آن روزی که وزیر امور خارجه ما سال نو عبری را تبریک گفت و بعد هم در جواب دختر نانسی پلوسی نوشت: «ایران هیچگاه هولوکاست را انکار نکرده و آن مردی که در ایران هولوکاست را انکار میکرد رفته است.» میشد پیشبینی کرد که دستگاه سیاست خارجی ما و به طور کلیتر دولت تدبیر، متاسفانه در برخی موارد اقتدار و تکیه بر آرمانها را پیش پای مصلحتاندیشی و سیاسیکاری قربانی میکند.
آقای ظریف که شکر خدا این همه دور دنیا را گشته است و به زبان انگلیسی هم مسلط، کاش کمی وقت میگذاشت و میدید و میخواند که در کشورهای مدعی دموکراسی، آزادی بیان و حقوق بشر، چند کتاب، مقاله، یادداشت و یا گزارش درباره «هولوکاست» و پژوهش درباره آن ثبت شده است. اصلا چند نفر جرات دارند فکر خود را درباره این موضوع رسانهای کنند و حتی سوال کنند.
آن کسی که به زعم آقای ظریف «هولوکاست را انکار میکرد» و سه سال است که «رفته است» تنها دو سوال پرسیده بود. اینکه «اگر هولوکاست یک واقعه تاریخی است در کجا اتفاق افتاده و چرا باید مردم فلسطین خسارت آن را بپردازند؟» و دوم اینکه «چرا در اروپا تحقیق درباره هولوکاست ممنوعیت و مجازات دارد؟»
(اینکه دو سوال رئیس دولت سابق را مطرح کردیم، نه حمایت از وی که بیان یک واقعیت بود.)
راستی پاسخ رئیس دستگاه دیپلماسی «جمهوری اسلامی ایران» به این سوالات چیست؟ از این دو سوال نفی هولوکاست بیرون میآید یا عجز در پاسخگویی به آنها باعث میشود برخیها حتی در داخل در زمین دشمن بازی کنند؟ جواب این سوالها معلوم نیست؟ با همین دو سوال نمیشود کل حقوق بشری که غربیها ادعایش را دارند به چالش کشید؟
آقای ظریف که در مصاحبه با «نیویورکر» برگزاری نمایشگاه کاریکاتور هولوکاست را در ردیف «سازمانهای تنفرپراکن نژادی در ایالات متحده» قرار میدهد با صراحت (و شاید با افتخار) از عدم حمایت دولت از این نمایشگاه و عدم حضور در آن سخن میراند، کاش سعی میکرد این رویه را تصحیح کند و به جای پاک کردن صورت مسئله به این دو سوال پاسخ میداد. اینکه مسئولان ما کاری کنند (یا نکنند) که اسرائیلیها ناراحت نشوند، هنر نیست.
آقای وزیر خارجه به این پاسخ دهند که چرا در کشور کدخدا! یا در مهد دموکراسی غربی میشود قرآن را به آتش کشید، میشود کاریکاتور پیامبر مهربانی را روی جلد مجلات برد، میشود کتاب آیات شیطانی نوشت، میشود برای مسلمانها به خاطر حجابشان یا سخن گفتن از دینشان محدودیت ایجاد کرد، میشود به اسلام و اعتقادات مسلمانان توهین کرد، اما نمیشود نیمخط درباره هولوکاست نوشت؟
اگر توان یا دانش پاسخگویی به این پرسش را ندارند (که ظاهرا ندارند) به این سوال پاسخ دهند که چرا در مقابل «هولوکاست»های امروزی موضعی از سر اقتدار نمیگیرند؟ چرا تروریسم دولتی امریکا و اسرائیل و همپیمانانشان را محکوم نمیکنند؟ وقتی بیخ گوشتان و جلوی چشمتان هولوکاستهایی نظیر افغانستان، عراق، لبنان، فلسطین، سوریه، یمن و... رخ میدهد شما چه میکنید؟ چه موضع عزتمدارانه و انقلابی گرفتهاید که دلمان را به آن خوش کنیم؟ کجا در مقابل ظلم و ظالم محکم ایستادهاید و لبخندهایتان را از صورت پاک کردهاید؟ فقط وقتی در چند گوشه پاریس انفجاری رخ میدهد مهم میشود که خواب از چشمانتان بگیرد و منتظر طلوع خورشید بمانید تا پیام تسلیتتان را سریع و بدون فوت وقت رسانهای کنید؟ انفجار ضاحیه اهمیت کمتری داشت؟
با عرض معذرت این همان ایجاد «اختلال در دستگاه محاسباتی» است. اینکه مسئولان ما علیرغم دلسوزی و دینداری، اما در برخی مواضع، رفتارها و گفتارهایی دارند که نه با منطق سازگاری دارد و نه نشانی از «انقلابی» بودن.
اینکه ما هروقت امریکا و رژیم منحوس اشغالگر قدس، یا قدرتهای غربی جنایتی مرتکب شدند و ما با زبان کنایه و ایهام سخن بگوییم، هنر نیست. «انقلابی» بودن با سیاسیبازی همخوانی و همراستایی ندارد.
انسان انقلابی درگیر تعارفات نمیشود. قرار هم نیست بشود. او به حق، دفاع مظلوم و حفظ و حراست از آرمانهایش میاندیشد و برای خوشآمد کسی هم حرف نمیزند. هزینه و فایده موضع درست گرفتن را در ترازوی مصلحت جامعه جهانی! نمیریزد و نمیکِشد. تعارفات دیپلماتیک را میبوسد و کنار میگذارد و اجازه نمیدهد دشمن هر غلطی خواست بکند و او ساکت بماند.
نمونه بارزش را میتوان در بیانات امام راحل(ره) و جانشین ایشان یافت. کمی حرفهایتان را در میزان کلام و عمل خمینی(ره) و خامنهای بریزید تا معلوم شود چقدر کم و زیاد دارید.