انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بیتردید میتواند نقش تعیین کنندهای درآینده جهان داشته باشد. البته این فقط انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیست که حساسیتهای زیادی را به دنبال دارد بلکه در جهانی که به طور تناقضنما همزمان بسیار به هم پیوسته و بسیار از هم گسسته است هر پدیده بزرگی در هر کشوری به ویژه کشورهای تاثیرگذار حساسیتزا هستند. این پدیدهها به سرعت از ظرف مرزهای خود به خارج لبریز میشوند و قسمت یا تمام جهان را متأثر میسازند. مردم کشورهای فرانسه ، آمریکا یا انگلیس ، چین یا روسیه و برخی دیگر فقط رئیس جمهور یک کشور را انتخاب نمیکنند بلکه در عین حال یک بازیگر مؤثر جهانی را انتخاب میکنند. به همین دلیل انتخاب آینده درآمریکا بسیار حساس و به دلایلی شاید حساسترین انتخابات تاریخ معاصر این کشور باشد.
معمول و انتظار از یکسال مبارزه انتخاباتی در داخل و خارج آمریکا چنین بوده است که هر کدام از این دو حزب دمكرات و جمهوري خواه و نامزدهای انتخابی آنها برنامه چهار سال آینده ریاستجمهوری را ارائه و معرفی میکنند. در این انتخابات دگرگونی پدیده آمده است که هیچکدام از نامزدهای حزبی، برنامه مشخص و فراگیر ارائه ندادهاند. هیلاری کلینتون نامزد حزب دمکرات بر ادامه راه و برنامههای «اوباما» هم حزبی خود تأکید دارد و اینجا و آنجا تبصرههایی بر آن میزند که بیشتر تصحیح اجرایی است تا ارائه برنامهای مشخص و جدید. «رونالد ترامپ» نيز اگرچه نامزد حزب جمهوری خواه است اما خود را کاندیدای فراتر از حزب میخواند که میخواهد هم حزب جمهوریخواه و هم واشنگتن مرکزیت حاکمیت آمریکا را پاکسازی کند! او حتی از سوی سران حزب جمهوری خواه طرد شده و موردتائید قرار نگرفته است.
ترامپ میلیاردر بزرگ آمریکایی، خود را نجاتدهنده آمریکا میخواند. آمریکایی که بقول او دارد در گرداب ناشی از برنامه و سیاست گذشته ، خفه میشود! شعارهای تغییر او رنگ و بوی «نژادپرستی» گرفته است. بطوریکه حاصل هشت سال ریاست جمهوری «اوباما» اولین رئیسجمهور سیاهپوست آمریکا را «فاجعه» و بازکردن درها بسوی «خارجیان» بخصوص مسلمانان و مکزیکیها (همسایه آمریکا) میشمارد که بقول او انواع و اقسام جنایات و ناامنی را در سراسر آمریکا اشاعه دادهاند! پیشنهاد جنجالی او، کشیدن دیوار مانع در مرز آمریکا و مکزیک است. همچنین ممانعت از ویزای ورود به مسلمانان برای آمریکا است. هیچ برنامه روشنی در کمپ انتخاباتی دونالد ترامپ در سیاستهای داخلی و یا سیاست خارجی دیده نمیشود، الاّ پرخاشگری درباره گذشته و ارائه پیشنهادهای عصبی و هیجانزده! که البته مراسم انتخاباتی او را تاكنون داغ نگه داشته است! همه کارشناسان انتخاباتی در آمریکا پیشبینی کردهاند که در۱ ماه آینده رقابت «ترامپ» و «کلینتون» بسیار شدید و نزدیک به هم خواهد بود؛ و مناظره هاي تلویزیونی این دو بسیار تعیین کننده است. مهمتر از آن، درصد شرکت مردم آمریکا در این انتخابات بسیارپایین خواهد بود، چرا که مردم آمریکا از هر دو حزب و نامزدهای آنها، مأیوس شدهاند. در بخش سیاست خارجی آمریکا که همواره در کنگره دو حزب و چرخش قدرت ریاستجمهوری حائزاهمیت بوده است، هیچ دورنمای تحول جدیدی دیده نشده، بهطوریکه درباره بحران خاورمیانه پیشنهاد یا برنامه روشنی ارائه نشده است. اروپای بحرانزده نیز از نتایج کنگرههای دو حزب، ناامیدی در آینده را کسب کرده است. صاحب نظران اظهارداشته اند ؛ این پرسش که بعد از ۸ سال از ریاستجمهوری اوباما، با انتخاب ترامپ یا کلینتون، چرخش بزرگی در سیاست خارجی آمریکا انجام خواهد گرفت ، همچنان مسکوت مانده و گرایش به «محافظهکاری» یا «لیبرالیسم» نیز در سخنان هر دو نامزد انتخاباتی ریاستجمهوری بسیار محتاطانه انجام گرفته است. برخی از نویسندگان سیاسی آمریکایی، پناه بردن به «هتاکی» درنقد دونامزد انتخاباتی از یکدیگر را، از سر ناکارآمدی و نداشتن برنامههای قوی و روشن آنها دانستهاند تا به جای کسب آراء از سر تدبیر، از ابزار هیجانزدگی در جامعه آمریکا بهرهگیری کنند. به نظرمیرسد، کنگره دوحزب حاکم در آمریکا نتوانست دورنمای مشخصی از آینده را نشان دهد.
فرانسیس فوکویاما نظریه پرداز نام آشنای سیاسی در ایالات متحده ونظریه پرداز نظریه معروف «پایان تاریخ» میباشد. او استدلال کرده که در فضای پس از جنگ سرد که با فروپاشی شوروی آغاز شد، لیبرال دموکراسی به عنوان بهترین، کاملترین و آخرین آلترناتیو الگوی نظام سیاسی است. وی از آن مقطع تاکنون براین باوراست که لیبرال دموکراسی سرنوشت نهایی همه جوامع انسانی میباشد. «فوکویاما»کلید فهم انتخابات پیش رو در ایالات متحده را در فهم و تحلیل برآیند سیاست خارجی و داخلی آمریکا میبیند. او براین باور است که حزب جمهوری خواه اکنون کنترل خود را بر روی حزب و اعضای خود از دست داده است. تاریخچه جهت گیریهای حزب جمهوری خواه حاکی از آن است که این حزب در راستای منافع تجار و لابیهای تجارت- محوری عمل کرده است و این مساله در تضاد مستقیم با منافع طبقات پایین و کارگر بوده و میباشد. اکنون نیز این حزب اتحاد محافظه کارها و نخبگان تجاری میباشد. ازاین زاویه تحلیلی اختلافات سیاسی و دعواهای بزرگ درون حزبی در حزب جمهوری خواه هم قابل فهمتر میشود. و اما حزب دموکرات که خود را قهرمان مردمی میدانسته نیز از منظر فوکویاما شکست خورده است. او مهمترین مشکل حزب دموکرات را جذب شدن در اندیشههای "سیاستهای هویتی" و قرار دادن آن به عنوان هسته ارزشی حزب میداند. علیرغم جذب زنان، سیاهان، جوانان،
هم جنس گراها و هواداران محیط زیست این حزب کارگران سفید را به فراموشی سپرده است. درکنارآن چه که در بالا گفته شد به ضعیف شدن اتحادیهها از دهه هشتاد میلادی نیز باید توجه نمود. اکنون لایههایی که مورد بیمهری دموکراتها قرار گرفتهاند بخشی از حامیان ترامپ شدهاند.