پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۱:۴۸
کد مطلب : 105455

لنگه‌کفشی در بیابان بهارستان!

خودمان هم می‌دانیم. می‌دانیم که داستان این «طرح سوال از رئیس‌جمهور» هم به دیوار می‌خورد. می‌دانیم این ۸۰ نفر...

خودمان هم می‌دانیم. می‌دانیم که داستان این «طرح سوال از رئیس‌جمهور» هم به دیوار می‌خورد. می‌دانیم این ۸۰ نفر نماینده‌ای که «غیرت» به خرج داده‌اند (و مثل آن دویست و اندی دیگر «بی‌خیال» نبوده‌اند و یا با خواهش و التماس و عزّ و چزّ و «دست‌بوسی» مسئولان استانی دولت خام نشده‌اند) خودشان هم می‌دانند که این طرح سوال نمی‌تواند گره‌گشا باشد و سرانجامی بهتر از «سوال»های قبلی که هوا شدند ندارد.
این ۸۰ نماینده می‌دانند، چون مثل ما می‌بینند که این مجلس خیلی وقت است که از «در راس امور» بودن افتاده است و صدایش را «مردم» هم شنیده‌اند، اما خود حضرات گوش‌شان آنقدر سنگین است که هنوز فکر می‌کنند قرص و محکم و چغر و بدبدن سر جای خود مانده‌اند و دست هیچ‌کس هم به پای‌شان نمی‌رسد.
مجلس ما همان وقتی از راس امور بودن افتاد که سفره «برجام» را ۲۰ دقیقه‌ای جمع کردند تا برخی‌ کاسب‌های برجام سفره عریض و طویل خود را پهن کنند. همان موقعی که در مقابل بی‌قانونی‌های روسای دولت‌ها تن به «لابی» داد. همان موقع لیست‌های انتخاباتی سفارشی و پولی و رانتی بسته شد. همان موقع که نمایندگان با چک و چانه‌زنی به وزرایی رای دادند که خودشان هم می‌دانستند دردی از درد مردم دوا نمی‌کنند. همان موقعی که یک به اصطلاح نماینده ملاک رای اعتماد به یک وزیر را نماز خواندن یکی دیگر برای وزیر در بقاع متبرکه عنوان می‌کرد و فریاد می‌زد «اینکه برای آقای سلطانی‌فر دو رکعت نماز می‌خوانند، در رأی اعتماد مجلس کافی نیست!؟»
مجلس ما همان وقتی از راس امور افتاد که «ژن خوب‌»ها و «آقازاده»‌های ورم کرده از جیب و جان ملت از وقت مجلس و ملت برای «ماست‌مالی» و توجیه «دست‌کجی» اقوام و خاندان‌شان خرج کردند و طلبکارانه از «بخور بخورها»ی‌شان به عنوان سهم‌شان از سفره انقلاب گفتند!
مجلس همان وقتی «هوا» شد که برخی نمایندگانش امروز را نمی‌دیدند و «صم بكم عمي» و از سر بی‌عقلی «رفع حصر» را خواسته اصلی مردم می‌دانستند. آنها که وقتی مردمِ مالباخته جلوی مجلس تجمع کردند، شیشه‌های دودیِ اتومبیل‌هایِ از جیبِ ملت را بالا می‌دادند و سرِ مبارک را از تلگرام و «توییتر» بیرون نمی‌آوردند.
حالا بعد از بارها و بارها «لابی‌گری» و وعده و وعید دادن به نمایندگان برای حوزه‌های انتخابی‌شان این‌بار این ۸۰ نفر پای سوال‌شان ایستاده‌اند و علی‌رغم میل ظاهری و باطنی برخی رئیس و روسای مجلس، کار «اعلام وصول» سوال را تمام کردند.
رئیس دولت تا یک ماه دیگر فرصت دارد تا به سوال مجلس پاسخ دهد. لطفا چشم‌های‌تان را ببندید. من می‌خواهم شما را با یک سفر در زمان به آن روز ببرم:
«رئیس‌جمهور و برخی اعضای کابینه به بهارستان می‌رسند. برخی نمایندگان مجلس (همان وکیل‌الدوله‌ها) سر از پا نمی‌شناسند و از پای اتومبیل تا صندلی جلوی صحن از سر و کول رئیس دولت بالا می‌روند و قربان صدقه‌اش می‌روند و به جای طراحان و امضاکنندگان سوال از جناب حضرت رئیس عذرخواهی می‌کنند که مجبور شده قدم رنجه کند و به سوال پاسخ بدهد. در طول برگزاری جلسه هم مدام نامه و درخواست و «التماس دعا» است که به دست همراهان رئیس‌جمهور می‌رسد. سوال خوانده می‌شود و رئیس‌جمهور هم طبق قانون قرار است به آنها پاسخ بدهد. پاسخ‌هایی که هیچ‌کس را قانع نمی‌کند، اما برخی نمایندگان مجلس وسط همین سخنان مدام «احسنت احسنت» می‌کنند و قانع می‌شوند و رای به اقناع می‌دهند. دوباره دور رئیس دولت شلوغ می‌شود و بازار عکس یادگاری و قربان‌صدقه دوباره داغ می‌شود و تا محو شدن اتومبیل وی و خروج از پیچ مجلس، برخی نمایندگان دست تکان می‌دهند و لبخند می‌زنند»
و به همین راحتی پرونده طرح سوال بسته می‌شود.
اما با همه این حرف‌ها و با همه در راس امور نبودن مجلس، باز هم همینقدر خوب است که در روزگاری که هیچ‌کدام از مسئولان قوا با مردم شفاف سخن نمی‌گویند و مثل بازیکنان فوتبالی که پس از باخت حرف نمی‌زنند، خود را ممنوع‌المصاحبه می‌کنند، باز می‌شود یکی را به زور آورد و از او پاسخ خواست و پرسید تا کِی قرار است با همین دست‌فرمان ماشین زندگی مردم را به «تهِ دره» ببرید؟ تا کِی قرار است مردم آرزو کنند که «کاش به عقب برگردیم»؟ خیلی عقب. کاش زودتر ۱۴۰۰ می‌شد!

نویسنده: مهدی رجبی

https://siasatrooz.ir/vdchmmnzm23nvkd.tft2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی