غرب آسیا همواره از کانونهای اصلی تحولات جهانی بوده بگونهای که بسیاری از ناظران سیاسی تاکید دارند هر تحولی در آن بر کل معادلات جهانی تاثیرگذار خواهد بود. برآیند تحولات نشان میدهد که غرب آسیا اکنون با سپهر سیاسی جدیدی همراه شده که نه تنها بازیگران منطقهای بلکه فرامنطقهای را نیز به سیاستهایی نویی سوق داده است. رفتارهایی که محور آن را شاکلههای امنیتی تشکیل میدهد.
در حوزه منطقهای برخی تغییرات در رفتار کشورهایی که نقشی در ایجاد بحرانهای امنیتی داشتهاند مشاهده میشود که نمود عینی آن را در عملکردهای ترکیه میتوان مشاهده کرد. ترکیهای که زمانی تحت بازی آمریکاییها و تصور رسیدن به منافع گسترده در بحرانسازی در منطقه از جمله در عراق و سوریه کمک میکرد در هفتههای اخیر، سیاستهای جدیدی را در پیش گرفته که به گفته اردوغان رئیس جمهور ترکیه، بازگشت به دوران سیاست تنش صفر با همسایگان را در بر میگیرد. انفجارهای تروریستی نظیر انفجار فرودگاه استانبول و در نهایت کودتای بخشی از نظامیان علیه اردوغان که با حمایتهای برخی از کشورهای غربی و عربی صورت گرفت، آنکارا را به سمت تغییراتی در سطوح امنیتی سوق داده است که شامل رفتارهای منطقهای آن نیز میشود.
کشورهای اروپایی بویژه فرانسه، انگلیس و آلمان نیز که نقشی اساسی در تقویت تروریسم دارند با معادلات جدیدی همراه شدهاند که برگرفته از تاکید بر رویکرد به مبارزه گسترده با تروریسم است. فرانسه پس از حملات خونین نیس، از افزایش حضور نظامی در غرب آسیا با محوریت سوریه و عراق خبر داده است در همین حال در حالی دیروز منابع خبری از انفجاری مشکوک به حملات تروریستی در برلین خبر دادند که سران آلمان نیز افزایش حضور نظامی در غرب آسیا را مطرح ساختهاند.
انگلیس نیز در حالی پس از رای مردم به همه پرسی خروج از اتحادیه و سرنگونی دولت کامرون و رسیدن ترزا می به نخست وزیری سیاست جدید جهانی خود را اعلام داشت که سخنان جانسون وزیر خارجه جدید آن در دیدار با کری همتای آمریکاییاش نشان میدهد لندن نیز به دنبال معادلات امنیتی جدید با محوریت نظامیگری در غرب آسیا است. در کنار اروپاییها، آمریکا نیز به دنبال چینش معادلات جدید امنیتی است. بخشی از این رفتارها برای ثبت موفقیت در کارنامه اوباماست بگونهای که او تلاش دارد تا در آخرین سخنرانی خود در سازمان ملل چهرهای از یک قهرمان و ناجی برای جهان از خود به نمایش گذارد. هدف دوم سران آمریکا آن است که با ایجاد فضای آرام امنیتی و کاهش هراس مردم از ناامنی، زمینه پیروزی کلینتون و شکست ترامپ را رقم زنند. آمریکا برای تحقق این امر نیازمند کاهش بحران در غرب آسیا است.
با توجه به آنچه از رفتارهای منطقهای و فرامنطقهای ذکر شد میتوان دریافت که نیاز به برقراری امنیت در غرب آسیا با محوریت سوریه و عراق به اصلی جهانی مبدل شده است. هر چند که هر کدام از این بازیگران برای منافع شخصی و شاید کوتاه مدت وارد این عرصه شده باشند اما آنچه مسلم مینماید آن است که آنها گزینهای جز چنین رویکردی ندارند. به عبارتی تروریسم خود ساخته آنها اکنون به چالش بزرگی برای آنان مبدل شده است و گزینهای جز مقابله با آن ندارند.
این رویکردها بیانگر دو نکته مهم است نخست رسیدن جهانیان به دیدگاه جمهوری اسلامی که همواره تاکید داشته خطر تروریسم در نهایت گریبان حامیانشان را خواهد گرفت و مبارزه با تروریسم باید به اولویتی جهانی مبدل شود. دوم آنکه این رفتارها بیانگر درست بودن سیاستهای جمهوری اسلامی در حمایت گسترده از سوریه و عراق در مبارزه با تروریسم بوده است و حضور مستشاری ایران در این کشورها برگرفته از اقدام پیش دستانه جمهوری اسلامی علیه تروریسم بوده است.
برآیند تحولات نشان میدهد که منطقه در حال گذار از دورانی حساس است که محور آن را عرصه امنیتی تشکیل میدهد در حالی که در برآیند این تحولات یک اصل آشکار است و آن اینکه هیچ امنیتی برقرار نخواهد شد مگر آنکه همه کشورها در کنار سوریه و عراق به عنوان پیشگامان عرصه مبارزه با تروریسم و جبهه مقاومت به عنوان محور ایستادگی در برابر تروریسم و برقرارکننده امنیت قرار گیرند چنانکه روسیه با درک درست از معادلات در کنار مقاومت قرار گرفته و توانسته دستاوردهای قابل تاملی در عرصه تامین امنیت خود و جامعه جهانی رقم زند.
معادلاتی که غرب سرانجام به اجبار به آنها سوق یافته است اما هنوز در صداقت رفتاری آنها ابهامات گستردهای وجود دارد و راهی طولانی برای اثبات پشیمانی و آمدن در مسیر صحیح مبارزه با تروریسم در پیش دارند. راهی که سرآغاز آن پایان دادن به رفتارهای غیر اصولی در قبال سوریه و عراق و قرار گرفتن واقعی در کنار این کشورها در مبارزه با تروریسم است.