قصد و نیت نگارش این یادداشت برای محرر چیزی نیست جز بهرهوری منطقی و صحیح و هرچه بیشتر از فضای باز و شفافیت گرایی های موجود که از ثمرات انقلاب اسلامی بخصوص در گام دوم آن و مد نظر مقام معظم رهبری است.
اگر قرار است به توصیههای مقامات کشوری از جمله رئیسجمهوری عمل شود و هر کس به فراخور حال و مسئولیتی که دارد به نقد همراه با اظهار نظر درباره اقدامات قوه مجریه بپردازد، بنابراین سرشاخههای مدیریتی این قوا نیز باید ظرفیتهای خود را پیرامون پذیرش آنها افزایش دهند و رسانهها را که به نحوی از بودجه دولت تغذیه میشوند و درد نداری را لمس نکردهاند موظف سازند تا از جبههگیریهای بیجا در این باره اجتناب ورزند!
آنچه در سریال تلویزیونی کاملاً سیاسی گاندو که از شبکه سه رسانه ملی عرضه شد گوشهای از تشابه اتفاقاتی است که کم و بیش در زیرمجموعههای یکی از قوای سهگانه به وقوع میپیوندد که اگر سّری و کاملاً سّری نباشد، رسانهها را ملزم به پیگیری آن میکند که البته محتوای این سریال اگرچه در بعضی از قسمتها اکشن به نظر میرسد اما در مجموع نمایش دهنده بعضی از حقایق بود که در دستگاهها کموبیش جریان دارد.
راوی میگفت: حدود ۱۲ سال پیش جوانی با تحصیلات دوره اول متوسطه پس از طی دوران خدمت وظیفه بر اساس محلی بودن در جنوب کشور و از طریق شرکتهای خدماتی به عنوان راننده وارد یکی از زیر مجموعههای نفتی و اقماری وزارت نفت شد که به علت بُعد فاصله از پایتخت از همه جدا مانده بود!
این جوان که روابط عمومی بالایی داشت به سرعت توانست راننده شخصی مدیرعامل اقماری وقت شده و با استفاده از این رانت مراحل تحصیلی را بدون حضور در کلاس درس تا اخذ دیپلم ادامه دهد و باز هم از همین طریق فوق دیپلم خود را به دست آورد در حالی که محرمترین شخصیت کاری برای مدیرعامل بود تا بتواند در پست راننده تمامی امور را همچون مدیران برنامه شخصیتهای مختلف اداره نماید!
نام و نام فامیل اصلی این ره صدساله را یکشبه رفتن تشابه سیلابی با تیتر این مقاله دارد که امروز نیز یکی از با نفوذترین کسانی است که به راحتی میتواند مشکلترین گرفتاریها را در رابطه با این مجموعه حل و فصل نماید!
همین یکی دو ماه قبل این جوان را در یک جمع دوستانه دیدم و از من دعوت کرد که هفته بعد به تهران رفته تا مرا بهعنوان میهمان و توسط یکی از نمایندگان جهت بازدید به مجلس ببرد. برایم جالب بود تا پشت پرده نمایندگان را بهتر ببینم، از این نظر پذیرفتم و خودم را اول صبح همان روز موعود و ساعت مقرر به پشت درهای بسته مجلس رساندم تا به اتفاق همان دوست که چند کارت دعوت به نام من و دوست دیگر در دست داشت وارد مجلس شویم و تا صلات ظهر ناظر جریانات آن باشیم.
پس از بجا آوردن نماز جماعت به سالن غذاخوری یا همان رستوران مجلس رفتیم تا برای یکبار هم که شده ناهار را با نمایندگان محترم صرف کنیم و این اتفاق افتاد و دیدیم که اکثریت این جماعت هر آنچه را با یکدیگر رایزنی میکنند پیرامون رتق و فتق امور شخصی و بخصوص انتخابات در پیش رو است که تمامی آنها تراب ترابی یا همان نام مشابه با سیلابهای ذکر شده را به خوبی میشناسند و هرکدام از او سراغ رفع مشکلی را میگیرند که به او احاله کردهاند! و این جوان که حالا دیگر مراحل اولیه را طی کرده و همین روزها کارشناسی ارشد خود را به همان نحوی که دیپلم گرفته است اخذ مینماید هر کدام را به نحوی مژده میدهد که کارشان در دست اقدام است!
آنچه بیش از همه مد نظر نمایندگان مراوده گر با نام مستعار تراب ترابی بود همان مسئله انتخابات آینده و هزینههای آن است که باید به نحوی تأمین شود! و البته حضور این جوان پر شروشور و به صورتی مشابه با بابک زنجانی! مدبرانه این امور را پیگیری مینماید و بیش از همه به دعوتکننده این تور مجلس گردی که توانسته است امکانات ناهار و پذیرایی و آشنایی اعضای آن را با دیگر نمایندگان تسهیل کند قول میدهد تا ضمن رایزنی با مدیران اقماریهای نفت تا حدودی مشکل هزینهها را هم حل و فصل نماید!
نویسنده: حسن روانشید