تحولات عراق و اختلافاتي که بر سر نخستوزير اين کشور به وجود آمد، بسياري را خوشحال و شادمان کرده بود. بسياري از کشورها از جمله آمريکا و برخي کشورهاي عربي منطقه مترصد بودند تا اختلافات در اين کشور افزايش يابد و به يک چالش سياسي جدي تبديل شود.
آنهايي که به اين اختلافات دامن ميزدند، هدفشان اين بود که عراق هر چه بيشتر در ناآرامي و تنش باشد، امنيت و آرامش از بين برود، جنگ قدرت ايجاد شود، اختلافات داخلي بالا بگيرد و آنگاه گروهک تروريستي و جنايتکار داعش با داعيه اسلام، قدرت بگيرد و يک غده سرطاني ديگر در منطقه تأسيس شود.
اما همه اين اهداف پليد که از دور زماني تدارک ديده شده بود، خنثي و نقش بر آب شد.
آمريکا و غرب تصور ميکردند که جمهوري اسلامي ايران به عنوان کشوري که اکنون در روند سياسي عراق نقش اساسي دارد، با حمايت از نوري مالکي به اين اختلافات دامن ميزند. اما سياست جمهوري اسلامي ايران در حمايت از روند قانوني عراق اين خواب و خيال را به کابوسي براي آمريکاييها و برخي سران کشورهاي عربي منطقه تبديل کرد.
آمريکا و سران کشورهاي مرتجع عربي، مخالفتهاي شديدي با نخستوزيري نوري مالکي داشتند به همين خاطر تلاششان بر کنارهگيري او متمرکز بود.
حمايت زودهنگام و قطعي و قاطع آمريکا و ديگر کشورهاي غربي از معرفي نخستوزير جديد به غير از نوري مالکي ثابت کرد که آنها در پي ايجاد چالشهاي سياسي و امنيتي در عراق هستند. مقابله نکردن با گروههاي تروريستي تکفيري هم در همين زمينه است.
اما نوري مالکي، نخستوزير عراق پس از آن که متوجه اهداف و رفتارهاي انجام شده از سوي آمريکا و غرب شد، رسماً کنارهگيري کرد و در نطق تلويزيوني خود، در يک اقدام درست و تصميم صحيح سياسي از نخستوزيري کنارهگيري کرد تا همه بهانهها از دست تفرقهافکنان و فتنهگران گرفته شود. او با سربلندي که در خاطره سياسي و تاريخي اين کشور و مردمانش به جا خواهد ماند، قدرت را واگذار کرد و منافع ملي کشور و مردمش را به همه ترجيح داد.
العبادي نخستوزير پيشنهادي نيز با درايت و عقلانيت سياسي توانست فضاي تنشهاي سياسي را کم کند. در واقع هر دو شخصيت سياسي عراق توانستند توطئهاي که براي بر هم زدن هر چه بيشتر عراق تدارک ديده شده بود خنثي کنند.
نکته مهم ديگر تحولات عراق، تمکين نوري مالکي به درخواست آيتالله سيستاني بود. ايشان در چند روز گذشته با تدابيري که در نظر گرفت، توانست، از بروز و تشديد اختلافات سياسي در اين کشور جلوگيري کند.
اين اتفاق نشان دهنده اهميت ديدگاهها و نقطهنظرات مرجعيت شيعه در عراق است.
شايد برخي اين مقايسه را برنتابند و به آن ايراد و اشکال بگيرند. اما مقايسه مناسب و به جايي است که بگوييم در سال ۸۸، برخي سياسيون در انتخابات رياستجمهوري به قانون تمکين نکردند و به توصيههاي دلسوزان و بزرگان نظام هم گوش ندادند و آن اتفاقات ناگوار در کشور افتاد.
اگر آنها از قانون تمکين ميکردند آن شرايط اغتشاش و فتنه درست نميشد. تصورش را بکنيد اگر نوري مالکي بر عقيده خود پافشاري ميکرد، اکنون وضعيت عراق بحرانزده چگونه بود؟!
هواداران نوري مالکي در خيابانهاي بغداد و ديگر شهرهاي اين کشور پهن ميشدند و در مقابل، هواداران نخستوزير پيشنهادي هم،چنين کاري ميکردند و در شرايط جنگ با داعش، درگيريهاي جناحي سياسي هم سر ميگرفت. با اين اتفاق آينده عراق چگونه ميشد؟