دلمان خوش بود به پیامهای تدبیر و امید در هشت سال گذشته تا شاید گوشهای از معضلات گریبان گیر جامعه حلوفصل شوند و مجلس دهم و دولتهای یازدهم و دوازدهم با همین شعار موفق به کسب آراء جامعه شدند اما هیچکدام نتوانستند مرهمی برای مشکلات و نابسامانیها باشند که از آنها انتظار میرفت زیرا دولت یازدهم از آغاز فاقد این توانایی بالقوه بود و پسازآن در کابینه دوازدهم ادامه یافت و مجلس دهم نیز آنچنان شد که نباید میشد تا نهتنها تدبیر بلکه بارقههای امید هم به فراموشی سپرده شوند! متأسفانه علیرغم اینکه تمام چشماندازها و کانالهای موجود را بهسوی حفرههای ناشناخته روان کردند تا شاید از آنها شمیم امید تراوش شود اما نشد و «چاه باید خودش آب داشته باشد» که ضربالمثل معروفی در فرهنگ این سرزمین است.
سرچشمه بیتدبیریها از انتخاب و انتصاب بعضی از مسئولان و مدیران کلان شروع میشد که انگار برای حضورشان تا پایان دولت سند ششدانگ دریافت کرده که اگر به دلایلی ناچار به برکناری آنها بودند بلافاصله در مکانی دیگر مشغول به کار میشدند و همچنان عدم توانایی خود را به نمایش بگذارند زیرا نمونههای آن در دامنه دولت بسیار است. پیداست که یک مدیر توانمند سعی و تلاش میکند تا زیرمجموعه خود را نیز از افراد پرانرژی و باتجربه انتخاب کند که در اجرای وظایف کم نیاورند اما عکس این هم صادق است زیرا مسئول ناتوان گزینه انتصاب همکاران را به کسانی اختصاص میدهد که عدم کارایی شخص خودش مشخص نگردد و زیر سوأل نرود و بالطبع دود این رفتار مدیریتی فاقد وجاهت به چشم آحاد جامعهای میرود که در انتظار تدبیر و امیدهای تازه بهمنظور برونرفت از چالشهای موجود هستند. سعی کردیم آنچه باید گفته شود را در قالب ادب و نزاکت و همراه با احترام کامل ارائه دهیم تا خدای ناخواسته با انگ اهانت و پیگیری بخشهای حقوقی روبهرو نشویم زیرا آنچه که چون دم خروس عیان است چه حاجت به بیان است را نمیتوان بهسادگی نادیده گرفت و پنهان کرد و یا ماجرای مظلومانی چون حسین قدیانیها را به فراموشی سپرد.
تنها نقطه بهظاهر مثبتی که طی هفت سال و نیم گذشته در دولت یازدهم و دوازدهم بهخوبی قابلرؤیت و ملموس است، اتحاد منسجم میان اعضای اصلاحات برای حضور به هر قیمت و فارغ از مضاری که برای روند تلاشها و جامعه به وجود میآورد، بود تا مدیرانی که با بنبست توانایی روبرو میشدند هرچند وقت یکبار جای خود را تغییر دهند که اعتبار آنها به نحوی ازجمله بعضی مفسدهها در وابستگان زیر سوأل رفته باشد و نمونههای بارز آن را در مدیریت بعضی از بانکها و نهادهای اقتصادی همچون سازمان خصوصیسازی و حیاطخلوتهایی چون محیطزیست شاهد بودیم و متولیان آنها تنها جایشان را عوض نموده که اگر بالاتر از قبلی نباشد، نزولی نیز در آن مشاهده نگردد و امروز وضعیت گمرک کشور از چالش به تنش و درنهایت بحران تبدیل میشود تا هرروز تازهتر از تازهتری داشته باشد!
نهادههای سرگردان تیتری است که برای سه هزار تن بذر اصلاحشده وارداتی انتخاب گردیده و حدود یکسال است در شرایط نامطلوب و مرطوب انبارهای سازمان بنادر و کشتیرانی و همچنین گمرک، پرونده آن دستبهدست میشود تا این دپوها در حال سبز شدن و جوانه زدن باشند که بالطبع به مرحله گندیدن خواهند رسید و بازهم سایه حضور بانک مرکزی بر سر آن سنگینی میکند! زیرا ارز ترجیحی این کالای اساسی و استراتژیک بهراحتی حذف شده است. نامهنگاریها بین وزارت جهاد کشاورزی، گمرک و بانک مرکزی همچنان ادامه دارند که وزارت صمت هم ناظر و تماشاگر و داور اجرای این بازی بوده تا هریک از اعضاء این چهار گروه سعی کنند توپ را در زمین یکدیگر بیندازند! بذر یکی از اقلام وارداتی است که تاریخمصرف دارد و معمولاً این فرجه زمانی یکساله بوده که اگر از آن بگذرد به خاطر فساد و زنگزدگی شرایط خوراک دام و طیور شدن را هم نخواهد داشت و درصورتیکه بدون توجه به این شرایط بعد از ترخیص کشت شوند قابل روییدن نخواهند بود و نتیجه مثبتی را به همراه نداشته که تنها هزینهای سربار کشاورز پیرامون کاشت و داشت بدون برداشت است تا خسارت چوب بیتدبیری عوامل دولت را دیگر اقشار جامعه ازجمله کشاورزان مستأصل بذر، کود، سم و هم آب بخورند! و این روزها که بر اساس غفلت عمدی و یا سهوی زیرمجموعه وزارت صمت مصوبه نظارت بر بازار که برای ممنوعیت صادرات مرغ در آذرماه به آن ابلاغ شده است را به گمرک نمیدهند تا این نیاز ضروری جامعه بجای رسیدن به بازار داخلی عازم کشورهای همسایه شود!
نویسنده: حسن روانشید