حضرت امیرالمومنین علی(ع) از هنگامی که رسول الله(ص) او را در غدیر خم به عنوان جانشین برگزیدند، بر امت اسلام ولایت داشتند، ولایت علی(ع) از همان زمان آغاز شد.
در واقعه غدیر خم حاضران که بزرگان صحابه در میان آنها دیده میشدند با حضرت علی(ع) بیعت کردند، رسول اکرم(ص) سه بار این جمله را تکرار کردند، «هر کس که من مولای اویم، علی مولای اوست.» در این اقدام حضرت محمد(ص)، همه مسلمانان چه شیعه و چه سنی اعتقاد و اعتراف دارند و در کتب اهل سنت هم به آن پرداخته شده و مهر تایید بر آن زده شده است. در واقع، نمیتوان روی واقعه غدیرخم و اعلام جانشینی و ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) خدشهای وارد کرد.
اما پس از رحمت رسول اکرم(ص) قدرتطلبی و حب دنیا، برخی را وادار ساخت تا از وصیت حضرت محمد(ص) سرپیچی کنند و جنگ قدرت را آغاز کنند. آنها خود را به عنوان خلیفه و ولی مسلمین معرفی کردند و حق شرعی و الهی امیرالمؤمنین علی(ع) را غصب کردند. بیعت را زیر پا گذاشتند و به فردی که از سوی پیامبر اسلام(ص) به عنوان ولی و جانشین خود معرفی کرده بودند، پشت کردند. اما آیا ولایت علی بن ابیطالب (ع) از بین رفت؟ آیا امیرمؤمنان(ع) دیگر بر مردم ولایت نداشتند؟
آیا حضرت علی(ع) در برابر اقدام آنهایی که خلافت ایشان را غصب کردند سکوت کردند؟
ولایت و امامت حضرت علی(ع) از سوی مردمی نبود که حتی هنگام حیات پربرکت رسول مکرم اسلام(ص) غدیر را دیده بودند اما پس از رحلت حضرت محمد(ص) به آن بی اعتنایی کردند. ولایت و امامت امت اسلام، ودیعهای الهی بود که رسول اکرم آن را به حضرت امیر(ع) ابلاغ کردند و مردم را هم به تبعیت از ایشان امر فرمودند.
علیرغم تلاشهایی که حضرت امیر برای جلوگیری از غصب خلافت نمودند، اما ایشان سرانجام دست از تلاش برداشتند و در این باره فرمودند؛ «ردای خلافت را از تن بیرون کردم و از آن کنارهگیری نمودم، در حالی که در این فکر فرو رفته بودم که آیا با دست تنها و نداشتن نیرو، بپا خیزم و یا در این محیط پرخفقانی که به وجود آوردهاند، صبر کنم؟ عاقبت دیدم صبر به عقل و خرد نزدیکتر است. صبر کردم، ولی حالم شبیه کسی بود که خار در چشم و استخوان در گلو دارد.»
حضرت علی(ع) صبر را پیشه کرد تا زخمی به اسلام وارد نشود، ۲۵ سال را در شرایط خفقان تحمل نمود تا این که زمان مناسب فرا رسد. اما در این مدت امامت و ولایت ایشان ساری و جاری در میان امت بود هر کس که دل در گرو این ولایت داشت، تابع ایشان بود.
خلافت با امامت و ولایت، تفاوت بسیاری دارد، خلیفه تنها به عنوان فردی در میان مسلمانان شناخته میشود که وظیفه رسیدگی به امور جاری حاکمیت را برعهده داشت، نه ولایت و امامت امت را. آیا خلفا مردم را وادار نکردن تا آنها را انتخاب کنند؟
خلفای اسلام بر امت اسلامی ولایت و امامت نداشتند، هر چند مردم در ابتدا با زیر پا گذاشتن حکم رسول اکرم(ص) به سوی خلیفه دیگری رفتند و از او تبعیت کردند، اما ولایت امت با فردی بود که جانشین بر حق رسول اکرم(ص) بود.
آیا ولایت حضرت علی(ع) با اقدامی که در غصب خلافت از سوی برخی شخصیتهای آن زمان انجام شد و مردم هم تن به آن دادند، ساقط شد؟!
مردم در آن واقعه یک اشتباه بزرگ انجام دادند و سالها هم چوب آن اشتباه خود را خوردند.
حضرت علی (ع) حتی در زمان خلافت سه خلیفه پیشین به یاری و مشاوره آنها اقدام میکردند و هیچگاه دستگاه خلافت را از راهنماییها و روشنگریهای خود محروم نساختندف چرا چنین کاری را انجام میدادند؟ برای این که امامت و ولایت ایشان باقی بود. اگر نبود آن درایت و راهنماییهای حضرت علی(ع) به خلفای دیگر، حکومت آنها دیری نمیپایید.
حال که تاریخ اسلام از اینگونه نمونههای پندآموز و عبرتانگیز فراوان دارد، آیا نباید از آنها درست عبرت گرفت. آیا این نمونهها تنها برای نوشته شدن در کتابهای تاریخ و قرار گرفتن در کنج کتابخانهها است؟ یا این که باید به عنوان درسی در میان امت اسلامی آموخته شود تا در طول تاریخ و آینده جهان اسلام، چنان اتفاقاتی نیفتد؟
جمهوری اسلامی ایران با انقلاب مردمی خود، استقرار یافت و مردم هم به آن رأی دادند تا مقبولیت یابد. یکی از ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران زنده کردن ولایت فقیه است که از همان ابتدای پیروزی امام(ره) آن را احیا کردند و مردم هم در تبعیت از ولی خود تاکنون پای انقلاب اسلامی ایستادهاند.
حضرت امام(ره) درباره ولایت فقیه میفرمایند، پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به این مملکت نرسد.
همه ارکان در جمهوری اسلامی ایران براساس رأی مستقیم و غیرمستقیم مردم انتخاب میشوند، اما رهبری نظام به عنوان ولی فقیه مشروعیت فقهی دارد. مشروعیت سیاسی دارای اشکالاتی است، که به آن میتوان گفت مقبولیت سیاسی، چرا که مشروعیت فقهی تشکیکبردار نیست.
برخی ادعا میکنند که شیوه حکومت ولایت فقیه دیکتاتوری است، اما جایگاه ولیفقیه در اسلام که هم اکنون در جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته از بروز دیکتاتوری جلوگیری میکند. جایگاه رهبری و ولایت فقیه به خاطر وجود مجلس خبرگانی که بر کار ولی فقیه نظارت دارد، و البته انتخابی که نمایندگان مردم در این مجلس داشتهاند، باعث شده این نظارت دقیق از لغزشها جلوگیری کند.
در حال حاضر شیوهای که در ایران پس از انقلاب برپا شده، انتخاب رؤسای جمهوری با رأی مستقیم مردم است، هر رئیس جمهوری که با رأی مردم انتخاب میشود برای ۴ سال زمام امور اجرایی را در دست میگیرد و این فرصت را دارد تا ۴ سال بعدی را هم رئیس جمهور باشد، اما پس از ۸ سال این فرصت به فرد دیگری داده میشود.
حضرت امام(ره) به همین خاطر رأی خود را بر دو پایه حق شرعی و مردمیاستوار ساخت، آنجا که گفته است، «میزان رأی ملت است» و اینجا که فرموده است؛ «اگر مردم به خبرگان رأی دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کنند، وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند تا رهبری را برعهده بگیرد، قهری او مورد قبول مردم است. در این صورت او ولی منتخب مردم میشود و حکمش نافذ است.»
در روزهایی قرار داریم که حضرت علی(ع) نخستین امام و رهبر مسلمانان به شهادت رسید، همه دوران حیات این بزرگوار، دارای پندها و عبرتهایی است تا مسلمانان به ویژه شیعیان، آن را به خاطر بسپارند تا دیگر دچار کج فهمی نشوند. تاریخ را باید درس عبرت بدانیم. درسی که اگر از خاطر برود، احتمال تکرار آن هم وجود دارد.
روزی حضـرت علی(ع) نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی به حال ابوذر غفاری میسوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه مأموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه او رفتند چهار کیسه اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مأمورین گفت:
شما به من توهین کردید.
اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید.
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی میخواهید من «علی» فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی «علی» عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه میکردند و میفرمودند:
به خدایی که جان «علی» در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست سه شبانه روز بود که او و خانوادهاش هیچ نخـــورده بودند.
مناللهتوفیق
سیاوش کاویانی