انتخابات آمریکا پس از ماهها گمانه زنی در حالی برگزار شد که برخلاف تصورات و تفکرات که در قبال دموکراسی در این کشور وجود داشت، بدوی ترین رفتارها را از سوی نامزدهای انتخابات رقم خورده است. ترامپ و بایدن در اقدامی سوال برانگیز در میانه شمارش آراء، از پیروزی در انتخابات گفتند و هر کدام دیگری را به تقلب در انتخابات متهم کردند. همزمان طرفین به جای تمکین به ساختار انتخاباتی کشورشان به قشون کشی خیابانی روی آورده و تلاش کرده اند تا از سیاست فشار از پایین چانه زنی از بالا برای رسیدن به کاخ سفید بهره گیرند. این فضای کودکانه که نشانه ای بر احوال ساختار سیاسی و حاکمیت کوتولههای سیاسی بر آمریکاست منجر به آن شده که پس از گذشت چهار روز از انتخابات همچنان نتایج در ابهام باقی بماند. در کنار آنچه در عرصه انتخاباتی آمریکا میگذرد، یک نکته قابل توجه وجود دارد و آن برخی نوسانات ارزی است که در قالب برابری نرخ دلار در برابر ارزهای دیگر مشاهده میشود. در همین چارچوب در بازار ارز ایران، تغییرات محسوس قیمت دلار روی داده است در حالی که همزمان نیز برخی کاهش قیمتها در کالاهای اساسی صورت گرفته است.
برخی ناظران سیاسی و اقتصادی بر این عقیده اند که این تغییرات برگرفته از پیروزی بایدن در انتخابات آمریکاست با همین استدلال نیز برخی سناریوی لزوم زمینه سازی برای مذاکره با آمریکا را مطرح و حتی نسخه گسترش دامنه برجام به تحولات منطقه را مطرح میسازند. حال این سوال مطرح است که آیا این تغییرات ارزی و قیمتی برگرفته از انتخابات آمریکاست و یا مولفههای دیگری را باید جستجو کرد؟ در این چارچوب چند سوال مطرح است. نتیجه انتخابات آمریکا هنوز مشخص نشده است پس چگونه از بایدن به عنوان عامل تاثیرگذار بر بازار ارز سخن گفته میشود؟ قدرت تا بهمن ماه در دست ترامپ است پس چگونه بایدن در حالی که قدرتی ندارد میتواند بر بازار ارز تاثیرگذار باشد؟ هر تغییری در بازار اقتصادی برگرفته از شاخصههایی است که تاثیر مثبت و منفی بر بازار دارد چنانکه در باب تاثیرات ارزی، لغو تحریمها یا آزادسازی پولهای بلوکه شده ایران توسط آمریکا و اروپا و یا حداقل بازگشت آمریکا به رژیم باید رقم خورده باشد که بتوان گفت بایدن بر این تغییرات تاثیرگذار بوده است، آیا بایدن در سخنان خود از لغو تحریمها و رویکرد تعاملی با ایران سخن گفته است؟ نگاهی به تحولات نشان میدهد که هیچ کدام از این تحولات روی نداده و بایدن نیز مانند ترامپ سرگرم مبارزات انتخاباتی است در حالی که قانونا نیز هیچ جایگاهی در تصمیم گیریها ندارد که بخواهد روی قیمت ارز تاثیرگذار باشد. بر این اساس با اطمینان خاطر میتوان گفت که بایدن نمیتواند تاثیری بر قیمت ارز داشته باشد و باید به دنبال مولفههای دیگری بود.
بخشی از مولفههای تاثیرگذار در قالب انتخاباتی آمریکاست چرا که طولانی شدن زمان اعلام نتایج انتخابات و آشکار شدن چهره غیردموکراتیک بودن آمریکا بر کل بازار ارزهای جهانی تاثیر گذاشه است چنانکه نه تنها دلار در برابر ریال ایران بلکه در بازار سایر کشورها نیز افت قابل توجهی داشته که نمود آن را در ژاپن در برابر یمن و ... می توان مشاهده کرد. بر این اساس بحران داخلی در آمریکا بر نرخ ارز تاثر دارد نه ادعای بایدن مبنی بر پیروزی در انتخابات به ویژه اینکه بایدن در طول مبارزات انتخاباتی بارها بر ادامه تحریمها در قالب فشار هوشمندانه علیه ایران تاکید کرده است. در کنار مولفههای بیرونی، طی هفتههای اخیر در عرصه داخلی کشور اقدامات قابل توجهی از سوی بانک مرکزی برای بازگشت ارزهای ایران در عراق به کشور و نیز هماهنگی با گمرک و بانکها صورت گرفته که حلقه تکمیلی آن نیز هماهنگی میان وزارت جهاد کشاورزی با وزارت صمت است. مجموع این هماهنگیها و انسجام مدیریتی و عملکردهای بانک مرکزی از یک سو زمینه ساز کاهش نرخ ارز و از سوی دیگر کاهش قیمت در کالاهای اساسی شده است که استمرار این هماهنگیها و رفع ضعفهای مدیریتی میتواند روند کاهش ارز و قیمتها را به همراه داشته باشد. بر این اساس نسبت دادن کاهش قیمت ارز و قیمتها به بایدن نوعی آدرس غلط دادن به جامعه است که در کنار اهمیت زدایی از کارکرد دولت و مسئولان در بهبود شرایط اقتصادی، سناریوی چشم داشت به خارج را تکرار میکند. تفکری که همواره تلاش دارد تا ظرفیتهای داخلی کشور در حل مشکلات را پنهان ساخته و راهکار را در آن سوی مرزها و تسلیم شدن در برابر آمریکا و اروپا نشان دهد در حالی که هرگز به این سوالات پاسخ نمیدهند که بایدنی که در طول ۸ سال ریاست جمهوری اوباما در سمت معاون وی بوده و در تصویب شدیدترین تحریمها علیه ایران در شورای امنیت و حتی به رغم امضای برجام در تمدید تحریمهای آیسا علیه ایران، مشارکت داشته چگونه میتواند ادعای ناجی بودن و کمک به حل مشکلات ایران را سر دهد؟ چگونه به چنین فردی با این سابقه که در مبارزات انتخاباتیاش هم بر اصل سیاست تحریم و فشار هوشمندانه تاکید داشته میتوان اعتماد کرد؟
نویسنده: قاسم غفوری