سرانجام پس از هفتهها گمانهزني «فدریکا موگرینی» وزیر امور خارجه ایتالیا، شنبه با رأی رهبران اروپا، با انتخاب به عنوان رئیس سیاست خارجی اتحادیه در ۵ سال آینده، جایگزین خانم «کاترین اشتون» شد. «دونالد تاسک» نخستوزیر لهستان نیز در این انتخابات به عنوان رئیس جدید شورای اروپا معرفی شد. اين انتخابها در حاغلي صورت گرفته كه بسياري از ناظران سياسي دوراني سخت را براي موگريني پيشبيني مينمايند. بررسي چالشهاي اتحاديه اروپا نشان ميدهد كمه وي در چند محور بايد تحركات گستردهاي داشته باشد. نخست وضعيت دروني اتحاديه اروپا است. بحران اقتصادي و نيز تفاوت ديدگاهي ميان كشورها در حوزه امنيت ملي و سياست خارجي موجب شده تا اتحاديه اروپا داراي انسجام چنداني نباشد و بعضا تفاوتهاي گستردهاي در رفتار كشورها مشاهده ميشود بگونهاي كه اروپا را ميتوان به طرفداران آلمان، انگليس، فرانسه و كشورهاي جوياي استقلال تقسيمبندي نمود. استمرار اين روند برابر با چالش رفتاري اتحاديه اروپا در معادلات جهاني خواهد بود لذا موگريني پيش از هر چيز بايد ابتدا يكپارچگي دروني را به اتحاديه اروپا بازگرداند تا بتواند در حوزه سياست خارجي مسئوليتهاي خود را اجرايي سازد.
مقولهاي كاترين اشتون در تحقق آن چندان دستاوردي نداشته و عملا نتوانست كارنامه موفقي از خود بر جاي گذارد.
بحرانهاي ايجاد شده ميان اروپا و روسيه و نيز چگونگي ادامه همكاري با آمريكا مولفهاي ديگر در عملكردهاي موگريني خواهد بود. برخي ناظران سياسي با اشاره به سابقه وي مبني بر رويكرد مسالمتآميز نسبت به روسيه بر اين عقيدهاندكه انتخاب وي گامي براي كاهش تنشها با مسكو بوده است. هر چند كه تقابلها ميان طرفين با محوريت اوكراين و غرب آسيا همچنان در اوج ميباشد اما غرب ميداند با نزديك شدن به فصل زمستان توان ادامه اين روند را ندارد و در نهايت بسياري از كشورهاي اروپايي از جاده تقابل با مسكو خارج خواهند شد.
بسياري از كشورهاي اروپايي در حوزه انرژي وابستگي شديدي به نفت و گاز روسيه دارند و در صورت تحريم عملا فلج خواهند شد. اكنون اين گزينه مطرح است كه اروپا با انتخاب موگريني اين پيام را به مسكو ميرساند كه به دنبال تشديد تنشها با روسيه نميباشد و ميتوان بر سر مسائل مورد مناقشه به گفتوگو نشست. البته بايد در نظر داشت كه گرايشات آمريكايي در ميان برخي كشورهاي اروپايي، كار را بر موگريني دشوار خواهد ساخت چرا كه وي به عنوان مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا در حالي بايد منافع همهجانبه اروپا را در جهان تامين نمايد كه از وظايف وي را ايجاد تعادل ميان موافقان روسيه و موافقان آمريكا تشكيل ميدهد در غير اين صورت دوراني سخت را در پيشروي خواهد داشت كه حتي ميتواند به سرنگوني وي منجر شود.