دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۲:۵۳
کد مطلب : 90972

شکست کامل هژموني آمريکا در دست ايران

اکنون تنها موضوعي که در هياهوي اتفاقات سياسي بين‌المللي دنيا، هنوز به حاشيه نرفته و همچنان در...

اکنون تنها موضوعي که در هياهوي اتفاقات سياسي بين‌المللي دنيا، هنوز به حاشيه نرفته و همچنان در مباحث محافل سياسي و رسانه‌اي داغ خواهد ماند، موضوع هسته‌اي ايران است.
اين موضوع براي آمريکايي‌ها اکنون به يک پرونده حيثيتي تبديل شده است و مقامات اين کشور مي‌كوشند هرگونه که شده، نتيجه دلخواه را به دست آورند.
همان‌طور که تحليل‌گران، صاحب‌نظران و انديشمندان آمريکايي هم اعتراف کرده‌اند، آمريکا ديگر هژموني جهاني نيست، اين تحليل و ديدگاه درست، از سوي شخصيت هايي مطرح شده است که خود، سال‌ها در دستگاه حاکميت آمريکا انجام وظيفه کرده‌اند و به همه ابعاد اين حاکميت آشنايي کامل دارند.
کيسينجر، تئوريسين کهنه‌کار آمريکايي که اکنون گرچه سن و سالي از او گذشته و پير شده است، اما همچنان ديدگاه‌هاي او در سياست‌هاي آمريکا به عنوان راهنما و راهبرد به کار مي‌رود. او در گفت‌وگو با راديو ملي آمريکا اعتراف مي‌کند که جايگاه آمريکا در دنيا افول کرده است. كيسينجر گرچه ابا دارد تا بگويد که آمريکا ديگر هژموني جهاني نيست، اما «زبيگنيو برژينسکي» مشاور اسبق امنيت ملي آمريکا با صراحت مي‌گويد که آمريکا ديگر هژمون جهان نيست.
تأثيري که آمريکا پيش از اين بر روي معادلات جهاني داشت، اکنون در ضعف شديد به سر مي‌برد. اين کشور نمي‌تواند عليرغم اين که سال‌هاست سعي کرده است، خود را کدخداي دنيا معرفي کند، معضل کوچکي به نام داعش را حل کند. اين که او نمي‌خواهد دسته‌اي به نام داعش در منطقه محو شود، شايد درست باشد، اما بايد به اين نکته مهم هم توجه داشت که، آمريکايي‌ها ديگر آن قدرت و توانايي پيشين خود را ندارند، به همين خاطر است که براي چنين موضوع پيش‌ پا افتاده‌‌اي اگر مي توانست مستقيم ورود پيدا مي‌کرد و اين گروهك تروريستي را از بين مي‌برد تا وجهه حاکميت آمريکا در افکار عمومي تا اندازه‌اي بهتر مي‌شد، آمريکا هم از چنين اتفاقي بدش نمي‌آيد.
اما در کنار اين ناتواني‌هايي که از آمريکا ديده مي‌شود، مصمم بودن آنها براي مهار جمهوري اسلامي ايران، قابل توجه و تأمل است.
آمريکايي‌ها، با وجود جمهوري اسلامي ايران، بسياري از مسائل بين‌المللي را رها کرده‌اند و انرژي خود را بر روي ايران و موضوع هسته‌اي متمرکز ساخته‌اند.
يکي از دلايلي که آمريکايي‌ها بر روي موضوعاتي مانند، سرکوب داعش، سرنگوني بشار اسد، انقلاب مردمي يمن، تحولات اوکراين و ... کم‌توجه شده‌اند، به همين خاطر است، يعني آمريکايي‌ها آن انرژي و هزينه‌هاي سياسي، نظامي و اقتصادي که براي مسائل ديگر مي‌خواهند هزينه کنند، بر روي ايران متمرکز کرده‌اند تا بتوانند، با تحميل خواسته‌هاي خود به جمهوري اسلامي ايران آن «هژمون» از دست رفته را باز يابند.
به همين خاطر است که تئوريسين کهنه‌کار آمريکا «کيسينجر»، اعتقاد دارد که «از نقطه نظر ژئواستراتژيک، من ايران را مسئله‌اي بزرگتر از داعش مي‌دانم.» آمريکايي‌ها متوجه نقش اساسي، تأثيرگذار و سرنوشت‌ساز جمهوري اسلامي ايران در معادلات و تحولات حال و آينده منطقه‌اي و بين‌المللي شده‌اند و از آنجا که نقش ابرقدرتي و فرماندهي اين کشور در جهان بسيار کمرنگ شده است، نيازمند طرف مقابلي هستند که بتواند با هماوردي با او، اين «هژمون» از دست رفته را بازيابد.
انتخاب حاکميت آمريکا، ايران است، کاخ سفيد به خوبي مي‌داند که در صورت پيروزي مقابل ايران، آن قدرت و توانايي که سابق و البته به واسطه نظامي و مداخلات سياسي داشت، با مهار ايران به دست خواهد آورد.
اين پيروزي آمريکا براساس خواسته‌هاي خود بر ايران، باعث مي‌شود که تحولات منطقه که اکنون به زيان آمريکا رقم خورده است، تغيير جهت داده و به سمت او سوق پيدا کند. براي همين است که در گفت‌وگوهاي هسته‌اي ميان ايران و ۱+۵، تنها آمريکاست که «متکلم وحده» است و ديگران از او تبعيت مي‌کنند. چون منافع مشترک دارند.
به اين سخن «پل رابرتس» معاون اسبق خزانه‌داري آمريکا توجه کنيد، «اگر دولت ايران فکر مي‌کند، تحريم‌هاي واشنگتن و ديگر اقدامات خصمانه عليه کشور شما به خاطر برنامه‌هاي هسته‌اي است، نابخردانه و اشتباه است. بايد بگويم واشنگتن مخالف ايران است چون کشور شما مملکتي مستقل با دولتي مستقل است. ايران برده، وابسته و يا عروسک خيمه‌شب‌بازي آمريکا نيست.»
در مقابل چنين سياستي که سال‌هاست از سوي آمريکا عليه جمهوري اسلامي ايران دنبال شده است، تنها ايستادگي و سياست انقلابي مي‌تواند، آمريکا را به شکست بکشاند. شکست آمريکا مقابل ايران، که به اميد بازآفريني هژموني خود در جهان به دست و پنجه نرم کردن با جمهوري اسلامي پرداخته، سرنوشت آينده آمريکا را هم رقم خواهد زد.
دستگاه ديپلماسي کشور در اين نبرد سهم بسياري دارد. رفتارها و مواضعي که در جريان گفت‌وگوهاي ايران و آمريکا رخ مي‌دهد مي‌تواند، هم براي ما سرنوشت‌ساز باشد و هم براي آمريکايي‌ها.
براي همين است، هنگامي که وزير امور خارجه کشورمان با همتاي آمريکايي خود ديدار مي‌کند و سپس به قدم زدن در خيابان‌هاي ژنو مي‌پردازند، مورد توجه محافل سياسي، رسانه‌اي و تحليل‌گران و منتقدان داخلي قرار مي‌گيرد.
اين که گفته شود، موضوع قدم زدن ظريف و کري در ژنو، حاشيه است و اهميتي ندارد، اتفاقاً موضوع اصلي است.
آيا مي‌توان از قدم زدن دو ديپلمات ارشد دو کشور ايران و آمريکا اينگونه برداشت کرد که نوعي روابط دوستانه بين آن دو برقرار شده و نشان دهنده مثبت بودن روند گفت‌وگوهاي ايران و آمريکاست؟ در حالي که مسائل، مشکلات و اختلافات جدي همچنان در فضاي گفت‌وگوهاي هسته‌اي حاکم است؟!

مولف : محمد صفري
https://siasatrooz.ir/vdcgxy9y.ak9zu4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی