حالا مي شود مجموعه مدينه را يكي از مجموعههاي اثرگذار تلويزيون دانست. مجموعهاي با قصهاي گيرا و بازيهاي خوب و كارگرداني قابل قبول و مجموعهاي همگن كه همگي دست به دست هم دادهاند تا اين مجموعه اوقات خوشي را براي بينندگان تلويزيون ايجاد كند.
اگر چه وجود برخي اشكالات به خصوص كشدار بودن ماجرا و شباهت اين مجموعه به برخي مجموعههاي قبلي تلويزيون از جمله رستگاران قدري تو ذوق ميزند كه علت اين امر را بايد در يكي بودن عوامل از جمله نويسنده و كارگردان دانست اما بيشك توانسته است به حدي از مطلوبيت برسد كه يك ماه مخاطبان تلويزيون را درگير خود كند.
اصل مطلوبيت مجموعه تلويزيوني مدينه و البته تمام توليدات سينمايي و تلويزيوني در قصه و فيلمنامه خوب است و مدينه اين مزيت را داشته تا از قلم خوب و گيراي سعيد نعمتاله كه به خوبي مديوم تلويزيون و نوشتن در چارچوبهاي اين مديوم را ميداند و اجرا ميكند بهرهمند شود.
مجموعه مدينه با بهرهمندي از قصه اصلي چندلايه قصههاي فرعي از زواياي مختلف قابل بررسي است. اما يكي از ويژهترين آثار تربيتي و اخلاقي كه در جامعه ميتواند نقشي اثرگذار داشته باشد، روند برخورد و طي زندگي دو مادر در اين فضا است.
روايت موازي زندگي و مواجهه دو مادر يعني روحي و مدينه حكايت چند و چون نگاه فلسفي به زندگي از ديدگاه اين دو مادر است. روحي كه نخستين همسر جهان بوده است بسيار مهربان بوده است. او آنقدر مهربان و دلسوز و فداكار بوده است كه تاب نيشتر واكسن به تن پسر بچه خود را نداشته و از همين رو به بهمن پسر او، تا سه سالگي هيچ يك از واكسنهايي كه قرار است در آينده از ابتلاي او به بيماري جلوگيري كند تزريق نشده است. آيا به راستي اين مهرباني با طفل بوده است؟
اما وقتي مدينه در زندگي بهمن و جهان حضور مييابد مهربانانه پيگيري ميكند و نيشتر بر تن طفل سهساله را تاب ميآورد تا مبادا او در آينده با مخاطره بيماريهاي مهلكي مواجه شود كه راه صواب پيشگيري از آن در گذشته و به تلخي واكسن بوده است.
«مدینه» مادري است معتقد به باورهای دینی و مذهبی كه تلاش دارد ولو از سنگلاخ، اما به سلامت ، صحت و پاكي خود و خانواده را بگذراند، او گره زده بين عقل معاد و عقل معاش، اما روحي كه گويي بيش از آنكه عقل معاد داشته باشد به عقل معاش خويش و امروز خويش و خانواده ميانديشد دست به هر خس و خاشاكي دراز ميكند تا از بلاي توفان بگذرد و در اين بين خود را و اطرافيانش را با دست و پا زدن در گرداب بلا بيشتر فرو ميبرد.
اين تقابل رفتار مهربانانه دو مادر است. دو مادري كه يكي از شيره جان خويش به بهمن خورانده تا او به جهان پايبگذارد و ديگري مادري نامادر كه از عنفوان كودكي مسير تربيتي اين طفل را در اختيار گرفته است.
حالا و در بالندگي اين كودك ديروز و جوان امروز اين اوست كه در دوگانگي اين دوگانه تربيت و نگاه مهربانانه سردر گم است كه آيا به راستي به مهرباني هنوز مادر تني خويش پابند باشد يا به مهرباني واقعبين مادري نامادر كه ميداند رستگاري از كژي نميگذرد و در دروغ و خدعه و نيرنگ جز فساد و تباهي نيست.
مدينه گذري است به فلسفه وجودي و زندگي از منظر دو مادر كه هر دو با مهرباني تلاش دارند فرزند خويش را از مخاطرات دوران گذر دهند و بر ساحل عافيت بنشانند
در كنار اين نوشته و قصه خوب البته نبايد از بازي خوب بازيگران اين مجموعه و كارگرداني خوب سيروس مقدم گذشت كه محصول اين تعامل يك مجموعه دوست داشتني شده است.