افغانستان طی هفتههای اخیر روزهای حساس را سپری میکند که سرنوشتی نامعلوم را پیش روی مردم این کشور قرار داده است. نکته قابل توجه آنکه در ادامه مواضع آمریکا در قبال تحولات این کشور لوید آستین در اظهاراتی اولین وظیفه نیروهای امنیتی افغانستان را پیش از تلاش برای پس گرفتن کنترل مناطق، کُند کردن پیشروی طالبان عنوان کرد.
در همین حال آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا گفته است واشنگتن اعتقادی به راهحل نظامی در افغانستان نداشته و آمریکا در حال بررسی روشی برای پایان دادن به درگیری ۴۰ ساله در افغانستان است. این مواضع از سوی آمریکاییها در حالی مطرح میشود که در باب آن چند نکته قابل توجه است. نخست آنکه آمریکا در سال ۲۰۰۱ با ادعای مبارزه با تروریسم اشغال افغانستان را رقم زد که بخشی از آن شامل مقابله با طالبان بود حال آنکه اکنون اعلام میکند طالبان نباید تمام قدرت را در دست گیرد و اگر بخشی از قدرت را بخواهد مانعی از نظر آمریکا ندارد. دوم آنکه در حالی ماموریت ارتش افغانستان جلوگیری از پیشروی طالبان عنوان می شود که آمریکا ۲۰ سال است که ادعای آموزش ارتش افغانستان برای برقراری ثبات و امنیت به عنوان تنها نیروی رسمی این کشور را سر میداد. به عبارتی دیگر حوزه کارکردی آمریکا در قبال ارتش این کشور به اندازه جلوگیری از پیشروی طالبان محدود شده است. جالب توجه آنکه بایدن نیز اخیرا هدف آمریکا از اشغال افغانستان را صرفا تنبیه بن لادن سرکرده القاعده عنوان کرده بود. نکته دیگر آنکه آمریکا در حالی ادعا میکند که به دنبال پایان دادن به بحران ۴۰ ساله افغانستان است که این سوال مطرح میشود آمریکا در طول ۲۰ سال حضور در افغانستان چه کارکردی داشته است که امروز به فکر حل این بحران افتاده است. آیا ماموریت ادعایی آنها پایان دادن به نزاعها و درگیریها و رساندن افغانستان به ثبات پایدار نبوده است؟ آنچه در قالب رفتارهای مقامات آمریکایی در قبال این کشور مشاهده میشود بیانگر این حقیقت است که آمریکا ارادهای برای حل بحرانهای افغانستان نداشته و ندارد و صرفا بر اساس منافع خویش به اشغال این کشور پرداخته که نتیجه آن نیز وضعیت بحرانی کنونی تحمیل شده به این کشور است.
نویسنده: علی تتماج
در همین حال آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا گفته است واشنگتن اعتقادی به راهحل نظامی در افغانستان نداشته و آمریکا در حال بررسی روشی برای پایان دادن به درگیری ۴۰ ساله در افغانستان است. این مواضع از سوی آمریکاییها در حالی مطرح میشود که در باب آن چند نکته قابل توجه است. نخست آنکه آمریکا در سال ۲۰۰۱ با ادعای مبارزه با تروریسم اشغال افغانستان را رقم زد که بخشی از آن شامل مقابله با طالبان بود حال آنکه اکنون اعلام میکند طالبان نباید تمام قدرت را در دست گیرد و اگر بخشی از قدرت را بخواهد مانعی از نظر آمریکا ندارد. دوم آنکه در حالی ماموریت ارتش افغانستان جلوگیری از پیشروی طالبان عنوان می شود که آمریکا ۲۰ سال است که ادعای آموزش ارتش افغانستان برای برقراری ثبات و امنیت به عنوان تنها نیروی رسمی این کشور را سر میداد. به عبارتی دیگر حوزه کارکردی آمریکا در قبال ارتش این کشور به اندازه جلوگیری از پیشروی طالبان محدود شده است. جالب توجه آنکه بایدن نیز اخیرا هدف آمریکا از اشغال افغانستان را صرفا تنبیه بن لادن سرکرده القاعده عنوان کرده بود. نکته دیگر آنکه آمریکا در حالی ادعا میکند که به دنبال پایان دادن به بحران ۴۰ ساله افغانستان است که این سوال مطرح میشود آمریکا در طول ۲۰ سال حضور در افغانستان چه کارکردی داشته است که امروز به فکر حل این بحران افتاده است. آیا ماموریت ادعایی آنها پایان دادن به نزاعها و درگیریها و رساندن افغانستان به ثبات پایدار نبوده است؟ آنچه در قالب رفتارهای مقامات آمریکایی در قبال این کشور مشاهده میشود بیانگر این حقیقت است که آمریکا ارادهای برای حل بحرانهای افغانستان نداشته و ندارد و صرفا بر اساس منافع خویش به اشغال این کشور پرداخته که نتیجه آن نیز وضعیت بحرانی کنونی تحمیل شده به این کشور است.
نویسنده: علی تتماج