سه شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۰:۳۴
کد مطلب : 96464

دوئل به سمت مردم

خدمات متقابل احمدی‌نژاد و روحانی به یکدیگر
دوئل به سمت مردم

ظهر روز ۱۲ مرداد سال ۹۲ وقتی مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری یازدهم در حسینیه امام‌خمینی برگزار شد، روحانی و احمدی‌نژاد (به گواه تصاویر ثبت شده در پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست‌ جمهوری) با چهره‌ای خندان و دست در دست هم وارد ساختمان ریاست‌ جمهوری شدند.
خنده‌های (به ظاهر) از ته دل آنها گویی نشان از یک رفاقت دیرینه داشت و هر دو آنها (شاید) در حال نقل خاطرات مشترک خنده‌دارشان بودند.
آن روز آنها دست یکدیگر را رها نمی‌کردند و با سلام و صلوات وارد ساختمان اصلی شدند، تا رئیس‌جمهور دهم، کلید اتاق ریاست ‌جمهوری را تحویل روحانی بدهد. توی راهروها بوی اسپند پیچیده بود. معلوم نبود برای رفتن احمدی‌نژاد بود یا آمدن روحانی که دانه‌های گلپر و اسپند روی حرارت زغال بالا و پایین می‌پریدند.
آن روز گذشت، اما ظاهرا فقط همان روز بود که این دو نفر «با هم» می‌خندیدند.
از همان اولین روزهای انتقال قدرت، دولت یازدهم بنا را بر این گذاشت که تا می‌تواند همه مشکلات و معضلات و نابسامانی‌های کشور را به زمین دولت قبل بیندازد. از نبود کالاهای اساسی (که توسط وزیر بازرگانی دولت قبل تکذیب شد) از خالی بودن صندوق ذخیره ارزی کشور (که باز هم توسط وزیر اقتصاد دولت قبل و برخی دیگر از مسئولان اقتصادی تکذیب شد و حتی دعوت به مناظره شد) گرفته تا وعده ۱۰۰ روزه آقای رئیس‌جمهور که طبق اسناد و مدارک فیلم‌های تبلیغات انتخاباتی، قرار بود در کشور اتفاقات مهمی رخ دهد، اما در نهایت به ارائه گزارش «چی تحویل گرفتیم» تقلیل پیدا کرد که باز هم حاکی از آن بود که دولت به پشتیبانی «برخی‌ها» چنین وانمود کند که «ویرانه»‌ای بیش تحویل نگرفته و طبیعتا کسی هم نباید متوقع باشد که در عرض ۱۰۰ روز، کار خاصی در زمینه معیشت مردم صورت بگیرد.
طی این حدود سه سال، دولت روحانی سعی کرد با استفاده از «کلید» معروفش، درهایی را بگشاید که در پشت آن سیبل بزرگی به نام احمدی‌نژاد وجود داشت. اینکه دولت از جزئی‌ترین مسائل گرفته تا موضوعات مهم و ملی، سعی داشت به مردم چنین وانمود کند که «احمدی‌نژاد» باعث و بانی همه این اتفاقات است.
اما مشخص نیست چرا پس از گذشت بیش از هزار روز از عمر دولت یازدهم، نه تنها وعده‌های ۱۰۰ روزه عملی نشد که اتفاقا همه نقدهایی که پیش از این به دولت قبل وارد بود، حالا گریبان دولت فعلی را هم گرفته است.
آقای روحانی حالا اگر به گذشته خود نگاه کند، متوجه می‌شود که وضع معیشتی مردم نه تنها «آنچنان» خوب نشد که قید یارانه را بزنند، بلکه با درخواست و خواهش و التماس دولت هم اتفاقی نیفتاد و در نهایت دولت به زور و قانون مجبور به حذف بخشی از یارانه‌بگیران کرد. دولتی که منتقد مسکن مهر بود، چه جایگزینی را تقدیم مردم کرد و کدام «کلید» واحد مسکونی اجتماعی، امید و یا غیره را به دست مستاجران داد؟ در زمینه افزایش اعتبار ایرانیان در دنیا و بازگشت عزت به پاسپورت ایرانی، چه اتفاقی افتاد؟ ما عزتمندتر شدیم یا...
رئیس‌جمهور طی سه سال گذشته مدام بر این نکته تاکید داشت که تورم را به مرز تک‌رقمی شدن می‌رسانند، اما آیا جدای از میله‌های آماری، در زندگی مردم هم تورم از بین رفت؟ وضع رکود سرسام‌آور بازار چه سنخیتی با شعار «شکوفایی» داشت؟
آقای رئیس‌جمهور در زمان انتخابات سال ۹۲ جمله‌ای با این مضمون داشت که «حماسه سیاسی» با مردم، «حماسه اقتصادی» با ما. آیا با گذشت سه سال از آن زمان حماسه‌ای در اقتصاد کشور اتفاق افتاده است؟ وضعیت اقتصاد مقاومتی به کجا کشیده است؟ دولت برای رفع رکود چه کرد؟ دولتی که به «راستگویان» خودش را می‌شناساند، در زمینه‌هایی نظیر حقوق‌های حرام و نامشروع، دستاوردهای برجام، احیای اخلاق و... چه کارنامه‌ای از خود به نمایش گذاشته است؟
از بد حادثه همه آن نقدها و نفی‌هایی که علیه دولت‌های نهم و دهم شکل گرفت، حالا به نوعی دیگر در دولت یازدهم هم دیده می‌شود. متاسفانه این دولت هم پا در جای پای دولت قبل گذاشت و نتوانست آنچه را نقد می‌کند اصلاح کند، که اتفاقا در مواردی ۱۰۰ پله بدتر هم رقم زد.
حالا چه می‌شود که در فاصله ۱۰ ماه به انتخابات ریاست جمهوری، رئیس دولت سابق پس از ۳ سال سکوتش را شکسته و هر از چندگاهی در نقطه‌ای از تهران یا ایران، به یارکشی می‌پردازد؟ چه شده که نام احمدی‌نژادی که طی این سه سال به جدی‌ترین سوال خبرنگاران جواب طنز می‌داد، در فضای حقیقی و مجازی بیش از دیگران دیده می‌شود؟
آیا او برای «ضدحمله» و یا «رقابت» خودش را آماده می‌کند؟ جواب هرکدام از این دو گزینه باشد، نتیجه‌اش چیست؟
در طرف مقابل، اصلاح‌طلبان و حامیان به اصطلاح اعتدال به چه می‌اندیشند؟ آنها به دنبال «ترساندن مردم» هستند و یا اینکه نگران ریزش «رای» روحانی هستند؟ جواب هرکدام از این دو گزینه باشد، نتیجه‌اش چیست؟
واقعیت آن است که روسای جمهور فعلی و قبلی به شکل زیرکانه‌ای سعی در «دوقطبی»‌سازی جامعه دارند. آنها سعی می‌کنند با «تشویش» ذهن مردم، از این نمد برای خود کلاهی درست کنند. هر دو می‌خواهند تلاش کنند، از طرف مقابل برای مردم «لولو» بسازند. اما آیا با نگاهی واقع‌بینانه به آنچه طی این حدود ۱۱ سال گذشت، برای مردم تفاوتی دارد که کدام یک از این دو رئیس‌جمهور باشند؟
اصل قضیه اینجاست که آنها بدون یکدیگر یا بهتر بگوییم بدون حمله به یکدیگر نمی‌توانند در ذهن مردم جایگاه قابل اعتنایی داشته باشند. حیات دولت روحانی متکی بر نفی دولت قبلی است و به نتیجه رسیدن تلاش احمدی‌نژاد نه در رفع اتهامات که اتفاقا وارد کردن اتهام به دولت فعلی است.
به بیان دیگر روحانی، احمدی‌نژادترین فرد فعلی سیاست ایران است و در طرف مقابل، احمدی‌نژاد هم سعی دارد در نقش حسن روحانی وارد شود. به عكس آنچه سعي مي‌شود در افكار عمومی متصور شود احمدی‌نژاد و روحانی بدون ديگری جايگاهی در افكار عمومی ندارند.
آنهایی که این روزها احمدی‌نژاد را می‌ستایند، از این ترس دارند که دولت روحانی، چهار سال دوم را هم در ید داشته باشد و اتفاقا هواداران دولت، نگران آنند که «خدای ناکرده» احمدی‌نژادی‌ها برگردند.
هردو شخص در نگاه طرفین جز «لولو» نمی‌توانند معنی دیگری داشته باشند، اما آیا واقعا بین این دو نفر تفاوتی وجود دارد؟ هر دو سعی می‌کنند مردم را از طرف دیگر بترسانند. هر دو سطح ذهن مردم را از مطالبات و دغدغه‌های اصلی به درگیری‌های سیاسی تنزل می‌دهند، هر دو پایگاه اجتماعی‌شان را از نفی طرف مقابل به دست آورده‌اند و هر دو سعی می‌کنند از آب گل‌آلودی که با هم ایجاد کرده‌اند، به اندازه‌ای که می‌توانند برای خود ماهی بگیرند.
اینکه این روزها اصلاح‌طلبان و حامیان دولت، مردم را از بازگشت احمدی‌نژاد می‌ترسانند، تنها یک دلیل دارد. تبلیغات این روزهای احمدی‌نژاد برای هرکسی آب نداشته باشد، برای دولت یازدهم نان دارد، چراکه در شرایطی که دست دولت در نشان دادن «دستاوردها» خالی‌تر از همیشه است و همه وعده‌هایش در مقام عمل به «تقریبا هیچ» رسیده است، چه کسی بهتر از احمدی‌نژاد که با ترساندن مردم از آمدن دوباره‌اش، بتوان ناامیدان از دولت «امید» را مجبور به انتخاب از میان بد و بدتر کرد؟
آیا قرار است طرفداران سینه‌چاک احمدی‌نژاد گول شعار‌های روحانی را بخورند و یا اینکه اصلاح‌طلبان و حامیان دولت، حرف‌های احمدی‌نژاد را بپذیرند؟ واقعیت آن است که پایگاه اجتماعی این دو با هم تبادل رای ندارند و تنها دعوا بر سر آرای خاکستری است. آنها در واقع تلاش می‌کنند تا به بهانه داغ کردن تنور انتخابات، عمق نفرت‌ها و دوپارگی‌ها را در جامعه بیشتر کنند. دوقطبی‌سازی در انتخابات از ریاست جمهوری سال ۷۶ گرفته تا ۸۴ و بعد از آن در سال ۸۸، تنها ابزاری برای فریب مردم بوده است. حتی دوقطبی سال ۹۲ هم نشان می‌دهد که مردم فریب دعوای سرهنگ - حقوق‌دان را خورده‌اند که چه بسا در اتمسفر سیاسی کشور، حقوق‌دان‌ها از سرهنگ‌ها هم سرهنگ‌تر می‌شوند و بالعکس.
عمیق شدن دریای دوقطبی‌سازی و نفرت‌پراکنی در فضای جامعه تنها برای دو طرف دعوا می‌تواند بخشی از آرای خاکستری را به همراه داشته باشد.
این روزها روحانی سخت به احمدی‌نژاد نیاز دارد و احمدی‌نژاد هم سخت محتاج روحانی است.
کاش می‌شد کاری کرد، مردم به جای رای‌های احساسی، کمی به گذشته و حال این آدم‌ها دقت کنند و ببینند کدام در مقام به ترازو کشیدن برنامه‌ها و وعده‌ها در مقابل عملکردها، کفه سنگین‌تری به سمت «عمل» دارند. هرچند که صدای کوبیده شدن کفه وعده‌ها به کف زمین از سوی ترازوی هر دو به گوش می‌رسد.
رئیس‌جمهوری که از نفرت‌پراکنی و دوقطبی‌سازی روی کار بیاید، قطعا برای مطالبات مردم کاری نمی‌کند و سعی می‌کند با حفظ فضای انتخاباتی در همه سال‌های جلوس بر ریاستش، بقای خود را حفظ کند.

ایمان شریعتی
https://siasatrooz.ir/vdci55a3.t1aqq2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی