پنجشنبه ۶ آبان ۱۳۹۵ - ۰۳:۱۰
کد مطلب : 97346
آیا وزارت ارشاد جنتی در مسیر شکوفایی خلاقیت‌ها در تبیین ارزش‌های اسلامی - ایرانی قدم برداشت؟

«تدبیر» در ممیزی بهار کتاب‌های موهن و غیراخلاقی

بخش دوم
«تدبیر» در ممیزی بهار کتاب‌های موهن و غیراخلاقی

در بخش نخست این نوشتار به نامه قدردانی رئیس‌جمهور از وزیر مستعفی فرهنگ و ارشاد دولتش پرداختیم.
در نامه تقدیر رئیس‌جمهور از «گسترش آگاهی مردم»، «ایجاد فضای احساس امنیت و آزادی برای اهل فرهنگ» و «شکوفایی خلاقیت‌ها در تبیین ارزش‌های اسلامی - ایرانی» به عنوان حرکت سه‌ساله حوزه فرهنگی دولت نام برده شده بود و ظاهرا علی‌رغم تغییرات ظاهری در هرم مدیریتی فرهنگ «دولت با قوتِ تمام و با سرعتی بیشتر در این مسیر حرکت خواهد کرد.»
در بخش نخست به حوزه مطبوعات پرداختیم و شاید حالا زمانی باشد برای آن که ببینیم در حوزه ادبیات و نشر چه اتفاقاتی رخ داده که قرار است دولت با سرعت و قدرت بیشتر در همان مسیر حرکت کند؟

کتاب‌هایی که ممیزی نشد
یکی از شعارهای سه‌ساله دولت آقای روحانی و شخص رئیس‌جمهور در حوزه فرهنگ، واگذاری ممیزی‌ها به اهالی حوزه فرهنگ و ادب بود. شعاری که تقریبا هر سال و به فراخور حال و هوای جامعه و همین‌طور رویدادهای فرهنگی تکرار می‌شد و به نوعی سعی می‌شد ژست روشنفکری در مواجهه با مقوله فرهنگ گرفته شود.
اگر چه به ظاهر ممیزی‌ها به صورت گسترده واگذار نشد و مثلا دولت خود را از این حوزه کنار کشید، اما در میدان عمل همین وزارت فخیمه و معاونت مربوطه‌اش نه تنها بحث ممیزی در کتاب را از حالت دولتی و وزارتی خارج کردند که گویی به هیچ شخص حقیقی و حقوقی هم واگذار نشد و این حوزه هم در گرداب «ولنگاری» مدیریت‌ها افتاد.
مجوز انتشار و نشر کتاب‌هایی که در آنها به راحتی به دین، اهل‌بیت(ع)، انقلاب اسلامی، روحانیت، نهادهای نظامی و انقلابی و... توهین شد، جزو دردآورترین اتفاقاتی است که در این دوره رخ داده است. به همه اینها مجوز انتشار برای برخی کتاب‌ها، رمان‌ها و دفتر شعرهایی که در ‌آنها به راحتی تفکرات فمنیستی، اومانیستی، مارکسیستی، نهیلیستی و... را هم باید اضافه کرد. تکمله همه این اتفاقات هم رمان‌هایی بود که به راحتی مجال تشریح اتفاقات جنسی را می‌یافتند و این امکان را داشتند تا سبک زندگی غربی را به خورد مخاطبان بدهند. داستان‌هایی که در آنها وجود خدا نفی می‌شد و در کنار آن مصرف مشروبات الکلی، انحرافات جنسی، عشق‌های هوس‌آلود و غیرمتعارف نظیر روابط آزاد و غیراخلاقی میان زنان، تبلیغ روابط نامشروع زنان شوهردار و خیانت زن به شوهر، خودکشی، فرار از خانه، داستان‌های اروتیک و... بود.
کتاب‌‌هایی که یا مجوز انتشار یافتند یا در ولنگاری و سهل‌انگاری مسئولان این فرصت را یافتند تا در نمایشگاه کتاب به صورت زیرمیزی و یا حتی علنی عرضه شوند.
همه این اتفاقات از جایی نشأت می‌گیرد که آقایان مسئول برای «ایجاد فضای احساس امنیت و آزادی برای اهل فرهنگ» فراموش کردند که هر خزعبل و اراجیفی را نمی‌توان در دایره فرهنگ و ادب قرار داد و به بهانه آزادی قلم، اجازه تنفس به هر بی‌فرهنگی را داد.
در همین دوره وزارت ارشاد، کتاب‌هایی که در دوره قبل مجوز انتشار نیافتند، توانستند از دالان ممیزی ارشادِ سراسر تدبیر عبور کنند و بدتر از آن ناشران متخلف هم دوباره از خواب بیدار شدند و توانستند «با قوتِ تمام و با سرعتی بیشتر» در همان مسیر گذشته خود نه تنها حرکت کنند که بتازند.
نگاه به این اتفاقات نشان می‌دهد که در این دوره نه تنها ممیزی درست صورت نگرفته که خود ممیزها (شما بخوانید مدیران مسئول) نیاز به «ارشاد» در زمینه‌های فرهنگی دارند و باید آنها را هم «ممیزی» کرد.
مرور چنین فجایع فرهنگی دیگر جای ابهام باقی نمی‌گذارد که چرا در طی سه سال گذشته علی‌رغم دعوت‌های رسمی (شما بخوانید خواهش و التماس) رهبر معظم انقلاب که یکی از علاقه‌مندان پر و پا قرص کتاب و کتاب‌خوانی هستند، تنها در یک نمایشگاه کتاب حضور پیدا کردند.
اتفاقی که باز هم در زمان دولت اصلاحات، مسبوق به سابقه است و به نظر می‌رسد رهبر انقلاب هرگاه منتقد و معترض فرهنگی و ادبی بوده، با عدم حضور خود سعی کرده‌اند مدیران خفته را بیدار کنند.
اما افسوس که نه تنها زبان کنایه و اشاره برای برخی مدیران و مسئولان جواب نداده و نمی‌دهد که حتی صراحت در کلام هم سبب نشد، رویه غلط آقایان چند درجه‌ای تغییر کند.
دلیل این همه کج‌راهه و کج‌روی هم مشخص است. وقتی آقای وزیر در مراسم خداحافظی خود از ساختمان بهارستان معترف به این می‌شود که سعی کرد مثل خاتمی و مسجد جامعی شود، می‌شد حدس زد که نوع نگاه به حوزه فرهنگ چه بوده است و اتفاقا در میدان عمل شباهت‌های بیشتری به نام میان این دو نام یعنی وزیر ارشاد اول دولت اصلاحات داشته است.
خردادماه همین امسال رهبر انقلاب در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی از ولنگاری فرهنگی سخن به میان آوردند و فرمودند: «در مسئله‌ی فرهنگ، بنده احساس یک ولنگاری میکنم؛ در دستگاه‌های فرهنگی - اعم از دستگاه‌های دولتی و غیردولتی - یک نوع ولنگاری و بی‌اهتمامی در امر فرهنگ وجود دارد؛ چه در تولیدِ کالایِ فرهنگیِ مفید که کوتاهی میکنیم، چه در جلوگیری از تولید کالای فرهنگی مضر که کوتاهی میکنیم.»
اما چه اتفاقی افتاد؟ جز اینکه روابط عمومی وزارت ارشاد و معاونت‌های زیرمجموعه‌اش، با انتشار بیانیه‌هایی از عزم و اراده برای حرکت در مسیر درست فرهنگی سخن گفتند.
دو هفته بعد از آن دیدار با نمایندگان مردم در دیدار نیمه رمضانی خود با شاعران خطاب به یکی از شعرا درخصوص حوزه ادبیات و شعر فرمودند: «از ارشاد و سازمان‌های دولتی ناامیدم»
و در مواجهه مستقیم با هیئت دولت و شخص وزیر ارشاد در شهریورماه سال‌جاری هم به ایشان گوشزد کردند که: «بنده طرف‌دار جزم‌اندیشی و فشار و اختناق در این زمینه‌ها نیستم، میدانید، من اعتقاد راسخ دارم به آزاداندیشی؛ منتها آزاداندیشی غیر از ولنگاری است، غیر از اجازه دادن به دشمن است که از دالان آزاداندیشی و آزادعملی بخواهد ضربه بزند به [کشور]»
این واژه «ولنگاری» را مدیران دولتی نفهمیدند که اگر فهم آن‌ را داشتند، دغدغه فرهنگی باید خواب و خوراک را از آنها می‌گرفت، اما آقایان ظاهرا از دو گوش خود به عنوان در و دروازه استفاده کردند.
در طول تاریخ انقلاب اسلامی، رهبر انقلاب در حوزه فرهنگ از واژه‌هایی نظیر تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی، جنگ نرم و... استفاده کردند. معنای همه این واژه‌ها هجوم از بیرون بود که دشمنان برای زدن ریشه‌های فرهنگی این نظام و مملکت نقشه کشیده و می‌کشند. اما «ولنگاری» و «بی‌اهتمامی» در امر فرهنگ، موضوعی است که متوجه مدیران و مسئولان و سیاستگذاران داخلی است.
در حوزه کتاب و ادبیات هم این ولنگاری به وضوح دیده شد و می‌شود و اگر قرار بر این باشد که دولت سیاست‌های فرهنگی خود را همچنان بر همان بنای ویران قبلی استوار بدارد، قطعا باز هم شاهد همین ولنگاری خواهیم بود.
طبیعتا وقتی در این سه سال در «جلوگیری از تولید کالای فرهنگی مضر» کوتاهی‌های رقم خورد، نباید انتظار داشت که تفکر فرهنگی دولت به یکباره تغییر مسیر داده و نه تنها با این نوع کالاهای ضدفرهنگی مقابله کند که به تشویق تولید کالاهای مفید بپردازد.
حوزه کتاب و نشر طی این سال‌ها آنچنان ضرباتی را خورده که به این راحتی‌ها جای زخم آن خوب نخواهد شد. ارزش‌های اسلامی - ایرانی آنچنان به استهزا و نفی کشیده شدند که عرق شرم بر پیشانی هر انقلابی آزاده‌ای خواهد نشاند. فراتر از آن هر «ایرانی» وطن‌پرستی هم نمی‌تواند بپذیرد در کشوری که به اخلاق و فرهنگ شهره بوده، اینچنین بر میراث فرهنگی آن بتازند و اتفاقا برخی هم به این تاراج و تهاجم و ولنگاری افتخار کنند.
دلیلشان هم این باشد که توانسته‌اند پای هر نوع سلیقه‌ای (حتی سلایق غیردینی و غیراخلاقی) را به میدان فرهنگ این مملکت باز کنند و در عوض، برخی‌ها به «افتخار»شان کف بزنند و کِل بکشند.
در بخش بعدی به دیگر حوزه‌های زیرمجموعه وزارت ارشاد هم خواهیم پرداخت.

مولف :
https://siasatrooz.ir/vdciqpa3.t1ay52bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی