در دوران جنگ تحمیلی دانشجوی فلسفه دانشگاه تهران بودم و در دانشکده ادبیات و علوم انسانی آن درس میخواندم. روزی کمی دیرتر از حد مجاز به کلاس درس یکی از اساتید سختگیر گروه فلسفه رسیدم و او نیز از حضورم در کلاس درس ممانعت کرد. در سالن دانشکده سرگردان بودم که به آگهی نمایش فیلم «توبه نصوح» مخملباف در سالن اجتماعات برخوردم. آن فیلم را تا ساعت شروع کلاس درس بعدی، دیدم و سخت متاثر شدم؛ آنچنان که از آن استاد بزرگوار رسما تشکر کردم که با محروم کردن من از شرکت در کلاس درس، توفیق دیدن این فیلم را برایم فراهم کرد.
پیشتر، نقد مخملباف به جریان مارکسیستهای وطنی را در «حصار در حصار» دیده بودم. او یک زندانی باسابقه چپ را نشان میداد که اسیر توهمات تئوریک خود است و علیرغم پیروز شدن واقعی انقلاب، هنوز باور ندارد که انقلاب شده است و به همین دلیل، حاضر نیست از سلول زندانش و در واقع از زندان ایدئولوژیک خود خارج شود. در «بایکوت» پا به پای مخملباف و در تنهایی بایکوت شدن یک زندانی از سوی همسلولیهایش پیش رفتم زیرا خودم در زندان ساری برای مدتی از سوی مارکسیستها، بایکوت شده بودم و این درد را میفهمیدم.
مخملباف بتدریج سینما را بهتر شناخت و هر چند پیام صریح خود را در فیلمهایش میریخت اما بر تکنیک سینما مسلط شد. در «دستفروش»، این توانایی برجستهتر به نمایش در آمد هر چند تصویری سیاه از زندگی داشت. با «بایسیکلران» بسیار ارتباط برقرار کردم و قصه فقر و نداری و اجبارهای اجتماعی را با تمام وجودم حس کردم که قبلا چشیده بودم. در «عروسی خوبان»، شورش یک روشنفکر دردمند مسلمان بر مناسبات ناسالم ثروت و قدرت را آن هم بعد از پایان جنگ دیدم و البته حس کردم که مخملباف کمی مسیر خود را کج کرده است اما در عین حال در مقابل مسئولان وقت روزنامه کیهان، موضع اعتراضی و انتقادی داشتم که چرا به مخملباف میتازند و در جستجوی بهانههایی هستند تا او را از جمع خودیها، برانند. حتی خاطرم هست که به ماجرای مرگ دردناک همسر اولش و صیغه شدن مادرش! و مواردی از این دست هم متوسل میشدند تا نشان دهند که مخملباف دیگر از ما نیست.
در «هنرپیشه» مخملباف، روحهای بزرگ آدمیان در اوج قله انسانیت به نمایش در آمدند به گونهای که در پایان فیلم نتوانستم از دست زدن ممتد در سالن سینما برای تشویق مخملباف خودداری کنم. مخملباف با «ناصرالدین شاه آکتور سینما»، برجستهتر شد و انتقام خود را از صاحبان قدرت گرفت و با ریختن فیلم خام جلوی ناصرالدین شاه (انتظامی)، مدعی شد که صاحبان قدرت وقتی میخواهند وارد سینما شوند، از فیلم همان مقدار میفهمند که گاو از علف! البته مخملباف خودش در «سلام سینما» خیلی از موضع قدرت و بعضا از موضع تحقیر با بازیگرانش که مردم عادی بودند، برخورد کرد و کم به او اعتراض نکردند.
از بعد از خارج شدن مخملباف از کشور، دیگر وی برای من از موضع یک کارگردان و سینماگر با گرایش اسلامی و انقلابی جذابیت نداشت زیرا یقین داشتم از این پس، پیام سینمایی مخملباف با آنچه ما به آن معتقدیم، سازگار نخواهد بود و به همین دلیل بیشتر از موضع سیاسی، حال و روز محسن مخملباف را پی میگرفتم. طبعا برای من که علیرغم تمامی نقدهایم به وضعیت موجود کشور، انقلاب اسلامی و جهتگیری کلان آن را قبول دارم و با مرزبندی با مخالفان و دشمنان نظام عمل میکنم، این نکته بسیار مهم بود که مخملباف دارای چه مواضع سیاسی خواهد بود و از این پس چگونه عمل خواهد کرد؟
در جریان رخدادهای انتخاباتی سال ۸۸ و حوادث بعد از آن، بسیار ناراضی بودم که امثال مخملباف و برخی از ناراضیان مانند او از جمله اکبر گنجی، خود را نماد جنبش سبز معرفی کرده و متولی حمایت از موسوی و کروبی شدهاند. برای بنده همیشه این نکته مهم بود که رهبری حرکت اعتراضی به حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی را فقط کسانی باید برعهده بگیرند که از جنس همین نظام و انقلاب باشند و ارزشها و اهداف کلان آن را قبول داشته باشند و مسئولان نظام را با ملاکهای انقلابی و اسلامی بسنجند و اگر اعتراضی به عملکردها و حتی رویکردهای نظام اسلامی دارند، با حفظ تمامی مرزبندیها با جریانهای بیرون نظام اسلامی، آن اعتراضها را مطرح کنند. به همین دلیل برای من تلخ بود که در فضای بسته سیاسی و امنیتی داخل کشور که نیروهای ارزشمند انقلابی و در عین حال معترض، امکان نفس کشیدن ندارند، کسانی مانند مخملباف و گنجی در خارج کشور، مدعی رهبری حرکت اعتراضی مردم شوند و هر جور که دلشان میخواهد، مرزهای نیروهای سیاسی درون و بیرون جبهه انقلاب را به هم بریزند و همکاری با دشمنان و براندازان نظام اسلامی را هم مجاز جلوه دهند. در این باره در همان زمان مطالبی نگاشتم که در سایت «نقد زمانه» قابل رویت و مطالعه است (از جمله مقاله «جایگاه دشمن در میانه اختلافات نیروهای انقلاب»).
آنچه منجر به نگارش این یادداشت شده است، اعتراض به عملکرد محسن مخملباف و اعلام برائت از سفر اخیر او به اسرائیل و محکوم کردن کاری است که او انجام داده است. در خبرها خواندیم که مخملباف برای نمایش تازهترین فیلمش (باغبان)، در جشنواره فیلم بیتالمقدس حضور یافته است. به گزارش سایت رسمی مخملباف، برگزارکنندگان جشنواره فیلم بیتالمقدس، جایزه ویژه جشنواره را به دلیل «دستاوردهای هنری و تلاش و مبارزه طولانی او برای آزادی و دموکراسی» به او اهدا کردهاند. به گزارش بیبیسی، مخملباف هنگام دریافت جایزه ویژه جشنواره فیلم بیتالمقدس گفت: «اگر سیاست میان ما تفرقه میاندازد، به باور من، هنر میتواند این فاصلهها را ترمیم کند و ما را در دستیابی به اهداف صلحآمیزمان متحد کند. از این رو میخواهم که این جایزه را به همه هنرمندان، سیاستمداران، روشنفکران و مردم ایران و اسرائیل هدیه کنم که برای صلح و دوستی میان دو ملت کار کردهاند و به آن باور دارند».
این اقدام و این اظهارات بسیار وقیحانه است. او که ظاهرا از سیاست فاصله گرفته و آن را برای صلح میان ملتها، منفی ارزیابی میکند، با تجاهلالعارف کتمان میکند که رفتن او به بیتالمقدس و شرکت در جشنواره رژیم صهیونیستی و همکاری با محافل تشکیلاتی بهاییت و ساختن فیلمی به نفع آنان، بزرگترین کار سیاسی در این مقطع است. مخملباف، چشم خود را به روی تمامی جنایت اسرائیل علیه ملت مظلوم فلسطین بسته و برای موجودیت یک رژیم سیاسی اشغالگر، مشروعیت قائل میشود و به جای مبارزه با ظلم بزرگ صهیونیستها در اشغال یک سرزمین و آواره کردن میلیونها فلسطینی و به راه انداختن یک هولوکاست تازه در خاورمیانه، مدعی تلاشش برای صلح و دوستی میان ملت ایران و اسرائیل میشود.
خوشبختانه این اقدام مخملباف با اعتراض گسترده مردم آزادیخواه جهان و ایران مواجه شد. حتی دهها تن از روشنفکران مخالف جمهوری اسلامی هم اقدام مخملباف در رفتن به سرزمینهای اشغالی فلسطینی را محکوم کردند. در بخشی از بیانیه اعتراضی این طیف از روشنفکران ایرانی مقیم خارج کشور، آمده است: «ما گروهی از دانشگاهیان، هنرمندان، روزنامهنگاران، و فعالان مدنی ایران، تصمیم اخیر فیلمساز ایرانی، آقای محسن مخملباف، برای شرکت در جشنواره بینالمللی فیلم بیتالمقدس که از سیزدهم تا بیست و دوم تیر برگزار میشود را عمیقا نگرانکننده میدانیم. شرکت آقای مخملباف در این جشنواره، فراخوان «تحریم فرهنگی و دانشگاهی اسرائیل» و نیز فراخوان بینالمللی «بایکوت، عدم سرمایهگذاری و تحریم دولت اسرائیل» BDS را نقض میکند. این فراخوانها به ترتیب در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ توسط جامعه مدنی فلسطین صادر شدهاست. ما به خشونتی که توسط دولت اشغالگر اسرائیل علیه فلسطینیان اعمال میشود معترضیم و از جنبش مسالمتآمیز و جهانی BDS حمایت میکنیم. این جنبش در پی اعمال فشار بر دولت اسرائیل است تا تصفیه قومی-نژادی فلسطینیان، اشغال سرزمینهای فلسطینی و برقراری نظامِ آپارتاید را متوقف کند. تصمیم آقای مخملباف برای شرکت در جشنوارهای که مستقیما توسط دولت اسرائیل حمایت مالی میشود و قرار است از ایشان به شکل ویژهای در جشنواره تقدیر شود، به مثابه حمایت ضمنی وی از سیاستهای آپارتاید دولت اسرائیل است. ما نسبت به بیاعتنایی آقای مخملباف به جنبش جهانیِ دفاع از حقوق فلسطینیان ابراز نگرانی میکنیم».
همیشه بر این باور بودم که جریانهای مخالف جمهوری اسلامی و منتقدان نظام، باید متوجه این نکته مهم باشند که تعارض خود با نظام اسلامی را در مقابل دیگر تعارضات سیاسی مهم دنیا، اصل و عمده نکنند زیرا به دلیل تعارض واقعی میان اهداف جمهوری اسلامی با امپریالیسم و صهیونیسم، حتما سر از همکاری با دشمنان ملت ایران در خواهند آورد. متاسفانه مخملباف یکی دیگر از شواهدی است که برای اثبات ادعای فوق، قابل عرضه است.
سايت نقد زمانه