?>?> سلام كنكور | سیاست روز
سه شنبه ۷ تير ۱۳۹۰ - ۱۰:۳۱
کد مطلب : 66970

سلام كنكور

مهسا صحت طلب: خوبي. مي دانم كه تو هميشه خوبي و هميشه هم هستي. مي گويم هميشه چون چند سالي مي شود كه قرار است تو براي هميشه بروي، اما انگار اين ماندن تو قرار است همچنان تمديد شود و هر مسئولي هم كه مي‌آيد اعلام مي كند كه به زودي "كنكور" يعني جنابعالي رفتني خواهي شد، اما هم تو مانده اي و هم ما. تو مانده اي و هرساله مي آيي و تابستان ما را خراب مي كني و ما هم مانده ايم، پشت جثه بزرگ شما كه اجازه رد شدن را به ما نمي دهي. مي گويند سال 93 تشريفت را براي هميشه مي بري، اما ما كه باور نمي كنيم. راستي اين همه نوشتم و برايت گفتم يادم رفت از حال خودم و اين روزهاي در انتظار تو بنويسم. راستي گفتم انتظار، بگذار تا يادم نرفته اين را بگويم و بعد از حال و روزم برايت بنويسم. به نظر تو مسخره نيست، آدم منتظر كسي يا چيزي باشد كه اصلا دوستش ندارد؟ خنده دار است نه؟ من و امثال من مي خواهيم سر به تنت نباشد اما با اين حال منتظريم تو بيايي و بروي و شايد راه را براي ما باز كني تا ما هم ديگر مجبور نباشيم قد و قامت تو را تماشا كنيم. از حالم بگويم كه خيلي بي حالم. چشمم در آمد از بس سرم تا گردن در كتاب و جزوه كردم و چشمم همه جا را خال خالي مي بيند از بس تست زدم و از خودم امتحان گرفتم. اوضاع خوب است يعني آنقدر خوانده ام كه وقتي تست مي زنم مطمئن مي شوم كه امسال از در دروازه دانشگاه عبور مي كنم، اما نمي دانم چرا اين اسم تو را كه مي‌شنوم، همه چيز به هم مي ريزد و آب قند مي تواند قدري افت فشارم را جبران كند. راستش اين نامه را برايت نوشتم تا به قول معروف دمت را ببينم و اجازه بدهي امسال از كنارت بگذرم و بروم پي كار و درس خودم. قول مي دهم اگر كلاهم هم افتاد ديگر در مسير تو قرار نگيرم. فقط تو هم مردانگي كن و اين هيكل غولوارت را براي چند ساعت از جلوي چشم من دور كن. مطمئن باش اگر اين لطف را در حقم كني، ديگر چشم در چشم هم نمي شويم. ديگر زياد حرف زدم و روده درازي كردم. بايد بروم و آخرين نكات را هم به اين مغز پر شده از اطلاعات بسپارم. به زودي همديگر را خواهيم ديد. فقط اميدوارم درخواستم را قبول كني. قربانت و با آرزوي اينكه سر به تنت نباشد پشت كنكوري
https://siasatrooz.ir/vdchvwn-.23n-qdftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی