطالب(ع) ابوسفیان است، تحریم و محاصره اقتصادی برای از پا درآوردن ایرانی است که ۴۰ سال مقاومت را پشت سر دارد و این چهل سالگی انقلاب تحولی است درونی برای آینده ایران اسلامی، که اگر از این دوران به سلامت عبور کنیم، ثمرهای بزرگ را برای همه ایران، بلکه بشریت رقم زدهایم.
جنگ میان فقر و غنا، مظلوم و ظالم، حق و باطل است، تشخیص حق از باطل در میان برخی خواص به بیراهه رفته، آنهایی که باطل را میدانند و حق را میشناسند، اکنون زمان ورود به معرکه است، کارزاری که اگر کوتاه بیاییم، به فنا دادن ایران اسلامی ختم خواهد شد. ایمان به آرمانهای انقلابی این مرز و بوم، اعتقاد به حقانیت این کشور و مردم، راه هرگونه خسران را میبندد.
راه گمراهی که برخی از آن سخن میگویند، برای برونرفت از گرفتاریهای خود ساخته، که ناکارآمدی برخی سیاسیون و مسئولین باعث آن است، راه حل سیاسی، دیپلماسی یا مذاکره نیست. فضای دیپلماسی در این نبرد حاکم نیست، صحنه، صحنه جنگ است، جنگی تمام عیار با همه ابعاد نظامی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، برای اداره و ادامه این جنگ انقلابیون باید وارد میدان شوند و هر آنچه در چنته دارند به کار گیرند.
برجام را تجربه کردیم، برجام را با تحمیل پذیرفتیم، اکنون طعم خسارت محض آن را میچشیم، اما باز از مذاکره سخن میگویند و دیپلماسی با کدخدای بیخدا!
پیشنهاد شیطان را برای مذاکره دوباره، با ولع و طمع همچون گرسنهای که مدتها است چیزی نخورده است، دنبال میکنند، آب از لب و لوچه سازشطلبان راه افتاده،طمع کباب کردهاند
اما نمیدانند که در این معرکه «خر» داغ میکنند کبابی در کار نیست! آیا نتیجه چنین وضعیتی همان دیپلماسی به کار رفته در مذاکرات هستهای نیست؟ راه هست، راهکار هم هست. چاه هم هست. قله هم دیده میشود. اما چرا برخی چاه را بر میگزینند؟ آیا چنین آدمهایی، خیانتکارند یا نادان؟!
و باز هم از دستاوردهای برجام میگویند که بلایی شد برای ایران. کم لطفی به برجام و کفران نعمت به آن، آیا اینگونه کرد اوضاع را؟ شاید توقع دلخوشان و سازش طلبان این بود که برای برجام نماز شکر به جا میآوردیم! دست به دعا بر میداشتیم و به شکرانه آن، از کدخدا سپاسگزاری میکردیم!
دیپلماسی که از آن سخن میگویند، دیپلماسی تسلیم است. آنهایی که سرسازش دارند، تسلیم را تجویز میکنند. آمریکا هم نظارهگر اوضاعی است که با ناکارآمدیها به بار آمده، سیگنالها را دریافت کرده، آقایان خوشخیال توافقی در کار نیست. وعده ترامپ وسوسه شیطان است. درخواست دیدار رئیس جمهور آمریکا از مقامات ایران، فریبی است برای افکار عمومی مردم ایران و جهان. سادهلوحی را کنار بگذارید، تغییر را از خود آغاز کنید، تغییری که کارآمدی را همراه داشته باشد، تغییراتی که از سوی آمریکا مطالبه میشود، راهی است اشتباه که باعث نابودی انقلاب است. آیا چنین میخواهید؟!
نویسنده: سیاوش کاویانی