جمعه ۱۶ دی ۱۳۹۰ - ۱۹:۳۹
کد مطلب : 70795

آزادی بیان به چه قیمتی؟

بشر در طول تاریخ چند هزار ساله خود همواره با اندیشیدن، تبادل افکار و عقایدو چالش های فکری توانسته است جایگاه درک و فهم خود را ارتقا دهد. آنگاه که دو عقیده مختلف و حتی متضاد در کنار یکدیگر قرار می گیرند، برای ماندگاری و تاثیر گذاری بیشتر جوامع، ناچار از نقد یکدیگر و برطرف کردن نقایص خود هستند. وقتی اینگونه شد، تفکری که در این چالش فکری پیروز شده می تواند برای حل مسائل مختلف راه حل های بهتری داشته باشد.
شاید بتوان به جرات گفت جریان جدایی حق از ناحق و درست از نادرست در اثر همین چالش های فکری است. از همین رو بوده است که مکاتب مختلف بشری و الهی طی قرن ها و هزاره های گذشته مطرح شده و برخی توانسته اند ماندگار شوند و برخی دیگر در اثر نداشتن عمق و محتوای لازم در برخورد با سایر مکاتب از بین رفته اند.
اما یکی از مهمترین الزامات و پیش زمینه هایی که ما در بیان جملات فوق، آن را بطور ضمنی پذیرفته بودیم، اصل آزادی بیان است. اینکه هرکس حق داشته باشد آزادانه و به دور از فشار و تهدید به بیان عقایدش بپردازد. این اصل بقدری اهمیت دارد که چنانچه آن را انکار کنیم، لاجرم باید حق تفکر را نیز از افراد بستانیم، چراکه تفکر بدون اجازه بیان آن، امری عبث و بی فایده است. اگر تضارب آرا و اندیشه ها نباشد، فکر و ایده جدیدی نیز متولد نخواهد شد و فرد و جامعه در همان نقطه ای که هست باقی مانده و پیشرفتی برای آن جامعه متصور نخواهد بود. علاوه بر این، آزادی بیان یکی از حقوق منشعب از مردم سالاری است.
اگر بپذیریم که مردم سالاری و حکومت مردم بر مردم ( البته با اذن خداوند که خالق و مالک و حاکم کل است ) حق و درست است، و اگر بپذیریم که این شیوه بهترین روش اداره حکومت و جامعه است، باید بپذیریم که آزادی بیان نیز جزو لا ینفک چنین جامعه ای است، چراکه یقیناً همه مردم آرا و نظرات یکسانی ندارند و اختلاف در نظرات، طبیعی است و البته با و جود این اختلافات نمی توان حکومتی تشکیل داد مگر در پرتو آزادی بیان! با داشتن آزادی بیان است که آرا و عقاید سازمان می یابد و مورد پذیرش یا رد جامعه قرار می گیرد.
اما گاهی دیده ایم که همین آزادی در بیان به تهدیدی برای جوامع بدل می گردد. منظور جوامع دیکتاتوری نیست که آن اصلاً مورد بحث ما نیست، بلکه منظورمان همان جوامع مردم سالار است. ناچاریم این قاعده کلی را بپذیریم که چنانچه یک حق و آزادی، آزادیِ سایر افراد جامعه را محدود کرد و به حقوق قشری دیگر از جامعه آسیب زد، آن آزادی یا اصالت خود را از دست می دهد و یا باید آن را در چارچوبی مشخص و معین محدود کرد.
اصل و حقِ آزادی بیان نیز از این قاعده مستثنی نیست. یعنی اگر آزادی بیان برای در مواردی موجب آسیب کلی بر جامعه شد و یا حق افراد دیگری را تضییع نمود باید آن را در چارچوبی مشخص و معین تعریف کنیم. آیا اگر آزادی بیان در برخی موارد، امنیت ملی یک کشور و یا جان بخشی از مردم یک جامعه را تهدید کرد باز هم می توان اصالت را به آزادی بیان داد؟ مسلم است که پاسخ هر عقل سلیمی به این پرسش منفی است چراکه حق حیات و حق امنیت در مراتب بالاتری از حقوقِ فرد قرار دارد و نمی توان به بهانه اجرای حقی کوچکتر، مصلحتی بزرگتر را فدا کرد.
در سال ۱۹۹۱ میلادی سازمان کنفرانس اسلامی اعلامیه ای را تحت عنوان اعلامیه حقوق بشر اسلامی منتشر نمود. نویسندگان این اعلامیه آن را مطابق با جهانبینی توحیدی توصیف کرده و در آن تاکید می کنند :
«دولت هاي عضو سازمان کنفرانس اسلامي با در نظر گرفتن عقيده توحيد ناب که ساختار اسلام بر پايه آن استوار شده است ، عقيده اي که بشريت را فرا خواند تا جز خدا کسي را پرستش نکرده و شريکي براي او قائل نشوند واحدي را به عنوان خدا به جاي الله نگيرند ، عقيده اي که پايه راستين آزادي مسئولانه بشريت و حيثيت آنان را پي ريزي کرده و رهايي انسان از بردگي را اعلان نموده است ... مواد زير را اعلام مي‌نمايند:...»
اما در بند الف ماده بیست و دوم این اعلامیه در مورد حق آزادی بیان – که مورد بحث ماست – آمده است :
«هر انساني حق دارد نظر خود را به هر شکلي که مغاير با اصول شرعي نباشد آزادانه بيان دارد .»
بر اساس بیان فوق کشور های تصویب کننده این اعلامیه، حق آزادی بیان را برای بشر محترم شمرده و بر اجرای آن در بستر جامعه تاکید دارند. اما محدودیتی را نیز برای این حق در نظر گرفته اند.
نویسندگان این اعلامیه اعتقاد دارند که آزادی بیان باید مطابق با قوانین و محدوده شرع باشد. به عبارت دیگر از آنجا که این اعلامیه در کشور های اسلامی معتبر است و در این کشور ها بر اساس خواست مردم، قوانین اسلامی حاکم است، لاجرم حق آزادی بیان نیز باید محدود به شرع اسلام باشد.
به واقع این کشور ها اسلام را منبع و سرچشمه اصالت حقوق و آزادی ها معرفی می کنند. باید بپذیریم که به ناچار باید یک مرجع و شاخص برای تعیین مصالح و مفاسد جامعه و همچنین تعیین محدوده آزادی های افراد تعیین کنیم. این منبع در نظر کشور های مسلمان اسلام است و آنجا بر حق آزادی بیان محدودیت زده اند که مخالف شرع اسلام باشد. اما این بحث که اسلام خود به چه میزان و تا چه اندازه حق آزادی بیان را تایید می کند مجالی دیگر می طلبد اما بطور خلاصه می توان این مسئله را مورد کاوش قرار داد.
اسلام تا آنجا به آزادی بیان معتقد است که اعتراض مردم بر حاکم را حق ذاتی مردم می داند و اسلام تا آنجا به آزادی بیان معتقد است که این آزادی سلامت ذهنی و روانی جامعه را تهدید نکند. از نظر اسلام غوغاسالاری، هوچی گری و هیاهو با آزادی بیان در تناقض است و معتقد است آزادی بیان در پرتو عقل، منطق، استدلال و انصاف تجلی می یابد و کسی حق ندارد این سلامت جامعه را به خطر انداخته و آنان را از مسیر حق منحرف سازد و به واقع این همان چیزی است که جامعه بشری را به کمال می رساند.

امیر هاشم پور

https://siasatrooz.ir/vdchmqnq.23nvwdftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی