دوشنبه ۶ تير ۱۳۹۰ - ۱۱:۴۲
کد مطلب : 66908

احساسی که از کف رفت

احساسی که از کف رفت
حامد سعيدي‌راد: خبرهای چند روز اخیر را تقریبا همه شنیده اند و اکثر قریب به اتفاق مسموعین هم از شنیدنش انگشت حیرت به دهان برده اند،بمب خبری تجاوزات و تعدیات روی داده در شهرهای کشور خصوصا ماجرای خمینی شهر آنچنان پر شدت و حدت بود که کمتر کسی را از گزند امواج خود معاف کرد.ماجرا ،ماجرای چندان پیچیده ای نسیت،نه اولین اتفاق است و نه آخرین آن ها،مختص یک کشور و یا یک منطقه خاص هم نیست و در هر جایی از دنیا می تواند به وقوع بپیوندد،اما تفاوتی که در وقوع چنین اتفاقاتی در جوامع مختلف وجود دارد،طریقه عکس العمل و واکنش مردم و پس از مردم مسئولین حوزه اجتماعی کشور ها است،خصوصا هنگامی که در جامعه اخلاق مدار و متدینی چون جامعه ایرانی این هنجار شکنی نه برای یک بار که چندین بار و در سطح گسترده ای تکرار شود و تازه این هنجار شکنی نه تنها پذیرفته نشود و برای جلوگیری از تکرارش مراتبی تعبیه نشود،که همه چیز به گردن امپریالیسم و تبلیغات رسانه ای غرب انداخته شده و چند نفر هم مجازات شوند و به زعم بعضی ها همه چیز به خیر و خوشی تمام شود،تفاوت عریان تر هم می شود. آنچه بدیهی است چه متجاوزان و چه کسانی که مورد تجاوز واقع شده اند هر دو دسته قربانی‌اند، قربانی یک بیماری اجتماعی،این بیماری مانع از چسباندن برچسب مجرم به پیشانی متجاوزان نمی شود و نمی تواند بشود،اما زنگ خطری است برای ما که اگر برای رفع آلودگی هواي تهران را شرحه شرحه و تکه تکه طرح بندی می کنیم و مدام در حال افزایش فضای سبز هستیم،اندکی هم به بیماری های اجتماعی بها دهیم سعی کنیم کمی از شمار این بیماران بکاهیم.آنچه بیش از همه در این ماجرا ها مظلوم واقع شد و مورد تعدی قرار گرفت،احساس امنیت اجتماعی بود،احساسی که شاید دیگر تا سال ها نتواند بازگردد ،ضربه ای که به احساس امنیت در جامعه وارد آمد ،ضربه ای جبران ناپذیر بود،ضربه ای که بعید است امن و امان مردمان دوباره بتواند از زیر بار سنگین اش کمر راست کند.رکن اساسی یک جامعه امنیت است و بس و اصلا علت و فلسفه وجودی جامعه امنیت است،انسان ها به گرد یکدیگر جمع شدند تا خود را از خوف گزنده برهانند و اندک زمانی حس آرامش را تجربه کنند و از کمند ترس خلاصی یابند،و حال چه می شود اگر جامعه دیگر امن نباشد و خودش به تنهایی به یک تهدید بدل شود؟ چه می شود اگر جامعه ای که قرار بود با وجودش شبح سنگین احساس خطر از روی سر آدمیان اندکی کنار برود و اجازه دهد خورشید امنیت در آسمان بدرخشد،خودش مایه احساس خطر شود؟با این حال جز آغاز یک فروپاشی است؟ امنیت شالوده یک جامعه است،دلیل بودنش است، اگر نباشد جامعه ای هم نیست و جامعه فروریخته هم انسانی را در خود نخواهد پروراند و این نقطه سقوط تمدن انسانی خواهد بود،تمدنی که گرچه گرگ باران دیده است و آنقدر خطر و نشیب از سر گذرانده که تاب تحمل تلنگرهای اساسی را هم دارد،اما نمی تواند بی دلیل و ضاید به حیات خود ادامه دهد، و اگر بر فرض محال حیاتش بر مماتش مقدم شود،چیزی جز یک توده انسانی بی مصرف و احمقانه نخواهد بود.احساس امنیت جامعه مسلمان نباید خدشه بردارد، تا بتواند دوباره میراث تمدن اسلامی را احیا کرده و خود نیز زنده بماند،اما اگر این ماجراها با همین روال پیش بروند و تدریجا به یک اپیدمی بدل شوند ،نه جامعه خواهد ماند و نه انسانی.
https://siasatrooz.ir/vdciv3aq.t1aqu2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی