روابط برقرار است، رفت و آمدهای مقامات دو کشور انجام میشود، مراودات سیاسی، اقتصادی و امنیتی هم همچنان پابرجاست. اما به ظاهر میانه آن دو، شکرآب شده است.
رژیم سعودی و آمریکا را میگویم. ظاهر امر این است که در رسانههای آمریکایی و غربی اینگونه القاء میشود که واشنگتن از ریاض ناخرسند است. چنین وضعیتی، از زمانی شدت گرفت که آمریکا و ایران بر سر موضوع هستهای به توافق رسیدند.
عربستان و دیگر کشورهای عربی منطقه بیم آن را داشتند و اکنون هم دارند که مبادا توافق هستهای روابط ایران و آمریکا را بهبود بخشد و کاخ سفید هم اعراب دردسرساز را رها کند و رویکردی به سوی ایران داشته باشد.
یکی از اهداف توافق هستهای برای آمریکاییها این بود که بنابر ادعای آنها خطر ایران هستهای از سر منطقه برداشته شود.
خطری که به دروغ از سوی آمریکا و کشورهای مرتجع عربی منطقه بزرگنمایی شضد. توافق هستهای به دست آمد. اما دشمنیهای آمریکا افزایش یافت و در پی آن سران مرتجع عربی خلیج فارس هم به شدت دشمنیهای خود افزودند.
برخی تحلیلگران و صاحب نظران سیاسی سفر اوباما به عربستان و حضور در نشست شورای همکاری خلیج فارس را دلجویی رئیسجمهوری آمریکا از سران سعودی و دیگر مرتجعین عرب منطقه میدانند.
اما واقع امر، آن چیزی نیست که در ظاهر جلوه میکند. آمریکاییها همچنان به بهرهبرداری از کشورهای اسلامی منطقه ادامه میدهند. این کشورها با نوع حکومتهای خود، جغرافیای وسیعی را برای منافع آمریکا و رژیم اسرائیل فراهم کردهاند.
این که تصور شود، روابط ایران و آمریکا به خاطر توافق هستهای روبه بهبود میرود، یک تصور غلط است. اما همین موضوع بهانه و دستاویزی شده است تا اعراب از این روند البته به ظاهر از ارباب خود ناخشنود باشند.
ناخشنودی ظاهری آنها یک دلیل مهم و اساسی دارد. بهانهای برای ادامه دشمنی و شدت بخشیدن به آن علیه ایران دلیلی است که سیاست آمریکا و اعراب آن را دنبال میکند.
رژیم سعودی در منطقه هر اقدامی انجام میدهد و مسبب اصلی بحرانهای فروریخته بر سر مردم مسلمان غرب آسیا، عربستان سعودی است، از حمله به یمن و کشتار بیرحمانه مردم مظلوم این کشور گرفته تا سرکوب مردم انقلابی بحرین و دخالت در سوریه و عراق برای سرنگونی دولتهای قانونی آنها، به خاطر دشمنی با ایران، جبهه مقاومت اسلامی و حزبالله لبنان است.
آمریکا خود، اگر میخواست وارد این مسائل شود، هزینههای زیادی را باید متحمل میشد، اما اکنون رژیمهای دستنشانده او در منطقه این وظیفه را انجام میدهند.
چه چیزی بهتر از این وضعیت میتواند منافع آمریکا را در منطقه و جهان تأمین کند؟ نفت ۱۰۰ دلاری به ۳۰ دلار رسیده است و در این میان سود کلان به جیب آمریکا و کشورهای غربی و اروپایی سرازیر میشود. موضوع اصلی جهان اسلام به حاشیه کشیده میشود و فلسطین به مسئله دست چندم تبدیل میگردد، در حالی که خطر جدی جهان اسلام وجود رژیم اشغالگر اسرائیل در سرزمینهای فلسطین است.
آمریکا خود تحریک کننده رفتارهای ضدایرانی آلسعود و دیگر سران مرتجع عربی منطقه علیه ایران است.
اگر آمریکا از رفتارهای رژیم سعودی در منطقه ذله شده است، کافی است اندکی از حمایتهای خود از این رژیم بکاهد، آنگاه رفتارهای نامعقول و غیرمنطقی آن فروکش خواهد کرد و نه تنها فروکش میکند بلکه شاید منجر به سرنگونی این رژیمها شود.
اما نه تنها چنین واکنشی از سوی آمریکا بروز نمیکند بلکه با فروش سلاحهای بیشتر، مخربتر و مدرنتر، سعودیها را برای بحرانآفرینی و تشدید آن ترغیب میکند.
بحرین با زبان درازیهای خود، ایران را تهدید به جنگ میکند و کویت قصد دارد پایگاههای جدید دفاع موشکی پاتریوت ساخت آمریکا را در سواحل خود و رو به ایران ایجاد کند.
اما شرایط منطقه و مسیری که بحرانهای موجود در غرب آسیا طی میکند، رژیم آل سعود را که همچنان از حمایتهای گسترده آمریکا برخوردار است، ضعیفتر و نحیفتر کرده است. وابستگی شدید کشورهای عربی منطقه به درآمدهای نفتی به خاطر کاهش شدید قیمت آن، اوضاع اقتصادی آنها را به هم ریخته است. اما همچنان آمریکا و کشورهای عربی منطقه به یکدیگر نیاز دارند. نیازی که باعث میشود اتحاد استراتژیک آنها علیرغم این ظاهرسازیها، همچنان پابرجا بماند. در این شرایط جمهوری اسلامی ایران نباید فریب این ظواهر را بخورد و تصور کند که آمریکا و عربستان روابط خود را به هم زدهاند.