نميدانم اين از بداقبالي ماست، يا قحطالرجالي؟ اينكه خيلي زود هواي آنكسي را ميكنيم كه به بدترين شكل ممكن بدرقهاش كردهايم. طي مروري بر يكي دو دهه اخير نشان ميدهد كه ما يا دچار فراموشكاري ميشويم و يا اينكه دنبال گزينهاي نسبتا بهتر ميگرديم.
سال ۷۶ دولت روي كار آمده با راي مردم، دولتي بود كه قرار بود همه نقايص دولت هاشمي را جبران كند. قرار بود فضاها بشكند و همه كاستيهاي دولت قبل برطرف شود.
اما همانها كه براي كسب راي، به نقد و گاهي تخريب دولت هفتم ميپرداختند، چند سال بعد جزو هواداران آيتا... شدند. فقط ۸ سال زمان كافي بود تا آنها كه دولتشان همه كاسهها و كوزهها را برسر دولت سازندگي ميشكستند، براي موفقيت او از هيچ تلاشي فروگذار نكردند.
سال ۸۴ و پس از عدم كاميابي كانديداهاي اصلاحطلبي چون معين و مهرعليزاده و البته ناكامي كانديداهاي شاخص اصولگرا و حضور احمدينژاد و هاشمي در دور دوم، جريان اصلاحات دقيقا پشت كسي ايستاد كه در ۸ سال قبل فضاي نقد و تخريب را بر عليه او فراهم كرده بود.
در سال ۸۸ هم اين اتفاق به گونهاي ديگر رخ داد. سيد محمد خاتمي كه قرار بود ديگر هواي كانديدا شدن به سرش نزند، دوباره اعلام آمادگي كرد. جريان اصلاحات قرار را بر اين گذاشته بود كه يك كانديداي مشخص داشته باشد. اصلاحطلبان كه از آمدن موسوي نااميد شده بودند، رو به گزينه هميشگيشان آوردند، اما اعلام حضور موسوي باعث شد تا معادلات قدري به هم بخورد. گفته ميشد، قدري اختلاف سليقهها باعث شكرآب شدن رابطهها شده بود، اما به هرحال خاتمي پيش از شروع جدي فضاي انتخاباتي كنار كشيد.
چهارسال بعد از خرداد ۸۸، باز هم اتفاق جالبي رخ داد. اكبر هاشمي رفسنجاني در آخرين دقايق ثبت نام به وزارت كشور رفت و انگشتش را در استامپ فرو برد. اين بار افرادي از هر دوجناح خواستار حضور او شده بودند.
حالا هم صحبت از آغاز فعاليتهاي سياسي احمدينژاد ميشود. فردي كه برخي براي رفتنش لحظهشماري ميكردند، حالا شايد در انتظار آمدنش باشند.
اين رسم خوشايندي نيست. اينكه ما خيلي زود همه معايب دولتها و دولتمردان گذشته را فراموش ميكنيم. اينكه نميتوانيم از نسل اول انقلاب دست
بكشيم.
البته كسي منكر خدمات و نقاط قوت دولتهاي گذشته نيست. منكر توانايي مديران باتجربه اين كشور هم نيستيم، اما اين چه رسم ناخوشايندي است كه افراد امتحان پس داده بايد دوباره بر مسند دستگاه اجرايي كشور بنشينند.
حالا اين روزها صحبت از بازگشت محمد احمدينژاد به فضاي سياسي كشور است. شايعاتي درخصوص چينش استراتژي ورود هم مطرح است. اينكه او ميخواهد بازگشتي پرقدرت داشته باشد.
كاري كه البته به نظر ميرسد او زودتر از زمان مورد انتظار قصد شروع آن را دارد. به هرحال روساي جمهور گذشته براي بازگشت به عرصه سياسي، حداقل ۴ سال صبر كردهاند، اما رئيس دولتهاي نهم و دهم، ظاهرا ميخواهد خيلي زود نامش بر سر زبانها بيفتد.
او قطعا هواداراني هم دارد، اما آيا چنين حركاتي به كشورمان كمك ميكند؟