يكم) آسیب های اجتماعی و بحران طلاق ، بیكاری ، اعتیاد به مواد مخدر ، فقر اقتصادی ، مهاجرت ، اختلافات طبقاتی و رویای به دست آوردن زندگی بهتر از عواملی است كه فشارهای روانی زیادی را بر زندگی مشترك زن و مرد وارد می كنند.بیكاری نه تنها به افزایش «طلاق در كشور انجامیده ، بلكه باعث شده تا معضلات دیگری چون ، افسردگی و بیماری های روانی، تنش های اجتماعی ، فعالیت های ضد امنیتی و افزایش تعداد زندانیان، روندی صعودی پیدا كنند.» در بسیاری از این موارد، به دلیل سستی پایه های زندگی و نبود تفاهم و شناخت زوج ها از یكدیگر، زندگی مشترك زن و مرد حتی با داشتن فرزند و زندگی مناسب به جدایی می انجامد كه این مساله نیز برآسیب های اجتماعی می افزاید. اگر بپذیریم كه بین مرد و زن تفاوت های فیزیكی و روحی بسیاری وجود دارد، آنگاه زن و مرد با شناخت بیشتر می توانند به تفاهم و درك متقابل در زندگی مشترك برسند.گرایش و رویكرد خانوادهها از سنتی به مدرن ، موجب بروز نابسامانیهای مختلف در جامعه شده است. زنان ما بعضا دارای خواسته های خاص خود هستند كه این خواسته ها در تناقض با فرهنگ سنتی خانواده ها قرار گرفته و تنش بین اعضای خانواده ها را افزایش می دهد. نابسامانی در خانواده ها و كم اعتنایی به حقوق زنان وگاهي اوقات زياده خواهي زنان باعث بالا رفتن آمار طلاق، اعتیاد، خودكشی، افزایش كودكان خیابانی و سستی پایههای نظام خانواده میشود.
دوم) جامعه شناسان معتقدند یکی از مهمترین دلایلی که به طلاق در جوامع در حال گذار یا به عبارتی در حال توسعه منجر می شود تغییر باورهای اجتماعی و شرایط زندگی به خصوص در میان جوانان است. جوانان امروز با ارتباطات گسترده ای که از طریق اینترنت و ماهواره به دست آورده اند به مولفه های یک زندگی ایده آل می اندیشند و میخواهند فضاها و دنیای جدیدی را تجربه کنند که ازدواج را تا حدودی مانع از تحقق این موضوع می دانند.درگذشته تنها راه یافتن استقلال، ازدواج بود اما اکنون ازدواج معضلات بسیاری همچون مسکن، هزینه های گزاف ازدواج، مشکلات اقتصادی، مهریه های سنگین، پیش رو دارد. بنابراین جوانان یا ازدواج نمی کنند یا اینکه با بهانه های مختلف حاضر به قطع ارتباط زناشویی میشوند.
سوم) امروزه طلاق دیگر به شدت گذشته با فشارهای بیرونی از طرف خانواده، بستگان و حتی عرف جامعه همراه نیست و به عنوان یک ناهنجاری به آن نگاه نمی شود. از طرفی باید این مساله را گوشزد کرد که وضع قوانین حقوقی در مورد طلاق می تواند در افزایش یا کاهش آن بسیار موثر باشد.چه خوب و چه بد باید به این نکته توجه کنیم که هر چه قوانین طلاق سخت تر باشد خانواده ها از آن به عنوان آخرین حربه استفاده خواهند کرد. اما در صورت آسان بودن قوانین طلاق ممکن است هر خانواده ای در پی بروز اختلافات هر چند اندک به آن متوسل شود و چه بسا این موضوع تا حد زیادی متاثر از احساسات است و افراد بعد از جدا شدن از یکدیگر تازه به عمق مساله پی می برند که آن هنگام بی فایده است.همچنین شوراهای حل اختلاف می توانند در این زمینه بسیار موثر باشند به طوری که آمار نشان می دهد این شوراها در موارد بسیاری توانسته اند موفق عمل کنند.
چهارم) یکی دیگر از عواملی که در افزایش طلاق موثر است افزایش استقلال مالی زنان است به نحوی که مانند گذشته زنان به خاطر نیازهای مالی تن به ازدواج نداده یا مجبور به ادامه آن نیستند بنابراین پیوند زناشویی بیشتر به خاطر مسائل جنسی و عاطفی است. از دیگر مشکلات طلاق، مشکلات جنسی است که عامل بسیار مهمی در اختلافات بین زوجین است. مسائل جنسی می تواند منشا بسیاری از اختلافات و مشکلات بین زوجین باشد اما به دلیل مسائل فرهنگی، اجتماعی، و اخلاقی بروز نمی کند، اما خود را به صورت هایی چون پرخاشگری، بهانه گیری و... نشان می دهد، به طوری که ۱۰ درصد از ۱۰ هزار زن و مرد مورد پژوهش، این عامل را علت اختلاف خود بیان می کنند. البته سو»ظن، خشونت، اعتیاد، دخالت والدین و اطرافیان، ضرب و شتم و نبود تفاهم نیز می تواند از عوامل مهم درخواست طلاق یا طلاق های توافقی باشد.
پنجم) در خصوص طلاق و تاثیرات منفی اجتماعی آن مطالعات و تحقیقات زیادی صورت گرفته است و عموما این آثار را هم برای مردان و هم برای زنان مطلقه در نظر می گیرند بعلاوه این که آثار منفی زیادی بر کلیت جامعه نیز از خود برجا میگذارد. تحقیقات نشان داده است که آثار این پدیده ی مخرب، بهطور کلی می تواند باعث صدمه به سرمایه انسانی و اقتصادی جامعه شود، و بیشتر با انزوای زنان، مانع نقش آفرینی مفید آنان در جامعه شده و در نتیجه عامل به حاشیه راندن و استثمار آنان میشود و همین طور مردان را به سمت مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی و همینطور بزهکاری سوق دهد.بسیاری از بررسیهای انجام شده از رابطه بین طلاق با اعتیاد، جرم و بزهکاری، روانپریشی، عدم تعادل شخصیتی، مسائل آموزشی و تربیتی، خودکشی، جامعه ستیزی و نظایر آن حکایت دارند. همین طور طلاق با تاثیر گذاری خود بر اجتماع عامل مهمی در برهم زدن نظم اجتماعی به حساب میآید.
ششم) مطالبی که بیان شد نتیجه تحقیقات متعددی است که صورت گرفته است، متاسفانه معضل طلاق که این روزها چهره ی خود را بیشتر و صریحتر عیان می سازد، دیگر نه قبح سابق را داشته و نه پرهیز جدی از عدم وقوع آن صورت میگیرد و نه جامعه ظرفیت پذیرش هجمههای آن را دارد. تهاجم فرهنگی در کنار شیوع سبکهای غلط زندگی و دور شدن از مبانی ارزشی و فرهنگی در کنار تحولات جامعه نیمه سنتی- نیمه مدرن ما با جمعیتی جوان باعث شده است خانوادهها و جامعه، فرصت های لازم را برای احیای دوباره زندگی به مطلقین ندهد و خود نیز از آسیبهای پدیده طلاق مصون نماند. این واقعیتی است که از چشمها دور مانده است. چه بخواهیم و چه نخواهیم هیولای طلاق همه چیز زندگی اجتماعی را در خود میبلعد.