این روزها نحوه برخورد بعضی از دستگاهها و نحوه کارکردنشان عجیب و غریب به نظر میرسد. آن از سرنوشت دزد نگونبختی که در مشهد بهخاطر سرقت چند گوسفند و به قول معروف آفتابه دزدی با حکم قانون دست خود را از دست داد. حالا این هم از مسئولان شهرداری فلان منطقه که به قول خودشان خانهای که در میدان جانبازان یافتآباد در تملک شهرداری بوده را تخریب کردهاند بدون آنکه کمترین دقتی داشته باشند و یک لحظه به این فکر کرده باشند که شاید کسی هنوز بر حسب شرایط گل و بلبل اقتصادی و جبر زمانه به اعتیاد و کارتنخوابی روی آورده و در آنجا سکنی گزیده باشد.
کسی اصلا فکر نکرد شاید کسی برای اینکه حداقل جای گرم و نرمتری نسبت به گورخوابی یا پدیده جدید دیوارخوابی داشته باشد چند شبی را در این خانههای متروکه سر بر بالین گذاشته باشد، بیآنکه بداند فردا صبح زیر آوار بیتدبیری مسئولان جان میدهد، همین فکر نکردنها و بررسی نکردنهای ساده، جان یک انسان را گرفت؛ بدون آنکه توجه کنند که خداوند میگوید اگر جان یک نفر را بدون ارتکاب قتل یا فساد بگیری انگار جان تمام انسانها را گرفتهای بیل را زدند و یک نفر را زنده به گور کردند!
قبل از اینکه ما به شهرداری منطقه ۱۸ نامه بزنیم و خواهان توضیح آنها باشیم خودشان جوابیه نوشتند و گفتند «عوامل شهرداری تهران با اطمینان خاطر از اینکه کسی در ملک نیست عملیات تخریب را آغاز کرده که در ادامه مشخص میشود فردی در این ملک بوده است» همین یک جمله در جوابیه، خود گواه بر این امر است که مسئولانی که جوابیه را نوشتند راست نمیگویند چراکه اگر اطمینان حاصل شده بوده قاعدتا نباید جسد فردی در خانه یافت میشد و فقط در یک صورت میتوانست این اتفاق رخ دهد که فرد در خانه پنهان شده باشد تا از چشم عوامل دور بماند که البته همین یک فرض هم با توجه به جوابیه شهرداری منطقه ۱۸ که احتمال دارد فوت فرد قبل از تخریب خانه را بررسی میکنند رد است، چون مرده نمیتواند پنهان شود!
البته که در بیانیه شهرداری این نکته هم آمده که «فرد فوت شده با پیگیریهای صورتگرفته مشخص شده معتاد و کارتنخواب بوده و علیرغم اینکه این ملک به تملک شهرداری در آمده با حضور در ملک اتراق میکرده است» اما همه اینها نمیتواند بیمبالاتی و قصور ماموران را در تخریب خانه پنهان سازد.
سوال اساسی که بعد از این واقعه پیش میآید این است که اگر اکنون به جای محمدعلی نجفی، قبلیها شهردار تهران بودند آیا باز هم نسبت به این رخداد تلخ سکوت پیشه میشد؟! یا همه صدای اعتراض خود را بلند میکردند و خواهان استعفا یا برخورد با شهردار و عواملی شهرداری میشدند؟ چطور میشود که معاون اول رئیسجمهور به سیلی خوردن زن دستفروش در فلان شهرستان حساسیت دارد و آن را به مدیریت شهردار سابق تهران ربط میدهد، اما به کشته شدن یک انسان نه؟!
حالا نه در فضای مجازی و نه در بعضی از برنامههای رسانه ملی هیچ اشارهای نمیشود. حتی برخی از روزنامههای با پیشینه اصلاحطلبی و اعتدالی هم اینگونه بیقانونیها را نمیبینند و حق را به شهرداری میدهند و قبل از اعلام نظر نهایی درباره نحوه مرگ آن فرد تیتر میزنند که شهرداری بیتقصیر است!!!
هفته گذشته و روز چهارشنبه که تقریبا این خبر در فضای مجازی و در بعضی از خبرگزاریها دیده شده مسئول روابط عمومی شهرداری منطقه ۱۸ برای توجیه کردن ماجرا جوابیهای صادر کرد اما از او سوال میکنیم آیا برای آن همه آدمی که در این عملیات مشغول به کار بودند سخت بود عملیات را اندکی به تاخیر بیندازند و یکبار دیگر از خالی بودن این خانهها اطمینان حاصل میکردند؟ اینکه آن فرد معتاد یا کارتنخواب یوده اصلا دلیل و توجیه خوبی برای کمکاری مسئولین شهرداری نبوده و نیست.
در پایان جوابیه خود گفتهاند که هنوز مشخص نشده که این فرد در این عملیات فوت کرده و شاید قبلتر فوت کرده و در اینباره تحقیقات در حال انجام است. در صورتی که اهالی محل گفتهاند که جنازه متعلق به مالک قبلی ساختمان بوده و شب قبل دیده شده که به این خانه مراجعت کرده و این کار را نیز به دفعات انجام داده. پس این نکته که بخواهیم فوت این فرد را هم به عوامل طبیعی ربط بدهیم بیانصافی نیست؟
و سوال آخر؛ چرا یاد نگرفتیم با پذیرش قصور و عذرخواهی به مردم و مخاطبان احترام گذاشته و بار گناهانمان را کم کنیم و برای هر مسئلهای توجیه نیاوریم؟ آیا نمیشد قصور را پذیرفت؟
نویسنده: محسن رجبی