«انزوا»؛ چیزی شبیه به سینمای کیمیایی
نویسنده: مرتضیعلی عباسمیرزایی و احمد رفیعزاده
کارگردان: مرتضیعلی عباسمیرزایی
بازیگران: امیرعلی دانایی، بهنوش بختیاری، اندیشه فولادوند، لیندا کیانی، شقایق فراهانی، لعیا عباسمیرزایی، همایون ارشادی، سیامک صفری، علیرضا استادی، مهران رجبی، امید روحانی، وحید نفر، نادر فلاح، علی علیخانی، ملیکا پارسا، جمشید هاشمپور
داستان فیلم در رابطه با مردی به نام پرویز است که به دلیل درگیری و ضرب و شتم به چندین سال حبس محکوم شده است، او که به دلیل مرگ ناگهانی همسرش زهره میتواند از زندان بیرون آمده و چند روزی را در مرخصی بگذراند، علیرغم اینکه این چند روز در کنار دو فرزندش است، سعی دارد جای امنی برای آنها پیدا کند. او در همین چند روز درپی کشف علت مرگ همسرش است که گفته میشود خودش را جلوی ماشینی انداخته و کشته است، پرویز در برخورد با افراد مختلف از دوست و آشنا و غریبه حرفهای ضد و نقیضی در رابطه با همسرش میشنود که به روابط او مشکوک میشود.
برای کارگردانی که اولین فیلم بلند سینمایی خود را تجربه میکند، اتفاق خوبی است. به خصوص آنکه سراغ داستانی رفته که پیش از این هم درباره آن به اشکال مختلف فیلم ساخته شده است. داستان فیلم همانطور که اشاره شد، درخصوص شک یک مرد به همسر متوفایش است. در کنار این خط اصلی داستان، چند خرده داستان هم حضور دارد و چند شخصیت دیگر که هرکدام به عنوان حلقههایی از زنجیر روند داستانی گاه مرد را دچار شک بیشتر میکنند و گاه از ورطه شک اشتباه بیرون میکشند.
ساختار فیلم و فضایی که داستان در آن روایت میشود به شدت به فیلمهای کیمیایی نزدیک است. اما به لحاظ دیالوگها قطعا و طبیتا به پای کیمیایی نمیرسد. شاید نقطه برجسته فیلم به شیوه تدوین آن برگردد. جایی که کارگردان از ریز ریز کردن پلانها و سکانسها واهمهای ندارد. ضمن آنکه در برخی موارد رفتارهای خلاقانهای هم در تدوین سر میزند که میتواند جذاب باشد. نکته دیگر درباره استفاده از بازیگرانی است که شاید اگر شخص دیگری این فیلم را میساخت، به یقین از آنها در نقشهای فعلی استفاده نمیکرد. نوعی ریسک برای بازی گرفتن از بازیگرانی که چندان به نقشها نزدیک نیستند، در انتخاب کارگردان دیده میشود.
اما در هرحال فیلم آنقدر جذاب هست که اغلب تماشاچیها را با خود همراه کند، هرچند در انتخاب بازیگران به اصطلاح ستاره دچار خست شده است، اما باز هم میتواند در اکران عمومی اتفاق خوبی برای این فیلم رخ بدهد.
«مادری»؛ خواهری کن و اینطوری فیلم نساز
نویسنده و کارگردان: رقیه توکلی
بازیگران: هانیه توسلی، هومن سیدی، نازنین بیاتی، ملیسا ذاکری، مریم بوبانی، آنا زارع، سجاد اسماعیلی
رقیه توکلی شاید اولین فیلم بلند خود را ساخته باشد، اما پیش از این در ساخت فیلم کوتاه سابقه نسبتا خوبی داشته است. اما «مادری» آن چیزی نیست که انتظارش را داریم. یک فیلم کسلکننده بدون گرههای به درد بخور، شاید تعریف یک خطی این فیلم باشد. فیلمی که قطعا نمیتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند. مخاطبی که در سالن تاریک به دنبال آنچه «سینما» میداند میگردد و در مواجهه با «مادری» به در بسته میخورد.
مادری احتمالا به خاطر علقه و نسب کارگردان در شهر یزد ساخته شده است. شاید همین امر هم سبب شد که در شب اکران محمدرضا عارف و همسرش در کنار کارگردان بنشینند و فیلمی را ببینند که به شهر و دیار آنها ادای احترام کرده است. اما واقعیت این است که حتی این اتفاق هم در فیلم نیفتاده است. فیلم در یزد هست، اما حتی از جاذبههای معماری آنجا هم نتوانسته به درستی استفاده کند.
درباره مادری نمیشود زیاد نوشت. چون اساسا فیلم چیزی برای نوشتن و نقد کردن و حتی تشویق ندارد. وقتی مخاطب قابل توجهی ترجیح بدهند که به جای دیدن فیلم از سالن خارج شوند و به کارهای دیگری بپردازند، وقتی میشود اغلب نیمه گرههای داستان را خیلی زودتر از روند روایی داستان حدس زد، وقتی اولیات تحقیق درباره یک بیماری جدی مثل سرطان شکل نگرفته است، وقتی ابهامات و عجایب فیلم با هیچ منطقی نمیسازد و تکلیف را هم روشن نمیکند و وقتی بازیگران صاحبنام فیلم آنچه باید باشند نیستند، پس طبیعتا کار درنیامده است.
عجیبتر حضور چنین فیلمهایی در بخش مسابقه سینمای ایران است. گویی یک تیمی مثل مالدیو را در جمع ۳۲ تیم برتر جامجهانی ببینیم. نتیجه رقابت از قبل مشخص است، اما یکی باید پاسخ بدهد که چگونه چنین تیمی (فیلمی) توانسته مسابقات مقدماتی را با موفقیت پشت سر بگذارد!
«خوب، بد، جلف»
سریال پژمان + فیلم فارسی+ فیلم هندی
نویسنده و کارگردان: پیمان قاسمخانی
بازیگران: حمید فرخنژاد، پژمان جمشیدی، سام درخشانی، ویشکا آسایش، مانی حقیقی، مجید مظفری، رضا رویگری، نسیم ادبی، نیوشا ضیغمی، آزاده صمدی، مهراب قاسمخانی، امیرمهدی ژوله،
بهاره رهنما، حسین پاکدل، علی اوجی
از پیمان قاسمخانی ساختن این فیلم بعید بود. کسی که سالهاست به عنوان یک فیلمنامهنویس موفق در سینمای ایران حضور دارد و کارهای جذاب، کمدی و البته پرمخاطبی نظیر مارمولک یا ورود آقایان ممنوع را در کارنامه دارد، انتظار میرفت در اولین تجربه کارگردانی خود سنگ تمام بگذارد و با یک فیلم خوب، مخاطب را غافلگیر کند. اما آنچه در «خوب، بد، جلف» رخ داده اصلا شبیه آن پیش انگارههایی که توقع داریم نیست.
«خوب، بد، جلف» گویی ادامه سریال «پژمان» است. انگار داستان ادامه دارد. با این تفاوت که شوخیهای کلامی فیلم به دلیل کنار رفتنهای خطوط قرمز تلویزیون، اینبار صریحتر یا به زبان بهتر «جلف»تر شده است. حالا به آن ترکیب سام درخشانی و پژمان جمشیدی میشود تکرار دو کاراکتر دیگر را هم اضافه کرد. ویشکا آسایش و حمید فرخنژاد به شدت شبیه مهتاب کرامتی و پرویز پرستویی در فیلم «مومیایی۳» محمدرضا هنرمند هستند.
داستان «خوب، بد، جلف» هم درست مثل «مومیایی۳» از یک بلاهت بیاندازه نشأت میگیرد و متاسفانه با صحنههای فیلمفارسی و فیلمهندیوار، مخاطب را وادار به خنده میکند. این کار یعنی خنداندن مردم برای پیمان قاسمخانی اصلا سخت نیست. او قبلا امتحان خود را در نگارش فیلمنامه سریالها و فیلمهای سینمایی نشان داده است، اما معلوم نیست چرا در اثری که نام او به عنوان کارگردان قید شده است، آن ظرافت و ذکاوت نیست.
به هرحال قطعا «خوب، بد، جلف» در سینماها به فروش خوبی میرسد، اما این دلیل بر خوب بودن فیلم نیست. فروش خوب احتمالی فیلم المانهایی نظیر برند خود «پیمان قاسمخانی» در کنار بازیگران این فیلم خواهد داشت.
«ماجرای نیمروز»؛ تو فوقالعادهای پسر
نویسنده: محمدحسین مهدویان، ابراهیم امینی
کارگردان: محمدحسین مهدویان
بازیگران: جواد عزتی، احمد مهرانفر، مهرداد صدیقیان، لیندا کیانی، هادی حجازیفر، حسین مهری، مهدی پاکدل، مهدی زمینپرداز، امیرحسین هاشمی، احمد قزوینی، محیا دهقانی، سپیده مظاهری، اکبر مددیمهر
کسانی که سال قبل فیلم «ایستاده در غبار» را دیدند و با تماشای یک فیلم استاندارد که البته برخلاف رسم مالوفِ هیئت داوران دیده هم شد و جایزه بهترین فیلم جشنواره پارسال را گرفت، حالا میتوانند با یک فیلم دیگری از استعداد نوظهور سینمای ایران مواجه شوند که حالشان را بیش از گذشته خوب میکند.
«ماجرای نیمروز» محمدحسین مهدویان، از آن فیلمهایی است که در قحطی ساخت آثار تاریخ معاصر، نه تنها یک اثر خوب که یک فیلم به شدت قابل اعتنا و احترام است. اتفاقی که سال قبل هم او و بهروز شعیبی عزیز با «سیانور» فوقالعادهاش رقم زدند و نشان دادند که آدمهایی که به سراغ داستانهای پس از انقلاب اسلامی نمیروند، در خوشبینانهترین حالت ممکن، آدمهای ترسویی هستند. اما محمدحسین مهدویان دهه شصتی، امسال فیلمی را ساخت که قطعا در زمان بروز آن اتفاقات یا به دنیا نیامده بوده و یا اگر هم بوده، اولین ماههای زندگیاش را تجربه میکرده است. اما آنقدر برایش مهم بوده و هست که به سراغ سوژهای میرود که بسیاری از موسپید کردهها و ناظران آن اتفاقات چشمشان را به روی آن روزها بستهاند.
فیلم تازه مهدویان به اتفاقات سال ۶۰ برمیگردد. ترورهای بیرحمانه منافقین که به تبعیت از سرانشان وارد فاز مسلحانه شده بودند و در این بین برایشان فرقی نمیکرد که مسئولان رده بالای نظام نظیر دکتر بهشتی، رجایی، باهنر و... را هدف قرار دهند یا مردم بیگناه از پیرمرد گرفته تا کودک پنج شش ساله.
ماجرای نیمروز شباهت زیادی به فیلم قبلی کارگردان دارد. اینجا علیرغم آنکه فیلم از فضای مستندگونه مورد علاقه کارگردان خود کمی فاصله گرفته، اما همچنان بر روایت مستندات بدون جهتگیری تاکید دارد. شاید برای همین باشد که برخیها معتقدند چرا ارزش افزودهای بر اسناد و مدارک آن سالها در فیلم نیست. البته این ادعا هم نمیتواند به طور کلی قبول افتد، چراکه در همین داستان هم گرههای درام شکل میگیرد و اتفاقا خردهداستانهایی دارد که به پیشبرد داستان کمک میکند.
جنس فیلم (به لحاظ نگاتیو و ایجاد کهنگی در رنگ و تصویر)، طراحی صحنه و لباس فوقالعاده (که بعد از سیانور تکرار یک اتفاق خوب است)، شخصیتپردازیها، حرکات دوربین و شیوه روایی مستندگونه با تکانههای ریز تعمدی همه جزو نقاط قوت فیلم به حساب میآید.
اما آنچه بیش از همه اینها دلنشین مینماید و باعث شعف بیننده میشود، بازیهای یکدست و بینظیر بازیگرانی است که آنقدر در قالب خود خوب قرار گرفتهاند که نقشهای پیش از این آنها را از ذهنت دور میکند. باورت نمیشود ارسطوی پایتخت، یا بابا اتی قهوه تلخ، اینقدر خوب باشند که همه کارهای طنز احمد مهرانفر و جواد عزتی را فراموش کنی. به اینها بازی مهرداد صدیقیان، مهدی پاکدل، لیندا کیانی و... را هم باید اضافه کرد. اما قطعا در میان همه این خوبها یک خیلی خوب هم وجود دارد و او کسی نیست جز هادی حجازیفر که سال قبل با نقش حاج احمد متوسلیان در ایستاده در غبار از فضای تئاتری وارد سینما شد و اگر سال قبل هم خوب دیده میشد، میتوانست دستکم در بین کاندیداهای سیمرغ باشد. اما امسال هم این فرصت را دارد تا در جمع کاندیداها حضور یابد و اگر با نگاه خوب داوران هم همراه باشد، قرار گرفتن روی سن مراسم اختتامیه و در آغوش گرفتن سیمرغ چندان دور از انتظار نیست.
پینوشت:
به دلیل کمبود فضای صفحه امروز، گزارش و نیمچهنقد فیلم «پشت دیوار سکوت» ساخته مسعود جعفریجوزانی را (با عرض معذرت) به روز بعد موکول میکنم.