چهارشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۰ - ۲۰:۱۰
کد مطلب : 71000

یک عمر بود هجر تو، یک اربعین نبود

یک عمر بود هجر تو، یک اربعین نبود

سلام بر آنکه بدنش به خون آغشته شد، سلام بر آنکه حرمت خيمه‌هايش شکسته شد. سلام بر آن جسدهاي عريان مانده، سلام بر کسي که با خون زخم‌هايش غسل داده شد. سلام بر آن گونه خاک‌آلوده، سلام بر آن دنداني که با چوب خيزران بر آن نواخته شد.
يک اربعين دوري از برادر، چهل روز بر دخت علي(ع) چه گذشت؟ چه سان گذشت اين روزها و شب‌ها بدون ديدن يار؟ خدايا زينبي که لحظه‌اي طاقت و تاب دوري برادر را نداشت چگونه چهل روز بدون او و با ياد عاشورا سپري کرد؟ با تجسم کردن صحنه‌هاي دلخراش و جانکاه عاشورا که او چه زيبا توصيف کرد تمام اين صحنه‌ها را، آري زيباست جان دادن عاشق در مقابل معشوق و چه جان دادني...!
اي دختر علي(ع) چه زيبا توصيف کردي عشقبازي برادران و فرزندانت را (ما رايتُ الا جميلا)
بي‌بي‌جان حالا که آمدي به دشت بلا راز دل بازگو با برادر...
حسينم از غصه، حالي که بازگو کنم پريشاني‌ام را ندارم؛ تو خود آگاهي از حالم، برادر!
به پيشت آمدم تا تجديد ديدار کنم؛ تو خواهر را پذيرا باش. به شام و کوفه خطبه خواندم و باز گشتم. به خوبي از پس اين وظيفه برآمدم. من فاتح شام و تو فاتح کربلا...
اگر حال رقيه بپرسي با آهي جانکاه بيان کنم که خجالت زده‌ام و غم مرگ رقيه پيرم کرد. حسينم، اگر زينب با وجود کشيدن اين همه سختي زنده ماند اين هم از عجايب کربلا و مصلحت معبودم است. آه برادر اينجا کربلاست؛ همانجا که تو را از من جدا کرد؛ همانجا که شش ماهه را کشتند، همانجا که گوشواره‌ها را ربودند، همانجا که عباسم را تکه تکه کردند. همانجا که علي‌اکبر، قاسم و همه ستارگانم را به خاموشي کشاندند. اينجا کرب‌وبلا است. آه برادرم به خاطر عشق تو چه‌ها کشيدم؟ شکسته و نشسته نماز مي‌خوانم؛ چقدر دشوار است سپري کردن عمر بي‌تو. با سرانگشت خسته‌ام به زمين هر جا نشسته‌ام نقش کردم «عشق من حسين» با دل زار و خسته‌ام بي تو مي‌مانم و مي‌سوزم از اين هجر برادر.

مريم سادات حسيني

https://siasatrooz.ir/vdchvvnq.23nzvdftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی