آنچه این روزها در سوریه رخ میدهد، مصداق بارز وعدههای الهی و نص صریح قرآن است. و شاید درس عبرتی باشد برای آنها که در مواجهه با دشمن، خیلی زود از پا میافتند و نفسشان به شماره میافتد. همانها که دست قدرت خداوند و «اذنالله» را فراموش میکنند و «کدخدا» را جایگزین «خدا» میکنند.
آنچه ارتش سوریه و نیروهای مقاومت در این یکی دو روز رقم زدهاند، نه کار آنها که دست قدرت خدایی است که وعدههایش صادق است. خدایی که یاریگر است و استوارکننده گامها.
و این همان چیزی است که «برخیها» نمیبینند و یا نمیخواهند ببینند. آنهایی که شاید بدتر از قوم موسی(ع) میشوند و ساز جدایی و ناله خستگی سر میدهند.
حلب این روزها مزرعه پرباری از پیروزیهاست که حاصل بذر مقاومت و صبر مردم سوریه است. مردمی که برخلاف همه دشمنان خارجی سوریه (از امریکا گرفته تا دولت متوهم ترکیه) پای کشور و دولتشان ایستادند و علیرغم قلت عددی و توان دفاعی نظامی، پا پس نکشیدند و ماندند تا فریاد پیروزیشان گوش فلک را کر کند.
سوریه برای ما و آنهایی که به دنبال برجام منطقهای هستند هم عبرتآموز است. عبرت از اینکه «مذاکره» با گامهای لرزان و نه از سر اقتدار، نمیتواند چاره کار باشد. آن هم در شرایطی که یکی از طرفین مذاکره مصداق اتم استکبار باشد و در بدعهدی ید طولایی داشته باشد و در بدذاتی، روی شیطان را هم کم کرده باشد.
«کدخدا»ی برخیها و فرمانده برخی کشورهای منطقه، در همین ماههای اخیر چندین و چندبار پای برگه آتشبس را برای تنفس تروریستها امضا کرد و به فاصله چندساعت امضا و عهد خود را فراموش کرد.
آن وقت چگونه بود که برخیها با گزیده شدن از سوراخ برجام، برای بحران سوریه هم نسخه برجامی پیچیدند؟ کاش برخیها مدام در کلاس تاریخ درجا نمیزدند و از مردودیها عبور میکردند.
حلاوت پیروزی حلب، نه از مذاکره بود که اتفاقا «آفتاب تابان» این روزهای این شهر مهم قطعا بر مردمی خواهد تابید که اسیر نقشه دشمن نشدند و با گذشتن از جان و مال خود ایستادگی را به برخیها یاد دادند.