شنبه ۲۹ شهريور ۱۳۹۳ - ۲۲:۲۶
کد مطلب : 89229
مصاحبه اختصاصی سیاست روز با روزنامه‌نگار و نویسنده آمریکایی

سیاست آمریکا در خاورمیانه تروریست‌پرور است

«یورام عبدالله وِیلِر» (Yuram Abdullah Weiler)، روزنامه‌نگار آزاد و نویسنده امریکایی است که مقالات متعددی درباره مسائل بین‌الملل، به خصوص سیاست خارجه امریکا و خاورمیانه در جراید مختلف و پایگاه‌های خبری - تحلیلی اینترنتی نظیر کانترکارنتس، گلوبال ریسرچ نوشته و از نویسندگان ثابت پرس تی‌وی است. آقای ویلر که ساکن ایالت کلرادوی امریکاست و سال‌هاست به دین اسلام و مذهب تشیع گرویده، در گفت‌و‌گو با سیاست روز درباره منشا تشکیل داعش، ارتباط این گروه با سیاست‌های امریکا در خاورمیانه، واکنش روسیه به حمله احتمالی به سوریه و موضوعات مرتبط صحبت کرده است.
سیاست آمریکا در خاورمیانه تروریست‌پرور است

امروز داعش و جنایت‌هایش موضوع اول در خاورمیانه و اخبار جهان است. قبل از هر چیز مایلم بدانم نظرتان درباره ظهور این گروه تروریستی و حمایت‌های پشت‌پرده‌ای که از آن شده چیست؟
داعش محصول مشترک امریکا، عربستان سعودی و قطر است و از نظر لجستیک از حمایت‌های رژیم اسرائیل و کشورهای ترکیه و اردن هم برخوردار بوده است. ریشه این جریان به ابومصب الزرقاوی و القاعده مرتبط است که البته بعد از مدتی به عنوان یک گروه تکفیری مستقل اعلام موجودیت کرد. در قدرت‌گیری و ظهور داعش چند عمل مختلف دخالت داشته‌اند: سیاست امریکا مبنی بر سرنگونی دولت بشار اسد در سوریه باعث شد سیل کمک‌های مالی و تجهیزاتی از عربستان و قطر به سوی این گروه سرازیر شود. البته وارد شدن حزب‌الله لبنان به جنگ داخلی سوریه و حمایت این گروه از دولت اسد در مقابل گروه‌های مخالف باعث شد کمک‌های خارجی به داعش روند شدیدتری بگیرد. عامل دیگر در این میان که در وارد شدن داعش به عراق نقش داشت، اختلاف عربستان با قطر و حمایت امریکا از عربستان بود. این باعث شد قطر برای ورود و نیرو‌گیری داعش در عراق بیش از پیش تلاش کند.
عامل دیگر به ناکامی گروه‌های مخالف غیرتکفیری سوری نظیر ارتش آزاد در سرنگون کردن اسد ارتباط داشت. این باعث شد تا کمک‌های خارجی به گروه‌های تکفیری نظیر جبهه النصره بیشتر شود و این گروه هم پیوندهای زیادی با داعش داشت و بسیاری از نیروهایش جذب داعش شدند. داعش از نظر تعداد نیرو بزرگتر شد و با حمله به شمال عراق، کنترل بخش زیادی از سلاح‌های امریکایی را که در آن مناطق بود را نیز به دست گرفت. اینها نمی‌توانست از نگاه امریکایی‌ها پنهان بماند، زیرا امریکا حداقل ۸ ماهواره جاسوسی روی خلیج فارس و منطقه خاورمیانه مستقر کرده است؛ ۴ ماهواره لاکروس و ۴ کی هول. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که امریکا عمدا می‌خواست داعش به آن سلاح‌ها دست پیدا کند. از نظر ژئو - استراتژیک، کل این مسئله با سیاست اساسی امریکا مبنی بر کنترل و محدودسازی قدرت روسیه و چین در ارتباط است. روسیه بخاطر منابع عظیم انرژی‌اش، موضع پرقدرتی در اروپا دارد و امریکا سال‌هاست که به دنبال درآوردن این برگ برنده از دستان روس‌هاست. روسیه از طریق اوکراین گازش را به اروپا می‌فرستد و بخش عظیمی از گاز این قاره را تامین می‌کند. امریکا برای خارج کردن روسیه از این چرخه مجبور است جایگزینی برای تامین گاز اروپا بیابد. اینجاست که قطر وارد ماجرا می‌شود. این کشور با منابع عظیم گازش می‌تواند نیاز اروپا را تامین کند. تنها مسئله در اینجا سوریه است که خط گاز ایران - عراق از آن می‌گذرد.
امریکا می‌خواهد با ساقط کردن حکومت بشار اسد در سوریه، خط لوله گاز قطر به اروپا را از آن کشور بگذراند. بعلاوه، وجود یک دولت متمایل به امریکا در سوریه باعث می‌شود ایران نفوذش را در این کشور و روسیه هم یک بندر مهم استراتژیک را در مدیترانه از دست بدهد. بخشی از ماجراهایی که امریکا در اوکراین به پا کرده هم به همین موضوع گاز روسیه و اروپا باز می‌گردد. ادعاهای اوباما مبنی بر جنگ با داعش صرفا سرپوشی است برای هدف اصلی این کشور، یعنی سرنگونی دولت سوریه. 

اسرائیل چه منافعی از حضور داعش می‌برد؟
حضور داعش در خاورمیانه یعنی بحران و اختلاف در میان کشورها و این یعنی اتحاد مستحکمی بر ضد اسرائیل ایجاد نخواهد شد و این رژیم می‌تواند هژمونی منطقه‌ای خود را حفظ کند. بعلاوه، داعش باعث می‌شود نظرها از فلسطین به جای دیگری معطوف شود و اسرائیل برای جنایتش در غزه و گسترش شهرک‌سازی‌ها در کرانه باختری فرصت و فراغ‌بال بیشتری داشته باشد. 

گفتید که هدف اصلی امریکا از تشکیل ائتلاف ضدداعش، سرنگونی دولت سوریه است. فکر می‌کنید در صورت حمله امریکا به دولت سوریه، روسیه چه واکنشی نشان دهد؟ و به نظر شما چه واکنشی باید نشان دهد؟ دولت سوریه چگونه می تواند با نقشه‌های امریکا و متحدان منطقه‌ای‌اش برخورد کند؟
پوتین تاکنون خوب با کارت‌هایش در سوریه بازی کرده. عقب‌نشینی اوباما از برنامه موشک‌های کروز که قرار بود نزدیک مرزهای روسیه مستقر شود به خوبی این را نشان می‌دهد.
سوریه متحد مهمی برای روسیه محسوب می‌شود و بنابراین شکی نیست که مسکو مقابل نقشه‌های امریکا برای سوریه می‌ایستد؛ بخصوص حالا که رئیس‌جمهور اوکراین توافق تجاری با اروپا را به تعویق انداخته و به دنبال مذاکره و روابط بهتر با مسکو است. اقداماتی که روسیه می‌تواند در مورد دمشق انجام دهد شامل مواردی نظیر فشار دیپلماتیک به امریکا در شورای امنیت، جدی کردن مسئله تحریم روسیه علیه قدرت‌های غربی، فرستادن ناوهای روسی به مدیترانه و افزایش کمک‌های نظامی به سوریه می‌شود. حتی احتمال دارد در صورت شکست این اقدامات و حمله امریکا به دولت سوریه، مسکو مستقیما به نفع سوریه دخالت نظامی کند. البته امریکا نشان داده که در مورد سوریه خیلی تند حرکت نمی‌کند و بعید است که مرتکب حملات گسترده‌ای علیه نیروهای دولتی سوریه شود. 

در مورد عراق چه فکر می‌کنید؟ جو بایدن در سال ۲۰۰۶ گفت امریکا به دنبال تبدیل عراق به سه کشور است. آیا سیاست‌های کنونی امریکا را باید در همین راستا تحلیل کرد؟
فرایند تقسیم عراق به سه کشور عملا از از زمان حمله جورج بوش اول در سال ۱۹۹۱، آغاز شد و به تدریج شکل کامل‌تری به خود گرفت، به طوری که این اواخر اقلیم کردستان با خیال راحت و بدون حساب پس دادن به دولت مرکزی، قرارداد نفتی با کشورهای دیگر امضا می‌کرد. تقسیم عراق از نقشه‌های طولانی‌مدت صهیونیست‌ها به منظور مهار قدرت این کشور بود که سرانجام توسط امریکا به انجام رسید. واشنگتن ابتدا با تحریم‌ها کمرشکن، سپس حمله نظامی در سال ۲۰۰۳ و ۸ سال اشغال عراق و حالا هم با علم کردن داعش، به این مقصود رسید.
در واقع اکنون عراق به عنوان یک قدرت منطقه‌ای، وجود خارجی ندارد و کاملا نابود شده است. جالب است که کریستوفر هیل، سفیر سابق امریکا در عراق اخیرا در کنفرانسی درباره داعش در دانشگاه دِنوِر گفته: «اکنون وقت مناسبی است که عراقی‌ها خود مشکلاتشان را حل کنند و به دنبال کمک امریکا نباشند»! انگار نه انگار که همه مشکلات عراق از خود امریکا و اشغال این کشور نشات گرفته است. 

اوباما دو سال پیش از تمرکز سیاست خارجه امریکا روی چین و شرق آسیا صحبت کرد، اما همچنان شاهد تحرکات واشنگتن در خاورمیانه هستیم. آِیا خاورمیانه در آینده همچنان اولویت اصلی سیاست خارجه امریکا باقی خواهد ماند؟
واقعیت این است که سیاست خارجی امریکا اکنون بیش از خاورمیانه روی چین و شرق آسیا متمرکز است. این را اوباما در اواخر سال ۲۰۱۱ اعلام کرد. کریستوفر هیل در کنفرانسی که به آن اشاره شد گفته: «وقتی امریکا تولید‌کننده شماره یک انرژی دنیا شد، دیگر به خاورمیانه اهمیت نخواهیم داد.» به نظر می‌رسد نقشه امریکا (همانطور که یکبار جورج دبلیو بوش آن را بر زبان آورد) «زدن و در رفتن» بوده است.
سازمان بین‌المللی انرژی هم اعلام کرده که امریکا در ماه ژوئن (خرداد) بزرگترین تولیدکننده نفت و گاز دنیا شد که این بخاطر افزایش استخراج از حوزه نفتی «شیل» در امریکا بوده است. با وجود هرج و مرجی که در نتیجه سیاست‌های امریکا در خاورمیانه (سیاست‌های که شروعشان به پس از جنگ دوم جهانی باز می‌گردد) ایجاد شده، قیمت نفت همچنان زیر صد دلار است و قیمت طلا هم شیب نزولی دارد. اینها به این معنا است که نخبگان سیاسی امریکا از سیاست خارجی این کشور راضی‌اند؛ البته از آنچه در خاورمیانه می‌گذرد رضایت صد درصد ندارند. اکنون هم چهره‌های سیاست خارجه امریکا مشغول تکرار طوطی واری آنچه هنری کیسینجر درباره خطرناک بودن ایران گفت هستند؛ این جمله که ایران برای امریکا خطر بزرگتری از داعش است. در کل، افزایش ذخاير انرژی امریکا باعث شده خاورمیانه موقتا اولویت خود را برای سیاست خارجه امریکا از دست بدهد. 

با توجه به این واقعیت که غرب از بنیادگرایی در خاورمیانه سود می‌برد، و نیز با در نظر گرفتن وضعیت تاریخی این منطقه و گرایش بخشی از جمعیت به دیدگاه‌های افراطی، شما آینده بنیادگرایی و تروریسم در خاورمیانه را چگونه می‌بینید؟
«دبورا آوان» که یکی از مدعوین کنفرانس داعش در دانشگاه دنور بود نکته قابل تاملی گفت؛ اینکه «جریانی مثل داعش واکنشی افراطی و راستگرایانه به جهانی‌سازی است.» این گفته تا حدی درست است. سرمایه‌داری جهانی و استعمار نوی امریکا در خاورمیانه که از طریق تبعیضات سیاسی، حملات و اشغال نظامی و تحمیل تحریم‌ها به کشورها و مردم آسیب می‌زند؛ و نیز نابرابری اقتصادی در بین مردم این منطقه که حاصل تقسیم ناعادلانه ثروت حاصل از منابع است، واکنش‌های عدوانه‌ای را از طرف گروه‌های مختلف جمعیتی بر می‌انگیزد که داعش صرفا یکی از این نوع واکنش‌هاست. تا وقتی امریکا این حق را برای خود محفوظ می‌داند که نظم دنیا را براساس منافع اقتصادی و قدرت نظامی خود تعیین کند، افراد و کشورهایی هم از در اعتراض وارد می‌شوند و برخی از این اعتراض‌ها جنبه بنیادگرایی پیدا می‌کنند، که این در خاورمیانه، بخاطر سابقه تاریخی‌اش، شکلی اسلامگرایانه به خود می‌گیرند.
البته جریانات ملی‌گرایانه هم هستند، مثل مبارزات کردها در عراق. به شکلی معکوس، امریکا خود از این واکنش‌های اعتراضی استفاده می‌کند، مثلا در خاورمیانه از بنیادگرایی به عنوان وسیله‌ای برای نیل به سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» سود می‌برد. اسرائیل هم از تاکتیکی مشابه در مورد فلسطینیان استفاده کرده است؛ مثلا سال‌هاست که از جریان فلسطینی اخوان (حماس) به عنوان وسیله‌ای برای ضربه زدن به سازمان آزادی‌بخش فلسطین (فتح)، و بالعکس استفاده می‌کند. وقتی امریکا با این توجیه که نتیجه انتخابات را نمی‌پسندد در انتخابات‌های دموکراتیک دخالت و رای خود را تحمیل می‌کند، به بنیادگرایی کمک می‌کند.
این اتفاق در انتخابات مصر در سال ۲۰۱۲ که به پیروزی کاندیدای اخوان‌المسلمین انجامید بارز بود. امریکا از کودتای السیسی حمایت کرد و در سال ۲۰۰۶ هم به انتخابات دموکراتیکی که به پیروزی حماس منجر شد، احترام نگذاشت. این نوع اقدامات امریکا در کنار حملات نظامی این کشور به دیگر کشورها، به شکل‌گیری و تقویت بنیادگرایی و افراط‌گرایی می‌انجامد. کدام انسان عاقل از حمله به مردم بوسیله هواپیماهای بی‌سرنشین به عنوان وسیله‌ای برای بسط دموکراسی استفاده می‌کند؟ یکی دیگر از دلایل اصلی ایجاد افراط‌گرایی، اشغال سرزمین‌های فلسطینی توسط اسرائیل است. همانطور که رهبر معظم ایران گفتند: «امروز غزه مهمترین مسئله جهان اسلام است.»
حمایت یکجانبه امریکا از اقدامات ظالمانه اسرائیل و بی‌توجهی این رژیم به قوانین بین‌المللی خود یکی از کانون‌های نزج گرفتن افراط‌گرایی در منطقه است. در این میان اقدامات نظامی به هیچ عنوان نمی‌تواند به از بین رفتن بنیادگرایی و تروریسم بی‌انجامد. خود اوباما در صحبت‌هایی درباره حمله به داعش اذعان کرده که حمله نظامی به تولید تروریست‌های بیشتر می‌انجامد. با این وجود ما شاهد هیچ تغییری در سیاست‌های امریکا نیستیم و این کشور همچنان سیاست خارجی‌اش را بر پایه قدرت نظامی‌اش تعیین می‌کند. با این وضع، متاسفانه صنعت تروریسم در دهه‌های آینده هم در خاورمیانه پررونق خواهد بود. 

دولت‌های منطقه چگونه می‌توانند با قدرت گرفتن گروه‌های تروریستی مقابله کنند؟
برای پاسخ به این سوال هم به صحبت پرفسور دبورا آوان درباره داعش اشاره می‌کنم. او می‌گوید:«یکی از دلایل اصلی خلق افراط‌گرایی، نابرابرایی‌هایی است که توسط سیستم سرمایه‌داری شرکت‌سالار ایجاد می‌شود.» امروز حتی کشورهای اروپایی از پیوستن شهروندانشان به گروه‌های مثل داعش و تهدیدی که متعاقب آن است نگرانند. چرا شهروندان این کشورها جذب گروه‌های افراطی تروریستی می‌شوند؟ بخاطر فقر و بیکاری که حاصل اقتصاد رکودزده این کشورهاست.
در این میان صندوق بین‌المللی پول که یکی از ابزارهای اصلی اقتصادی امریکاست، به دنبال وضع تحریم علیه برخی کشورهای اروپایی است و این یعنی افزایش ظرفیت بالقوه تروریست‌پروری این کشورها. برای تغییر این وضع، نقطه عفونی اصلی در سیستم اقتصادی باید عوض شود، و این نقطه چیزی نیست جز «حرص ساختاری»؛ چیزی که در اقتصاد امریکا و غرب به یک اصل تبدیل شده و آن اصالت سود و مقدم بودن آن بر انسان است. رویکرد اسلامی به اقتصاد می‌تواند این نقیصه را رفع کند. به طور خلاصه، تا وقتی که سیستم اقتصادی غرب اینچنین است، مقاومت و شورش در برابر آن ادامه خواهد داشت و بخشی از این مقاومت به شکل تروریسم خود را نشان خواهد داد، و امریکا و رسانه‌هایش با هدف ماهی گرفتن از این آب گل‌آلود، تلاش خواهند کرد به مردم غرب چنین القا کنند که این تروریسم، چهره واقعی اسلام است.

مانی الوند

https://siasatrooz.ir/vdcjh8eo.uqeh8zsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی