حقوق بشر مسألهاي است که هميشه دستاويزي براي قدرت هاي بزرگ بوده است تا به وسيله آن کشورهاي مستقل را تحت فشار قرار دهند تا به اهداف سلطه گرانه خود برسند.در اين ميان، دولت آمريکا هر ساله با انتشار گزارشي، وضعيت حقوق بشر در کشورهاي مختلف را بررسي مي کند. اما نکته قابل تأملاين است که هرگز تصويري روشن از وضعيت نابهنجار و اسفناک حقوق بشر در آمريکا به دست نمي دهد. آمار قتل، جرم و جنايت، تجاوز و... در اين کشور به طور نگران کنندهاي روبه افزايش است، در حالي که سياست مداران اين کشور چشم خود را به روياين واقعيات بسته اند. فساد درميان دولتمردان آمريکا هم امري عادي به شمار مي رود و اين کشور را روز به روز در سراشيبي شکست و تباهي به پيش مي برد. نقض حقوق بشر و تضييع آزادي هاي فردي و اجتماعي در جامعه آمريکا در حيطه هاي مختلف محسوس و مشهود است.
طي شش دهه پس از تصويب اعلاميه جهاني حقوق بشر، آمريكا هيچ گامي براي پيشبرد حقوق واقعي بشر در جهان بر نداشته بلكه به كرات به صورت سازمان يافته به نقض آن، هم در داخل و هم خارج از آن كشور پرداخته است. تجاوز نظامي مستقيم وغيرمستقيم آمريكا به كشورهاي مختلف اعم از ويتنام، پاناما، عراق، افغانستان، فلسطين، لبنان، سوريه، ليبي، مصر، بحرين، تونس و حمايت از رژيمهاي تروريستي، اشغالگر و ناقض حقوق بشر، تشكيل دادگاههاي سري در گوانتانامو و ابوغريب، تشكيل زندانها و شكنجه گاههاي مخفي در اروپا و آسيا، نقض گسترده حقوق مسلمانان و اقليتهاي نژادي، زباني و مذهبي و مهاجرين، پس از يازده سپتامبر، مداخله گسترده در امور داخلي دولتها، حمايت از تأسيس و فعاليت گروههاي تروريستي نظير طالبان و القاعده واستفاده ازآنها به عنوان دستاويز تجاوز به سرزمينهاي مستقل و نقض حقوق مردمان آنها، هدايت اقدامات ضد ديني و توهين به اديان الهي در راستاي سياست سكولاريزم و ليبراليسم، آنها را مي توان نمونههايي اندك از سياست نقض حقوق بشر در دولت آمريكا خوانده كه جهان و جهانيان را متأثر ساخته است.
رويكرد و گرايش آمريكاييها امنيتمحور است كه از زمان شكلگيري اين كشور هم وجود داشته است. به طور كلي وقتي آمريكا در شرايط جنگ بيروني يا بحران اقتصادي قرار ميگيرد ساختار سياسي اين كشور محدوديتهايي را در رابطه با حقوق اجتماعي انجام ميدهد. آمارهايي كه در رابطه با شاخصهاي حقوق بشر در آمريكا در دهه۹۰ و دهه اول قرن ۲۱ است، نشان ميدهد نقض حقوق بشر در دهه ۹۰ نسبت به دوران جنگ سرد به گونه قابل توجهي افزايش پيدا كرده است. در دهه اول قرن بيست و يکم نيز ميزان اقدامات نظامي و تغييرات رژيمها افزايش يافته و زندان ابوغريب و حمله به افغانستان در اين دوره اتفاق افتاده است. اطلاعاتي كه توسط نهادهاي حقوق بشر در خارج از آمريكا منتشرشده، نشان مي دهد؛آمريكا بيش از۳۵۰ پايگاه نظامي و امنيتي در خارج از آمريكا دارد و بسياري از موارد نقض حقوق بشردراين پايگاهها اتفاق افتاده كه فقط محدود به خاورميانه نيست بلكه دركشورهاي اروپايي نيزاين گونه اقدامات راانجام ميدهد.حقوق بشر در آمريکا تحت تأثير منافع نامشروع شماراندکي صهيونيست قرارگرفته است و اکنون انديشمندان و متفکرين آمريکايي اين حقيقت را دريافتهاند و اين سؤال را مطرح ميکنند که دلارهاي ما براي چه هدفي به سوي سرزمينهاي اشغالي فلسطيني گسيل ميشود و چرا بايد بيش از۱/۵ ميليارد مسلمان در برابرآمريکا قرار بگيرند تا ما از قاتلين فلسطيني ها حمايت کنيم. ايالات متحده در زمينه نقض حقوق بشر رتبه اول را در جهان دارد که ازجمله آن، مي توان به مديريت مستقيم دهها کودتا توسط کاخ سفيد در کشورهاي مختلف اشاره کرد.آيا با توجه به آنچه بيان شد اكنون مي توان با اين پيشينه و در اين برهه حساس در مذاكرات هسته اي به آمريكائيان اعتماد نمود؟!