قوی شدن در حوزههای مختلف از جمله در عرصه اقتصادی از مولفههای مهم در مبارزه با تحریمهاست که نباید در تحقق آن هیچ گونه فرصت سوزی صورت گیرد. رویکردهای که بخشی از آن در عرصه داخلی و بخشی در حوزه سیاست خارجی قابل تحقق است متاسفانه آنچه به ویژه طی سالهای اخیر در عرصه اقتصادی کشور مشاهده میشود آن است که دولتمردان به تبع آن دست اندرکاران عرصه اقتصادی و جامعه، اقتصاد کشور را به تحولات و رفتارهای آمریکا از جمله نتایج انتخابات آمریکا گره زده اند. رفتاری که در جایگاه خود پیامدهای قابل تاملی را برای کشور به همراه داشته که شرطی شدن و بعضا خودتحریمی اقتصاد کشور به دلیل چشم انتظار آینده بودن از آن جمله پیامدهاست.
در حال حاضر نیز تکرار این رویه را از ماهها قبل از انتخابات آمریکا و اکنون با اعلام نتایج آن میتوان مشاهده کرد. نکته قابل توجه در این عرصه آنکه اکنون فرصتهایی برای اقتصاد کشور برای از میان برداشتن تحریمها ایجاد شده که نباید در بهره گیری از آنها، فرصت سوزی کرد. این فرصتهای از چند منظر قابل توجه است.
نخست آنکه سیاستهای ضد ایرانی دولتمردان آمریکا در دوره ترامپ که آمریکای بدون نقابل و بدون دستکش مخملین را آشکار ساخت، این فرصت را برای کشور ایجاد کرد که با رفع موانع تولید و حمایت واقعی از صنایع میتوان با تحریمها مقابله کرد که راه اندازی کارخانههای متروک شده به دلیل خصوصی سازیهای نادرست، و ورود مراکز دانش بنیان به عرصه تولید که نتیجه آن را در تامین نیازهای بهداشتی و درمانی در مقابله با کرونا میتوان مشاهده کرد، نمودی از این وضعیت است.
متاسفانه طی ماههای اخیر برخی کمبودهای سوال برانگیز مواد اولیه و گرانیهای افسار گسیخته در حالی که کالا در کشور وجود دارد، موجب شده تا دستاوردهای اقتصادی و تولیدی کشور به حاشیه رفته و بار دیگر زمزمه مذاکره با آمریکا برای حل مشکلات پررنگ تر گردد که خود جای سوال و ابهام بسیار دارد. چشم داشت به مذاکره و رفع احتمالی تحریمها آدرس غلطی است که بار دیگر میتواند تولیدیها و کارخانههای فعال شده را به سمت خاموشی سوق داده و شرطی ماندن بازار را رقم زند و این همان فرصت سوزی در عرصه جهش تولید است. در حوزه سیاست خارجی نیز رفتارهای ترامپ موجب فعال تر شدن دیپلماسی کشور در توسعه مناسبات با کشورها همسایه شده که آزاد شدن پولهای بلوکه شده ایران در سفر رئیس بانک مرکز به عراق و توسعه مناسبات اقتصادی ایران با پاکستان در سفر ظریف به این کشور از نمودهای آن است. توافق ایران و چین برای قرار داد ۲۵ ساله و نیز لغو تحریمهای تسلیحاتی ایران براساس قطعنامه ۲۲۳۱ فرصتهای مهمی برای مقابله با تحریمهاست که نباید در تحقق آنها فرصت سوزی صورت گیرد.
دوم آنکه نگاهی به تحولات آمریکا بیانگر یک واقعیت است و آن اینکه بایدن برای نشان دادن تفاوت سیاستهایش با ترامپ و کسب پرستیژ جهانی نیازمند برخی تغییرات رفتاری از جمله در قبال جمهوری اسلامی ایران است. هر چند که وی در مقاله ای در تشریح سیاستهایش در قبال ایران، بر اجرای سیاست فشار هوشمندانه برای برچیدن توان هسته ای و تغییر در عملکرد منطقه ای و توان موشکی ایران تاکید دارد اما وی به احتمال زیاد گزینه بازگشت به برجام را خواهد داشت، بازگشتی که از یک سو وجه تمایز وی با ترامپ برای جهانیان میشود و از سوی دیگر مولفه ای برای پیگیری سیاستهای آمریکا در قبال ایران است که آمریکاییها سالهاست به دنبال آن هستند. براین اساس بیش از آنکه ایران نیازمند بازگشت آمریکا به برجام باشد این بایدن است که به این بازگشت نیاز دارد. این نیاز، فرصتی برای جمهوری اسلامی است که رویه دوران امضاء برجام را که براساس تعهدپذیری صورت گرفت و ایران تمام تعهدات برجامی را اجرا کرد در حالی که طرف مقابل هیچ تعهدی را اجرا نکرد را تغییر دهد. براساس رویکرد جدید به جای آنکه با نسخه پیوستن به FATF و یا تعلیق لغو تعهدات برجامی به دنبال جلب رضایت آمریکا بودن، رویکرد متعهدسازی آمریکا را میتوان اجرایی ساخت که محور آن را لغو تمام تحریمها چه آنهایی که در دوران ترامپ وضع شدن و چه پیش از آن به عنوان پیش شرط پذیرش بازگشت آمریکا به برجام تشکیل میدهد. به عبارتی دیگر راهکار بازگشت آمریکا به برجام نه مذاکره که لغو یک باره تمام تحریمها از سوی آمریکا و اروپاست. در همین حال آمریکا یک بدهی بزرگ در قبال ملت ایران دارد و آن عذرخواهی رسمی به دلیل ترور سردار سلیمانی به عنوان جنایتی برگرفته از رفتار ساختار آمریکاست و تحویل عاملان این جنایت برای محاکمه به ملت ایران است. آمریکا نمیتواند با ادعای تغییر دولت، مسئولیت خود را در زمینه ترور سردار سلیمانی کتمان و نفی نماید. نیاز بایدن به برجام فرصتی است تا آمریکا وادار به مسئولیت پذیری در قبال ترور سردار سلیمانی گردد.
در جمع بندی نهایی از آنچه ذکر شد میتوان گفت که اکنون در عرصه داخلی و خارجی و حتی در حوزه برجام فرصتی های قابل توجهی برای کشورها ایجاد شده که با اشتباه محاسباتی ایجاد شدن فرصت مذاکره و بازگشت آمریکا به برجام، نباید فرصت سوزی گردد و اشتباه ۷ ساله گذشته را بار دیگر تکرار و اقتصاد را گرفتار شرطی شدن ساخت.
نویسنده: قاسم غفوری