جای خالی نقد در فضای کنونی کشور احساس میشود. بالندگی و رشد جامعه اسلامی ایران مرهون نقدهای سازنده از یکسو و بازدارنده رفتار و گفتار نامأنوس از دیگرسو درعرصههای مختلف بوده است.
حال با توجه به سابقه و دستاوردهای غیرقابل انکار نقد منصفانه عملکردها و کارنامهها، اینکه به یکباره فضای نقد در جامعه به ورطه خاموشی و سکوت کشیده شود، نکتهای قابل تأمل است.
در حالی که افکارعمومی از یکسو و صاحبنظران و تحلیلگران از دیگرسو نیک میدانند که گفتار دولتمردان، رفتار امانتداران مردم در خانه ملت و فعالان عرصهها و حوزههای مختلف خالی از اشکال نبوده و نیست! سلفیحقارتآمیز برخی از نمایندگان مردم، خط و نشان برخی از دولتمردان کابینه قبلی و نامزد کابینه فعلی آقای رئیس جمهور برای مردم و رسانهها و... مسائلی از این دست مصادیقی بر این واقعیت بوده که نیازمند تحلیل و تبیین و روشنگریهاست.
اما به راستی چرا اینگونه رفتارها -که عزت ملی و کرامت انسانی افکارعمومی ایران اسلامی را خدشهدار میکند - در دایره نقد قرار نمیگیرد؟ اصلاً چرا جریان نقد مانند گذشته سیال و روان نیست؟! براساس کدام تاکتیک یا قاعده، سیاست سکوت در فضای نقد پیاده و اجرایی شده است؟ شوربختانه اینکه در سایه سکوت منتقدان منصف و متعهد، عناصر افراطی و تابلودار در فضای نقد میتازند! فضای رسانهای - سایبری این روزها مملو از نقدهای یکسویه و قابل تأمل برخی از عناصر افراطی هوادار جریان اصلاحطلبی است.
درباره چرایی شکلگیری و حاکمیت سکوت کنونی بر فضای کلی جامعه که اتفاقاً یکی از مهمترین سوالات برخی از محافل و نشستهای دانشجویی - سیاسی نیز است، میتوان نوشت:
الف) شاید سیاست سکوت در دوران پساانتخابات از سوی جریان ریشهدار و اثرگذار اصولگرایی به عنوان یکی از تاکتیکهای مواجهه با رفتارها و گفتارها طراحی و اجرایی شده است. حال سوال این است که آیا طراحان این سیاست، در باره مدت زمان اجرای آن و آثار و نتایجی که از قِبل سیاست سکوت بر جریان اصولگرایی مترتب خواهد شد، اندیشیدهاند؟
نباید این نکته را از نظر دور داشت که سکوت طولانی به تدریج شائبهبرانگیز خواهد شد و برخی از ادعاها و شبهات علیه جریان اصولگرایی را تقویت میکند!
به گزینه دیگر، سیاست سکوت، دامنه تحلیل و تبیین را به تدریج کاهش میدهد و رفتار و گفتار خطای سهوی را در زمانهای آتی به دنبال دارد. طراحان و مروجان سیاست سکوت به این نکته و نکات مشابه دیگر اندیشیدهاند و آیا راهکار و سازوکاری برای حفظ و تقویت بصیرت و آگاهیهای عمومی طراحی شده است؟
مروری اجمالی بر رفتارهای گذشته نشان میدهد که سکوت صرف، روش و سیاستی نتیجهبخش نخواهد بود و بلکه نتیجه معکوس داشته و از جمله زمینه سوءاستفادههای احتمالی جریانهای رقیب و مدعی را فراهم میکند. همچنان که در سایه سکوت اصولگرایان، جریانهای معلومالحال و مدعی در اردوگاه اصلاحطلبان ادعاها و شبهات تازهای را نسبت به برخی از سیاستهای نظام طراحی و در سطح افکار عمومی عملیاتی کردهاند.
ب) همسو با سیاست سکوت، دامنه تحلیل و تبیین درون گروهی با هدف افزایش سطح آگاهیها نیز از سوی جریان اصولگرایی کاهش قابل تأملی داشته است.
به عبارت دیگر، طرحها و برنامههای تبیینی - تحلیلی مورد نیاز جریان اصولگرایی کاهش یافته است. این رویکرد نیز در دوران پساانتخابات نگرانکننده بوده و آسیب دیگری بر جریان اصولگرایی میزند.
بدنه اصولگرایی در مواجهه با سوءاستفادهها، شانتاژآفرینیها و شگردهای جریان رقیب در شناخت سره از ناسره نیازمند تزریق تحلیلها و تفاسیر راهگشایی هستند که باید به آن توجه داشت. عدم حضور جدی در فضای نقد از یکسو و نبود تحلیل و تفسیر متناسب با رویدادها از دیگرسو، بدنه اصولگرایان را تهدید میکند و باید در اینباره چارهاندیشی کرد.
عدم حضور حرفهای، متقن و مستدل در فضای نقد دوران پساانتخابات و کمتوجهی به ضرورت تقویت برنامههای تحلیلی - تبیینی میتواند در درازمدت آسیبهای جدی را بر جریان اصولگرایی وارد کند.
نویسنده: محمد کریمی