باز هم یک اتفاق ناگوار برای یک کودک و باز هم عدم تصویب لایحه حمایت از کودکان در مجلس.
خوب است که آقایان مسئول یعنی همین پدران ذخیره انقلاب، پدران دختر مظلوم وزیر و تمام کسانی که مسئول هستند، به معنای واقعی خود را مسئول بدانند. مسئول امنیت، رفاه و... مردمی که به آنها رای دادند. تا بروند پشت میز بنشینند و حقوقهای نجومی بر حق و قانونی!! خود را دریافت کنند.
اینبار حادثه دیگری در کمتر از یک ماه برای کودکان ایرانی به وجود آمده که خواندن خبرش تلخ است و آدم را شکزده میکند. داستان از آنجایی تلختر میشود که پدر به خاطر نداشتن وضعیت مالی مناسب از شکایت نیز صرف نظر میکند.
به گزارش رکنا؛ زمین بازی پارک دور سر مادر میچرخید وقتی فریاد میزد: مبینا، مبینا دخترم کجایی؟ زمین بازی مانند چرخ فلک وسط زمین دور سر مادر میچرخید اما نشانی از مبینا نبود که نبود.
خیلی خوشحال بود که به همراه مادر و برادرش به پارک آمده، با عروسکی که در دستش بود به سمت وسایل بازی کودکان رفت... همین چند لحظه پیش بود که دختر کوچکش را روی تاب گذاشت و با مهربانی برای دخترش خواند: تاب تاب عباسی، خدا جون مبینای منو نندازی.... حالا تاب با سرعت زیاد در هوا پایین و بالا میرفت و مبینا روی تاب نبود که کودکانه بخندد و بگوید: هلم بده تا برم تو آسمون...
مبینای ۳ ساله فکرش را نمیکرد امروز برایش حادثهای تلخ رقم بخورد، اتفاقی که هیچ وقت از ذهن او پاک نخواهد شد.
همزمان با اتفاق تلخ و فراموش نشدنی دو کودک معصوم آتنا و کیمیا، خبر از تجاوز به مبینا ۳ ساله از سوی یکی از مددکاران مهرآفرین شعبه مشهد اعلام میشود.
بله درست است دخترک ۳ ساله....
برای پیگیری ماجرا و اتفاق صورت گرفته پای صحبت مددکار اجتماعی مینشینیم.
فریبا بهشتان در اینباره میگوید: مبینا به همراه مادر و برادرش روز جمعه مورخ (۱۶ تیر ۹۶) ساعت ۳۰:۱۴ قصد رفتن به پارک میکنند. وی بیان میکند: ساعت ۱۵ به پارک پردیس قائم واقع در بلوار شهید فهمیده مشهد میرسند، مبینا به سرعت خود را به وسایل بازی رسانده و مشغول بازی میشود.
بهشتیان ادامه میدهد: مادر نیز به همراه یکی از دوستان گوشهای از پارک را انتخاب و به گپ و گفتوگو با وی میپردازد. مددکار اجتماعی میگوید: بعد از نیم ساعت مادر، مبینا را به زور از تاپ بلند کرده و با خود به جایی که نشستن میبرد، اما مبینا شروع به گریه میکند و مجددا به تنهایی و با گریه به سمت وسایل بازی میرود... در حین بازی کردن مبینا، مادر چندینبار نگاهش را به سمت وسایل بازی انداخته و مبینا را میبیند اما به یکباره خبری از مبینا نیست.
بهشتیان میگوید: مادر و دوستش بلافاصله به دنبال مبینا رفته و پس از نیم ساعت که خبری از وی پیدا نمیکنند موضوع را به نگهبان پارک اعلام میکنند و گشتها برای پیدا کردن مبینا تشدید میشود. این مددکار ادامه میدهد: علیرغمهای تلاشها اما خبری از مبینا نمیشود و مادر به همراه پسرش به خانه باز میگردد تا به همراه همسرش به کلانتری بروند.
وی میافزاید: پس از اعلام مفقودی مبینا به پلیس ١١٠، موضوع از طریق کلانتری نزدیک پارک پیگیری میشود، تا اینکه ساعت ۲۱:۳۰ پاسگاه خبر پیدا شدن مبینا را میدهد.
بهشتیان میگوید: با حضور پدر و مادر در کلانتری، مبینا در آغوش مادر قرار میگیرد اما مادر متوجه لکهای خون روی شلوار و کوفتگی بینی مبینا میشود.
بعد از امضای پدر و مادر مبینا در کلانتری، آنها راهی یکی از درمانگاههای نزدیک منزل میشوند و بعد از معاینه پرستار به آنان میگوید باید به بیمارستان مراجعه کنید.. بعد از حضور در بیمارستان و بررسی، پزشک علائم کودک آزاری جنسی را تایید کرده و مبینا بستری میشود. این در حالی است که پدر مبینا به دلیل وضعیت مالی نامناسب و هزینه پزشکی قانونی جهت ادعای شکایت خود صرفه نظر کرده است.