صدای تیر اندازی، تیرهایی که به فلزی میخورد که پشتت سنگر گرفته بودند هنوز در گوشمان میپیچد تصویر محمد دوره پسری که علی رغم تلاشهای پدرش با تیراندازی صهیونیستها در حالی که کناری سنگر گرفته بودند و مسلح نبودند هنوز مقابل چشمانمان است که با صف سیاستمدارانی رو به رو میشویم که برای مرگ شیمون پرز ابراز تاسف میکنند.
سیاستمدارانی که انگار نه صدای دوره را شنیدهاند و نه فجایع قانا یادشان است، کسانی که زجههایی که کودکان فلسطینی در پی دستور پرز به بمباران منطقه را ندیدهاند...یکی از صلحطلب بودن پرز میگوید و دیگری از میزان تاسفش برای مرگ کسی که به خاطر آرامش خاورمیانه تلاش کرده است! همه نقابی اندوهبار به صورت آویزان کردهاند و جنایات پرز را نادیده گرفته و از کارهای بزرگ او مدیحه سرایی میکنند! عجیب نیست کسی صدای کودکانه دخترکی تنها را که مادر را غرق در خون میدید نشنیده باشد، عجیب نیست کسی دستان کوچک پسرکی را که تنها به جرم داشتن یک سنگ برای دفاع از خانواده برای همیشه بیجان روی خاک افتاده ندیده باشد! اگر پرز بزرگمرد تاریخ این افراد است بگذار این کودکان کوچک بمانند و کوچک شمرده شوند، معلوم است که این دو در یک قالب نمیگنجند!
صدای تیشه گور پرز هم نمیتواند به روح سنگی این سیاستمداران تلنگری بزند. شاید اینها همانهایی هستند که خداوند فرموده بر دلهایشان مهری میزند تا هیچ نهیب و تلنگری نتواند از کفر برشان گرداند! شاید قرار است تقاص همه گناهانشان را بعد از مرگ بدهند آن روزی که دیگر اعتراف به گناه و طلب عفو و بخشش سودی برایشان نخواهد داشت! افراد زیادی برای دفن پرز آمدند در لا به لای جمعیت در پس عکسها و ابراز تاسفهای تصنعی آنها اگر دقیق شوی صدای خنده کودکانی را میشنوی که در بهشت مشغول بازی هستند، همان بزرگ مردان و زنان کوچک را میبینی که آرامش یافتهاند و در عوض پرز را میتوانی کریه الچهره تصور کنی، کریه الچهرهای که داد میزند و کمک میخواهد، فرصتی میخواهد برای جبران، اما افسوس که داد او به جایی نرسیده و تا ابد در عذابی که خودش پیش پیش بذرش را کاشته گرفتار خواهد شد...پرز دارنده صلح جهانی! کسی که دستش به خون هزاران بیگناه پیر و جوان و کودک آلوده بود دفن شد اما مانند صحنه مرگ شارون، صدام و هزاران خونخواری که به درک واصل شدند مرگ او به هیچ یک از جنایتکاران بینالمللی تلنگر نزد. آری این جنایتکاران هرگز درس نگرفته و نخواهند گرفت.