این روزها واژه میانجی گری در ادبیات سیاسی و رسانهای دوباره به گوش میرسد چنانکه همزمان با سفر دیروز عمران خان نخست وزیر پاکستان به عربستان، این سفر را اقدامی برای میانجی گری میان تهران- ریاض نامیدند و ژاپن نیز اعلام کرده است که سفر ۲۸ آذرماه حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران به توکیو گامی از سوی آبه شینزو نخست وزیر ژاپن برای میانجی گری میان ایران و آمریکاست. این اقدامات در حالی مطرح میشود که در باب آنها چند نکته قابل توجه وجود دارد. نخست آنکه در اصل میانجی گری، میانجی باید رویکردی مستقل داشته باشد و از رویکرد جناحی و یک جانبه خودداری نماید. به عنوان مثال ژاپن نمیتواند از میانجی گری میان ایران و عربستان بگوید در حالی که چندان اقدامی در مقابله با تحریمهای ضد ایرانی آمریکا صورت نمیدهد و بعضا با آن همراهی می کند و حتی برخی منابع خبری از مشارکت ژاپن در طرح به اصطلاح ائتلاف امنیت دریانوردی آمریکا در خلیج فارس با ادعای مقابله با ایران خبر دادهاند. یا پاکستان نمیتواند ناجی میانجی گری باشد در حالی که سالهاست طرح خط لوله صلح برای انتقال انرژی از ایران به پاکستان را به بهانه تحریمهای آمریکا و فشار سعودی معلق کرده است و یا همچنان از اقدام قاطع در مقابله با گروههای تروریستی در مرزهایش با ایران خودداری میکند در حالی که این گروههای تروریستی ارتباط نزدیک با سعودی دارند. بر این اساس اصل اول باید اتخاذ یک رویکرد مستقل و منصفانه از سوی این کشورهاست تا صداقت خویش را پیش از هر اقدامی به اثبات رسانند.
دوم آنکه بصیرت و شناخت درست ریشه آنچه برایش میانجی گری میکنند اصلی مهم و اساسی برای تحقق یک میانجی گری صحیح و نتیجه بخش است. اولا آنکه مباحثی همچون پایان تحریمها، آزاد شدن اموال بلوکه شده ایران در آمریکا و اروپا، حق برخورداری از دانش صلح آمیز هستهای بدون هیج محدودیتی، برخوردار شدن از منافع برجام، داشتن امنیت و ثبات پایدار و عدم تهدید شدن به ناامنی و براندازی، حفظ و ارتقا توان دفاعی و موشکی به عنوان اصلی بازدارنده، حضور فعال در معادلات منطقهای به عنوان کشوری تاثیرگذار و محوری در منطقه و.... از حقوق حقه جمهوری اسلامی ایران است لذا هرگونه میانجی گری برای محدود کردن و یا به تعویق انداختن این حقوق مغایر با حقایق و واقعیتهای جاری است که قطعا بر روند میانجی گری تاثیرمنفی خواهد داشت. ثانیا تمام شواهد و مدارک نشان می دهد که محور اختلافات میان ایران و عربستان، رفتارهای بحران ساز سعودی در منطقه و تلاش آن برای ایجاد جنگ نیابتی در منطقه است که حمایت از تروریسم و کشتار در یمن نمودی از آن است. در حوزه آمریکا نیز، تجربه برجام و مذاکرات هستهای نشان می دهد، این آمریکاست که هرگز به میانجی گریها و تعهدات پایبند نبوده است چنانکه در دوران اوباما برزیل و ترکیه میانجی هسته ای شدند اما آمریکا به رغم ادعای موافقت اولیه در نهایت از پذیرش آن خودداری کرد. در دوره ترامپ نیز آمریکا از برجام خارج و تحریمهای گستردهتری را علیه ایران اعمال کرد که البته اروپا نیز با آن همراهی کرده است.
با توجه به این حقایق میانجی گران ضمن پذیرش و احترام به حقوق حقه جمهوری اسلامی ایران، محور فشارها و اقدامات خود را به تغییر رفتار سعودی و آمریکا سوق دهند که با توجه به تحولات جهانی و رویکرد منفی جهانیان به ریاض و واشنگتن، میتوانند از اجماع و حمایت سایر کشورها در این عرصه نیز برخوردار شوند.
سوم آنکه در کنار آنچه در باب مولفههای میانجی گری از جمله آنچه می تواند از سوی پاکستان و ژاپن مورد توجه باشد یک اصل مهم را باید در نظر داشت و آن اینکه تجربه برجام نشان داد که چشم داشت به بیرون جز معطل ماندن و شرطی شدن اقتصاد کشور و فرصت سازی برای دشمنان برای برنامهریزی جهت تشدید فشارها نتیجهای به همراه ندارد لذا نباید کشور را معطل اما و اگرهای میانجیگریها ساخت بلکه با تکیه بر داشتههای درونی بویژه نیروی جوان در جهت رفع مشکلات کشور گام برداشت که اقتصاد مقاومتی اساس و محور این حرکت بزرگ را تشکیل میدهد.
نویسنده: قاسم غفوری