?>?> خانواده کلید نجات | سیاست روز
سه شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۰ - ۲۰:۵۰
کد مطلب : 71180

خانواده کلید نجات

بر کسی پوشیده نیست که شاهرگ حیاتی جامعه خانواده است، خانواده سالم. کافی است هر کسی خود تصور کند که اگر در نظامی...

بر کسی پوشیده نیست که شاهرگ حیاتی جامعه خانواده است، خانواده سالم. کافی است هر کسی خود تصور کند که اگر در نظامی خانوادگی رشد نمی‌کرد چه اتفاقاتی در انتظارش می‌بود (البته روی سخن با غالب مردم جامعه است که در خانواده‌ نسبتا سالمی رشد کرده‌اند). مفهوم امنیت، آرامش، محبت و بسیاری از مفاهیم دیگر به صورت عملی و نظری در خانواده شکل می‌گیرند. اکثر آموزش‌های لازم برای انسان مانند جمع‌پذیری، قانون‌پذیری، فرهنگ کار، فرهنگ کتابخوانی و برخورد منطقی با مشکلات، در خانواده صورت می‌گیرد. برعکس در صورت نبود بنیانی محکم برای خانواده تمامی مفاهیم منفی و عکس مفاهیم فوق پتانسیل بیشتری برای رشد در فرد دارند. انسانی که در صورت پیشامد مشکلات احساس تعلق خاطر و امنیت به واسطه حضور افرادی پشتیبان را در خود حس می‌کند با کسی که بصورتی کاملا آشفته به هر چیزی برای رسیدن به اهداف دست اندازی می‌کند قابل مقایسه نیست.
به طبع داشتن برنامه‌ای وسیع و گسترده برای حمایت از این بنیان پاک و سازنده برای تمامی جوامع ضروری است. جوامعی که به صورت کوته بینانه و بدون جامع‌نگری برخی رفتارها را برای مردم خود به رسمیت می‌شناسند و به نوعی به مردم خود تحمیل می‌کنند اولین ضربه را به خودشان می‌زنند زیرا عمر خویش را کوتاه‌تر کرده و هزینه‌های گرافی را نیز بر خود تحمیل می‌کنند. از هزینه‌های مستقیم این مطلب رشد بزهکاری در جامعه و در نتیجه نیاز به هزینه‌های زیاد مالی و قضایی برای مقابله با آن است. عدم آرامش روانی مردم که تنها در خانواده قابل شکل‌گیری است روی تمامی بخش‌های جامعه از جمله تصمیمات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و تمامی فعالیت‌های علمی و تحقیقاتی و سمت گیری برخی علوم تاثیر گذار است. به عنوان مثال رشد بسیار زیاد داروهای آرام بخش، که نیاز به تحقیقات علمی فراوانی دارد. رشد علوم روانشناسی در ابعاد مختلف برای القای آرامش از دست رفته و به نوعی دادن مسکن برای دردها و بیماری‌های عمیق اجتماعی از جمله این مسائل است. در واقع وجه دیگر این قضیه سمت‌گیری غلط رشد علوم و تحقیقات است. می‌توان بسیاری از مشکلات ریشه‌ای دیگر را نیاز بر شمرد که در این مجال نمی‌گنجد.
اما چاره چیست؟ آیا سازمان‌های بین‌المللی به عنوان متولیان کمک به این ساختار لازم، درست عمل کرده‌اند و نتیجه عملکردشان قابل قبول است؟ اگر درست عمل کرده‌اند آیا دلایل دیگری در به وجود آمدن مشکلات عظیم مخصوصا در جهان غرب دخیل بوده است؟
به لحاظ حقوقی این مسئله قابل بررسی است. ابتدا به سراغ اعلامیه جهانی حقوق بشر می‌رویم. ماده ۱۶ در مورد حق ازدواج و تشکیل خانواده بدون هیچ محدودیتی است و در این ماده خانواده رکن اساسی جامعه تلقی شده و حمایت جامعه و دولت از آن الزامی ذکر شده است. ماده ۲۳ در مورد بحث حق کار و دریافت درآمد مناسب برای تامین خانواده است. ماده ۲۵ به خدمات دولتی مثل خوراک و پوشاک و مسکن و ... اشاره دارد که باید برای خانواده‌ها تامین شود و امرار معاش در وقت بیکاری و نقص عضو و پیری و ... نیز به دولت‌ها سپرده شده است. ماده ۲۶ نیز حق انتخاب نوع آموزش با برای فرزندان خانواده به پدر و مادر سپرده است. مواد فوق تنها مواردی است که به صورت مستقیم و غیر مستقیم مرتبط با نظام خانوادگی است.
مشخص است که از نظر این اعلامیه نگاه ویژه و مهمی به خانواده شده است. که البته بیشتر تکیه هم روی مسائل مادی خانواده شده است که در جای خود واقعا لازم است اما آیا کافی نیز هست؟
به نظر باید علت این مشکلات در نظام خانوادگی خصوصا در غرب را در نوع نگاه پشت سر این اعلامیه بدانیم. اگر تمامی بندها را با هم در نظر بگیریم و در کنار آن قوانین کشورهای جهان غرب را که علی‌الظاهر بر مبنای قوانین حقوقی این اعلامیه تنظیم شده است نیز در نظر گرفته شود، راحت‌تر سر نخ این مشکلات قابل ردیابی است.
قوانینی از جمله آزادی بین دو جنس به صورت کاملا رها و آزاد، ازدواج‌های هم جنس‌ها و خانواده‌های بدون قید ازدواج، قانون آزادی سقط جنین و ... ، فرد محوری و سود محوری در جوامع غربی و تبلیغات عظیم در این راستا از جمله دلایل است. البته قطعا دلایل بسیار ریشه‌ای‌تر و حتی دلایل فلسفی و نوع نگاه به انسان نیز در این مجموعه قابل ذکراند که جایگاه آن مقاله‌ای مستقل است.
در واقع قوانین حقوق بشر به دلیل بشری بودن و عدم جامع‌نگری نسبت به تمام ابعاد وجودی انسان شاید خیلی از وجوه تاثیرات قوانین خود را حتی نتواند پیش‌بینی کند. زیرا زائیده ذهن ناقص انسان است.
واضح است که تنها قوانین الهی قادر به تنظیم جامعه است. و نباید جامعه را به مانند موش آزمایشگاهی بنگریم که تمامی تفکرات انسانی قابل پیاده شدن و تجربه در آن باشد. زیرا بسیاری از انسان‌ها در این میانه نابود شده و اسیر تلقی‌های غلط انسانی نسبت به حقوق خود خواهند شد و چه کسی جواب گو است؟ در واقع هیچ کس!
جوامع اسلامی برای نجات خود در این عرصه مخصوصا در این زمانه که به لحاظ فرهنگی با توجه به انقلاب‌های صورت گرفته جوامع مستعد پذیرش فکر نو هستد باید دست به کار شده و به دنبال کپی برداری از قوانین غلط غربی نبوده و روی پای خود بایستند. با استفاده از منابع غنی خود در این میدان وارد شوند.
البته کارهای خوبی در گذشته شده است که اعلامیه حقوق بشر اسلامی از جمله آن‌هاست.
بررسی برخی بندهای این اعلامیه نیز خالی از لطف نیست هم از باب مقایسه و هم برای آشنایی بیشتر با نظرات اسلامی.
ماده اول تمامی انسان‌ها را به مانند یک خانواده دانسته که هریک تکلیف و مسئولیت برابری دارند و هدف گردآوری آن‌ها کنار هم بندگی خداوند است.
ماده پنچم خانواده را پایه اساس جامعه دانسته و زناشویی و ازدواج (نه خانواده‌هایی خارج قید ازدواج مرسوم در غرب) اساس ایجاد آن است. و جامعه و دولت موظف به برداشتن موانع از سر راه تشکیل خانواده هستند.
ماده ششم در مورد تامین مالی خانواده است که بر عهده مرد گذاشته شده است(نفقه).
ماده هفدهم تهیه زیرساخت‌های لازم برای تهیه مایحتاج خانواده و درمان، آموزش، خوراک و پوشاک را بر عهده دولت‌ها گذاشته است.
ماده هیجدهم نیز حق داشتن امنیت نسبت به جان و مال و ناموس و داشتن حریم خصوصی و عدم تجسس در آن را لازم دانسته است.
مواد گاها مشابه با اعلامیه جهانی است ولی روشن است که نوع نگاه به خانواده و اولویت‌ها طوری دیگری نگریسته شده است.
البته ممکن است نواقصی نیز در این اعلامیه موجود باشد یا حتی جامع نباشد ولی همین روحیه بازگشت به خود و استفاده از منابع غنی خودی برای پی‌ریزی تمدن اسلامی جای تقدیر و تشکر و پیگیری برای اجرایی شدن دارد.

پيمان خاكساري

https://siasatrooz.ir/vdcgzq9u.ak9q74prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی