مراسم هفتاد و چهارمین سالگرد سازمان ملل متحد در نیویورک در حالی برگزار می شود که میزبانی ناشایست آمریکا و اقدام غیر قانونی این کشور مبنی بر عدم صدر روادید برای اعضا عضو این سازمان، و محور بودن اهداف فردی و کشوری به جای نگاه جهانی داشتن در سخنرانی بزرگان اروپا همچون انگلیس و فرانسه در کنار آمریکا بیش از گذشته لزوم تغییر در مقر سازمان ملل و ساختار اجرایی آن بویژه تغییر ساختار تصمیم گیر از شورای امنیت به مجمع عمومی را بیش از پیش آشکار ساخت. از نکات قابل توجه در نشست امسال رویکرد تامل برانگیز سه کشوراروپایی آلمان، انگلیس و فرانسه در قبال جمهوری اسلامی ایران بود بگونهای که آمریکا در وضعیتی ذوق زده، از همسویی کامل این کشورها در قبال ایران گفت. مروری بر رفتار این کشورها نشان میدهد که آنها در سخنرانیها و نیز صدور بیانیهها تلاش کردند تا چند اصل را در قبال جمهوری اسلامی اجرایی سازند. نخست سیاست فشار حداکثری بوده است طرح ترامپ اصل فشار حداکثری یعنی افزایش و اجرای تمام گزینههای اقتصادی علیه ایران است. در نیویورک سه کشور در کنار آمریکا تلاش کردند تا این فشارها را تشدید کنند که تحریم بانک ملی ایران، بیانیه ضد ایرانی سه کشور در باب آرامکو، طرح مباحث موشکی و منطقهای و اتهام زنیهای حقوق بشری را میتوان در این چارچوب دانست.
دوم سیاست یارگیری است که امریکا با ردیف کردن کشورهای اروپایی ، عربی و برخی کشورها مثل کانادا و کشورهای کوچک و ذرهای سعی کرده تا چنان وانمود کنه که اجماعی جهانی علیه ایران صورت گرفته است تا خود رو در اجماع سازی مقتدر نشان دهد. کشورهای غربی سعی کردهاند تا با این رفتار به زعم خود ایران را در میان مجموعهای از مخالفان نشان دهند و به نوعی انزوای ایران را مطرح سازند. ادعایی که البته رویکرد سران و مقامات بسیاری از کشورها به دیدار با رئیس جمهوری و وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، چندان دوان نیاورد. جایگاه ایران چنان بوده که حتی کشورهای اروپایی نیز نتوانستد از آن چشم پوشی کنند و دیدار سران آلمان، انگلیس و فرانسه با روحانی را در این چارچوب می توان دانست.
سوم آنکه بخش عمده طراحی سه کشور و آمریکا که می توان از آنها با عنوان باند نیویورکیها یاد کرد، سیاست سردرگم سازی است. اصلی که در سازمان ملل با ترکیب سیاستهای یارگیری و فشار حداکثری صورت می گیرد ایجاد یک نوع سردرگمی میان مردم ایران و البته مسئولان است. در باب مردم ایران ایجاد فضای یاس از سیاست مقاومت فعال و اینکه مقاومت و اجرای گام به گام تعلیق برجامی و توان موشکی و منطقهای دستاوردی جز تشدید فشار نداره پس باید تسلیم شد. آنها برآن بودهاند تا چنان القا سازند که مقاومت دستاوردی ندارد و هرآنچه غرب بخواهد همان میشود تا ملت ایران را از رویکرد به کار و تلاش باز دارند. آنها بر آن بودهاند تا در باب مسئولان نیز این اشتباه محاسباتی را ایجاد کنند که دیگر توان مقاومت وجود نداره و باید تسلیم مذاکره شد تا به اصطلاح با دست پر برگشت.
مجموع این اهداف سوی دولتمردان سه کشور اروپایی و آمریکا در حالی پیگیری شد که سخنرانی رئیس جمهوری اسلامی ایران در مجمع عمومی و مواضع مطرح شده از سوی وزیر امور خارجه در باب عدم رویکرد به مذاکرات تحت شرایط فشار و تحریم و نیز یکصدایی ملت و مسئولان در داخل ایران مبنی بر عدم اعتماد به وعدههای اروپا و آمریکا، عملا این سیاستها را ناکام ساخت. در این میان بررسی رفتاری غرب نشان میدهد که آنها با ابزارهای جدید به دنبال پیگیری همان برنامههای قبلی و حتی جبران شکست نیویورک هستند. محور این رفتارها در فضای رسانهای و تبلیغاتی نمود بیشتری دارد تا هم بر شکستشان سرپوش گذارند و هم چشم امید به اشتباه محاسباتی مسئولان دوختهاند تا شاید در لوای این وضعیت بتوانند زیادهخواهی خود را تحمیل کنند. بخشی از این سیاست در قالب بزرگنمایی اثرات تحریمها صورت میگیرد که تکیه کلام راهبردی آنها نیز افزایش و تشدید تحریمهاست که برجسته سازی تحریمهای قدیمی همچون تحریم بانک مرکزی در لوای تحریم جدید نمودی از آن است. بعد دیگر تحرکات غرب در قالب اتهام زنی در شورای حکام و آژانس بین المللی انرژی اتمی است حال آنکه آژانس بارها بر صداقت ایران در اجرای تعهداتش مهر تایید زده است. نکته مهم آنکه اروپا از هم اکنون جوسازی ادعای خروج احتمالی از برجام را
با درج مقالهای در گاردین در پیش گرفته است و سعی دارد تا ایران را از پیامدهای این خروج بترساند در حالی که تمام شواهد نشان میدهد که اروپا تاکنون به هیچ تعهدی عمل نکرده و عملا برجام را کنار نهاده و ادعای خروج آن از برجام یک بلف ریاکارانه است. ادعاهایی مانند آنچه روزنامه گاردین در باب خروج سه کشور اروپایی از برجام عنوان کرده یک بازی رسانهای است که هیچ پشتوانه عملی ندارد و اروپا به خوبی می داند که توان چنین کاری را ندارد و از سوی دیگر ماندن یا خروجش در برجام تاثیری ندارد چرا که به هیچ تعهدی عمل نکرده و چنانکه رهبر انقلاب تاکید کردهاند اروپا را نیز باید در کنار آمریکا کنار گذاشت و آنها رسما مردود شده اند. اما حوزه دیگر رفتاری اروپاییها و آمریکا تشدید ادعاها در باب تحولات منطقه و البته القا تصور جنگ است. آنها با مباحث ساختگی و نخ نما همچون مسئله آرامکو سعی در منفی نشان دادن جایگاه منطقهای ایران دارند و هم زمان با طرح مباحثی همچون اعزام نیرو به منطقه به القا تصور جنگ میپردازند تا از یک سو سیاست ترس و هراس در میان ملت و مسئولان ایران را اجرایی سازند و از سوی دیگر افکار عمومی جهان را با ترساندن از جنگ به همراهی با خود ضد ایران سوق دهند. روندی که تاکید ایرانیان بر آمادگی برای پاسخگویی قاطع به هر تهدیدی و نیز رویکرد جهانی به مخالفت با سیاست فشار بر ایران، با ناکامی همراه شده است. به هر تقدیر میتوان گفت که سه کشور اروپایی و آمریکاییها و البته چند کشور عربی و صهیونیستها که می توان آنها را باند نیویورکیها نامید که نتوانستهاند در نیویورک به اهدافشان دست یابند و رویاهایشان بر باد رفته، به دنبال اجرای سیاستهای تبلیغاتی و رسانهای خواهند بود که مقاومت فعال و یکپارچگی مردم و مسئولان ناکامی این سیاست را نیز رقم خواهد زد.
نویسنده: قاسم غفوری