در روزهای اخیر شاهد سفر محمد بن سلمان به پاکستان، هندوستان و چین هستیم. اکنون محمد بن سلمان از روی ناچاری سیاست نگاه به شرق را در دستور کار سیاست خارجی خود برای پررنگ کردن مناسبات تجاری قرار داده است. اما در نگاهی کل ی آیا این شرایط و نگاه به شرق ریاض یک رفتار تاکتیکی است و یا این که عربستان سعودی این سیاست را به عنوان راهبردی جدی و جدید در دیپلماسی عربستان مطرح کرده است؟
به نظر نمیرسد که شرایط عربستان سعودی به گونهای رقم خورده باشد که اکنون وضعیت سیاسی و مناسبات دیپلماتیک این کشور با دنیای غرب به یک بن بست رسیده باشد، اما در مقطع کنونی به واسطه حساسیت، باز بودن و مطرح بودن پرونده قتل جمال خاشقچی در رسانهها و افکار عمومی و متعاقبش احتمال واکنش بسیاری از فعالان رسانهای و حقوق بشری در اروپا و آمریکا علیه ولیعهد سعودی و حتی امکان دستگیری وی در کشورهای غربی، وی چندان تمایلی به حضور در اروپا و آمریکا ندارد تا زمانی که تبعات منفی این مسئله (قتل خاشقجی) فروکش کند. لذا محمد بن سلمان در این مدت سعی کرد بعد از ترور جمال خاشقجی سفرهای خود را به کشورهای عربی منطقه و شمال آفریقا و بعد به آسیای جنوبی و جنوب شرقی شکل دهد، چرا که کشورهای این منطقه از لحاظ رسانه ای و حقوق بشری پیگیری چندان جدی را در دستور کار خود ندارند. لذا در مجموع میتوان گفت که فعلا سفرهای محمد بن سلمان در راستای نگاه به شرق عربستان تعریف نمیشود، بلکه این سفرها تلاشهایی است که در آن بن سلمان به دنبال بازسازی چهره تخریب شده خود در جامعه جهانی است.
از این رو نمیتوان عنوان کرد که اکنون عربستان در شرایطی قرار دارد که با سفر به چین و هند سیاست نگاه به شرق را، آن هم به صورت راهبردی و استراتژیک در دستور کار دیپلماسی ریاض قرار داده است.
لذا اگرچه عربستان سعودی اکنون شرایط را برای سفر به کشور اروپایی و آمریکا مناسب نمی بیند، اما نفس سفر برای بازسازی چهره تخریب شده محمد بن سلمان لازم و ضروری است و در این راستا قراردادهای کلانی نیز به امضاء رسید تا ریاض بتواند هر چه سریعتر چهره تخریب شده ولیعهد سعودی را بازسازی کند.
اما نفس حضور محمد بن سلمان در چین که یکی از مهمترین نقطههای حساس دونالد ترامپ به شمار میرود تاثیر مخربی بر مناسبات واشنگتن و ریاض نخواهد گذاشت؟
چنان که اشاره کردید یقینا یکی از نقطههای حساس کاخ سفید و به خصوص شخص دونالد ترامپ تلاشها برای گسترش مناسبات با چین از طرف هر کشوری است. به ویژه اگر این تلاشها از جانب دوست و متحد سنتی آمریکا در خاورمیانه یعنی عربستان سعودی انجام شده باشد.
لذا در مجموع این سفر میتواند قدری واکنش های مقطعی منفی کاخ سفید را در پی داشته باشد، اما فضا آن قدر تند و رادیکال نخواهد شد که تاثیر سوء جدی را بر روابط و مناسبات بن سلمان و دونالد ترامپ بگذارد. از آن طرف باید عنوان کرد که منابع نفتی و سود سرشار فروش نفت در عربستان سعودی به قدری گسترده و زیاد است که هم شرق و هم غرب از آن مستغنی هستند.
آیا سفر محمد بن سلمان به پاکستان، هندوستان و چین، به معنای تحت الشعاع قرار دادن دستاوردهای ایران در این کشورها است یا خیر؛ به ویژه که هند و چین مهمترین مشتریان نفتی ایران نیز به شمار میروند؟
به نظر من تمام این اتفاقات به خصوص سفر به پاکستان در زمان حادثه تروریستی در ایران میتواند در قالب یک تصادف زمانی تعبیر و تفسیر شود، چرا که سفر محمد بن سلمان به پاکستان بعد از سفر عمران خان، نخست وزیر جدید پاکستان و درخواستهای مکرر او برای حضور ولیعهد سعودی به این کشور صورت گرفت، لذا مقدمات آن چندین هفته و یا چندین ماه پیش انجام شده است. همچنین سرمایه گذاریهای کلان عربستان سعودی در صنعت پتروشیمی و پالایشگاهی هندیها نیز به واسطه قول و قرار های پیشین دو کشور انجام شده است. بنابراین قراردادهای کلان ۲۰ میلیاردی عربستان سعودی در پاکستان و یا وعده کمکهای ۱۰۰ میلیارد دلاری در قالب سرمایه گذاری در هندوستان نمیتواند برای تحت الشعاع قرار گرفتن اهداف و دستاوردهای سفر ظریف به هند و یا رئیس مجلس کشورمان به چین باشد.
مضاف بر پرونده سفرهای محمد بن سلمان به جنوب و شرق آسیا اکنون اسناد و مدارکی مبنی بر تلاشهای واشنگتن برای هستهای کردن عربستان سعودی مطرح شده است. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
در راستای سوال مهم شما چند نکته وجود دارد که باید به آن اشاره کرد؛ اول این که اگرچه ایالات متحده آمریکا بانی و طراح هسته ای شدن عربستان سعودی است، اما یقیناً کاخ سفید اجازه نخواهد داد که عربستان سعودی به آن مرحله از دانش و توان هستهای برسد که اجازه غنیسازی پیدا کند. به بیان دیگر آمریکا سعی دارد برای موازنه قوای با ایران هستهای عربستان را هسته ای کند. یعنی تمام این تلاشها نمایش یک عربستان هسته ای است نه یک عربستان واقعا هستهای.
مسئله دوم به امنیت رژیم صهیونیستی بازمیگردد. در این راستا یقیناً هرچه تعداد کشورهای منطقه خاورمیانه که به قدرت هستهای دست پیدا کنند بیشتر شود امنیت صهیونیستها بیش از پیش دچار تهدید خواهد شد. لذا یقینا خود صهیونیستها نیز به صورت جدی مانع رشد عربستان سعودی در صنعت هستهای خواهند شد. نکته سوم به این واقعیت باز میگردد که دونالد ترامپ سعی میکند در سایه تلاش برای هستهای کردن عربستان مهرهچینی خود را برای افزایش کسب دلارهای نفتی از عربستان سعودی داشته باشد. یعنی کاخ سفید در تلاش است که به طور مداوم درآمدهای نفتی عربستان را با عناوین مختلف مانند قراردادهای تسلیحاتی، توافقنامههایی برای هستهای کردن این کشور و یا معاهدات تجاری با ریاض به دست آورد.
باید دید و واکنش سعودیها نسبت به آینده عربستان هستهای چیست؟ به عبارت دیگر این امکان وجود دارد که با هستهای شدن این کشور، ریاض گامهای جدیتر را مستقل از آمریکا و با کمک روسیه و چین بر دارد.