قرار مصاحبه را که گذاشتیم در کانون سربازی خود ما را به گرمی پذیرفت و از انجام مصاحبه در رابطه با دفاع مقدس استقبال کرد. چه زیبا صحبتهایش را با بیان خاطرهای جذاب آغاز کرد و در خاتمه گفتگو نیز با بیان خاطرهای یاد و خاطره شهدا را گرامی داشت. بیش از 100 ماه حضور در مناطق عملیاتی و شرکت در عملیاتهای زیاد دوران جنگ تحمیلی از این سرباز وطن فرماندهای خستگیناپذیر و با روحیهای مضاعف و همچنان پا در رکاب ولایت ساخته است.
اگرچه 2 بار در عملیات قادر و در میدان مین مجروح گردیده است لیکن همچنان مقاوم و استوار در نیروی زمینی ارتش به خدمت مقدس سربازی خود مشغول است. رشادتها و ایثارگریهای سرتیپ باقری در جبهههای حق علیه باطل موجب شده است که 7 سال ارشدیت در پرونده پرافتخار سربازی خود داشته باشد. گفتگوی ما با این فرمانده دلیر و حماسهساز را از نظر بگذرانید.
***
در روزهای اول جنگ، تنها نیروی دفاعی و کلاسیک ما ارتش بود و طبیعتاً نیروی زمینی نیز بعنوان تنها نیروی مدافع مرزهای زمینی ما بود. در یکی دو ماه اول جنگ و شرایط دشوار ارتش، چگونه نیروی زمینی توانست در برابر سیل تهاجم دشمن به دفاع بپردازد؟
یکی از موارد و ناگفتههای جنگ که لازم است در یک کار پژوهشی و تحلیلی به آن پرداخته شود، همین موضوع است که مطرح گردید. برای نیروی زمینی ارتش جنگ در 31 شهریور 1359 شروع نشد. ما قبل از حمله ارتش بعث، مشغول نبرد با عناصر داخلی در منطقه کردستان بودیم و اکثر یگانها برای مبارزه با عناصر ضد انقلاب به آن منطقه اعزام شدند. پیش از آن هم نیروی زمینی ارتش به همین منظور به منطقه گنبد رفت و به دفاع از انقلاب پرداخت. علاوه بر آن، این نیرو در جریان انقلاب دچار تغییر و دگرگونی شده و متأسفانه آن انسجام و نظم خاص خودش را از دست داده بود و اتفاقهایی مثل کودتای نوژه نیز در این امر، خیلی تأثیر داشت. در نتیجه در زمان حمله صدام، بیشتر یگانهای نیروی زمینی ارتش در مناطق مختلف کشور درگیر بودند. پیش از 31 شهریور هم تهاجمهای مرزی عراق به شکل محدود به خطوط مرزی آغاز شده بود و به همین دلیل لشکر 92 و تیپ 37 در جنوب و هوانیروز در منطقه کرمانشاه درگیر نبرد بودند.
اما جنگ رسماً در 31 شهریور سال 1359، همزمان با بمباران فرودگاههای کشور توسط ارتش بعثی و حمله 12 لشکر آماده عراق به خاک مقدس جمهوری اسلامی ایران آغاز گردید و تمام یگانهای نیروی زمینی ارتش دستور گرفتند که برای دفاع از خاک کشور اعزام شوند. در آن زمان یگانهای عمده ما در نقاط مختلف متمرکز بودند و برای جابهجا شدن و رسیدن به منطقه نبرد مدتی زمان صرف شد که ارتش عراق با استفاده از آن خلأ به وجود آمده، پیشرویهایی را انجام داد اما به محض اینکه یگانهای نیروی زمینی ارتش در منطقه مستقر شدند، آن حرکت سریع ارتش عراق متوقف شد و توقف ارتش عراق مساوی بود با شکست استراتژی صدام مبنی بر اشغال سریع خوزستان چون هدف آنها این بود که خوزستان را در گام اول تصرف کنند اما ارتش عراق در ساحل رودخانه کرخه متوقف شد و واقعاً نیروی زمینی در آنجا از خود رشادت نشان داد. منطقه سوسنگرد هم شاهد نبردهای بسیار سختی بود و لشکر 92 از خود رشادت عظیمی در آن نقطه به یادگار گذاشت. این را باید درنظر بگیریم که در آن زمان مدت خدمت سربازی یکساله شده بود و به همین دلیل سربازان نیروی زمینی ارتش بسیار کم شده بود اما با ایمان و اعتقاد و خلوص نیت به میدان جنگ وارد شدند. عملاً همان اتفاقی که در کم کردن سرعت ارتش عراق و متوقف کردن آنها رخ نمود به معنی شکست ارتش بعث و استراتژی آنها میباشد. آنها فکر میکردند کسی نیست که جلوی آنها را بگیرد اما کاملاً در اشتباه بودند. در آن زمان، نیروی زمینی ارتش درگیر مسائل و مشکلات مختلفی بود اما حماسهای از خود برجا گذاشت که کمتر به آن اشاره شده است؛ حماسه هایی که همواره در تاریخ دفاع مقدس جاودانه می ماند. جوانان ایرانی با حضور خود در جبهههای جنگ نمادی از غیرت و باور در این مرز و بوم را به نمایش گذاشتند.
نیروهای مردمی از چه زمانی در کنار ارتش حضور پیدا کردند و به دفاع از خاک کشور پرداختند؟
حضور نیروهای مردمی دو دسته بود. دسته اول افرادی که بومی آن مناطق محسوب میشدند و یک دسته دیگر هم مردمی که از شهرهای دیگر برای دفاع از خاک کشور به منطقه نبرد اعزام گشتند. از اولین دقایق و روزهای جنگ این افراد در صحنه نبرد حضور داشتند. یکی از کارهایی که در تاریخ نیروی زمینی ماندگار شد، تشکیل یک گردان دانشجویی بود که عملاً در مقابل ارتش عراق وارد جنگ شد. نیروهای مردمی هم به همین شکل در مناطق مختلف حضور داشتند اما در ابتدا، این حضور به شکل سازمان یافته نبود و حتی در روزهای اول، تعداد زیادی از نیروهای مردم در قالب نیروهای ارتش به نبرد پرداختند. بعدها بود که تصمیم گرفته شد این نیروها به سپاه بپیوندند . برخی از این نیروها نیز خیلی کار آمد و توانا بودند مثل نیروهای شهید چمران که آموزش نظامی دیده بودند و نقش بسیار مؤثری هم ایفا کردند. یکی از کارهایی که در یگانهای نیروی زمینی صورت میپذیرفت، تجهیز و آموزش نیروهای مردمی در پادگانهای ارتش بود و حتی از دانشجویان دانشگاه افسری، افرادی را برای آموزش نیروهای مردمی انتخاب میکردند. همین نیروهای مردمی که آموزش یافتند بعدها هسته اولیه یگانهای سپاه را تشکیل دادند و در واقع اولین آموزشهای کلاسیک نیروهای مردمی توسط نیروی زمینی صورت گرفت. برای مثال افرادی مثل شهید صیاد شیرازی و شهید کلاهدوز از افرادی بودند که در تشکیل سپاه خیلی نقش داشتند. حتی سرلشکر صالحی، فرماندهی محترم فعلی ارتش، فردی بود که جزو تشکیلدهندگان نیروهای بسیج بود. به همین ترتیب میبینیم که نیروی زمینی ارتش در بخشهای مختلف تعلیم و تجهیز نیروهای داوطلب نقش فعالی داشت.
یقیناً طراحی عملیاتهای مختلف در جنگ تحمیلی و استراتژیهای اتخاذ شده تاکتیکی نیاز به نبوغ فرماندهی و طی کردن دورههای تخصصی نظامی در زمینهها و رستههای مختلف دارد و مسلماً فرماندهان نیروی زمینی با توجه به طی این دورهها و کسب دانش تخصصی مربوط به آن در طول جنگ به طراحی عملیات و طرحریزی های تاکتیکی میپرداختند بعضاً شنیده میشود که برخی عملیاتها توسط سپاه پاسداران بطور مستقل و بعضی نیز مشترک با ارتش شکل میگرفته است در این صورت تاکتیک و استراتژی عملیاتها چگونه طراحی و انتخاب میشده است؟
لازم است در اینجا به نقش شهید سپهبد صیاد شیرازی هم در پاسخ به این سؤال و هم در انسجام و اتحاد نیروهای مسلح اشاره کنم. از بدو انتصاب شهید صیاد به عنوان فرمانده نیروی زمینی، انسجام خیلی خوبی بین ارتش و سپاه به وجود آمد. تا پیش از آن ما عملیاتهای خیلی بزرگی نداشتیم. عملیات های ما عملیاتهایی محدود بود که گاهی اوقات طرحریزیهای آنها نیز به شکل تعجیلی انجام میگرفت. اما بعد از آن، انسجام و اتحاد ارتش و سپاه منجر به تشکیل قرارگاههای مشترک شد و همه عملیاتهای مشترک هم در آن قرارگاهها طراحی و هم هدایت و فرماندهی میشد. حتی عملیاتهای جداگانهای که توسط ارتش و سپاه صورت میگرفت هم خارج از عملکرد قرارگاهها نبود. اکثر عزیزانی که در قرارگاههای مشترک حضور داشتند، بیشتر از فرماندهان و طراحان نیروی زمینی ارتش بودند. البته در کنار آنها، چهرههای جوان، با انگیزه، باهوش و نخبه کشور هم که در قالب نیروهای مردمی و سپاه به جنگ آمدند، حضوری فعال داشتند. شید همت، شهید باقری و دیگر شهدا از ارتش و سپاه، ترکیب مقدسی از نیروهای باتجربه و جوانهای با انگیزه تشکیل دادند. در آن زمان در ضمن هدایت و طرحریزی عملیاتها، عملاً کلاس درسی هم برای جوانان با انگیزه و پرشور بود. همین همدلی و همنشینی باعث شد این طرحریزیها هرکدام در نوع خودشان به بهترین طرح جنگی تبدیل شوند. اگر یک ارتش صرفاً کلاسیک با این طرحهای عملیاتی مواجه میشد، ریسک اجرای آن را پیدا نمیکرد. اما عمق و عقبه فکری سربازان و فرماندهان ما در دوران دفاع مقدس، ایمان به خدا بود و نگاه آنها نیز به کلام نورانی رهبر کبیر انقلاب بود.
هشت سال جنگ تحمیلی، شیرینیها و تلخکامیهای بسیاری برای ما داشت و از میان عملیاتهای مختلفی که اجرا کردیم و در برخی از آنها به اهدافمان رسیدیم و در برخی دیگر نیز خیر. شما نقطه عطف پیروزیهای ما در زمان جنگ را در کدام عملیات میدانید و نتایج آن چه دستاوردهایی برای ما داشت؟
هر چند عملیاتهای بزرگی در دفاع مقدس داریم اما نباید همه موفقیتهایمان را در قالب یک عملیات ارزیابی نماییم. باید مقاطع جنگ را تقسیم کنیم. مقطع اولیه جنگ، نقطه عطف پیروزی ما در توقف ارتش بعثی عراق است که اگر این اتفاق نمیافتاد معلوم نبود سرنوشت جنگ به چه سمتی پیش میرفت. از عملیات ثامنالائمه و شکست حصر آبادان، زنجیره عملیاتهای موفق ما شکل گرفت. عملیات ثامنالائمه در مقابل عملیات فتحالمبین، عملیات بزرگی نیست اما در نوع خودش یک نقطه عطف میباشد چون در میان نیروهای ما اعتماد به نفس ایجاد کرد و فرماندهان سپاه و ارتش هم دریافتند که چطور میتوانند با هم همکاری کنند.
بعد از آن، عملیاتهای فتحالمبین و بیتالمقدس با موفقیت انجام شدند. عملیات فتحالمبین دو نتیجه مهم داشت. نتیجه اول اینکه با تلفات سنگینی که به ارتش عراق وارد ساخت، کمر ارتش عراق را شکست. عراق در آن عملیات چندین هزار اسیر و چندین هزار کشته و مجروح داشت و صدها هزار اسلحه و توپ و تانک از آنها به غنیمت گرفتیم که همینها منشأ تجهیز تعدادی از یگانهای سپاه شدند. نتیجه دوم هم این بود که خیالمان از حضور عراق در منطقه غرب دزفول راحت شد.
عملیات طریقالقدس نیز به همین شکل خیلی مهم بود. اگرچه این عملیات در منطقه محدودی بود اما از جنبه نظامی ارزش بالایی داشت و با رسیدن نیروهای ما به چزابه، ارتباط نیروهای عراق در مناطق شمالی و جنوبی خوزستان قطع گشت. به این ترتیب انسجام نیروهای عراقی از بین رفت.
بعد از آن نوبت به عملیات بیتالمقدس میرسد که با 19 هزار اسیر و بیش از این تعداد کشته که ارتش عراق داشت و صدها هزار قبضه اسلحهای که به غنیمت گرفتیم، عملاً یک شکست کامل به عراق تحمیل شد. بعد از آن عملیات میبینیم که کشورهای غربی، سلاحهای شیمیایی را در اختیار رژیم بعثی عراق قرار دادند. این سلسله عملیاتها در مقطع دوم جنگ، پیروزیهای مهمی محسوب میشوند و ما را به مرزهای بینالمللی نزدیک میکنند، توان ارتش عراق را از بین میبرد و توان نیروهای ما را نیز افزایش میدهد.
بخش اعظمی از تاریخ 8 ساله جنگ برای ما پدافند و دفاع در برابر سیل حملات و عملیاتهای دشمن بوده است. این درحالی است که تاکنون در خصوص پدافند کمتر اشارهای شده است. در پدافند بیشتر چه یگانهایی درگیر بودند و پدافند نیروی زمینی ارتش را در دفاع مقدس چگونه ارزیابی میکنید؟
وقتی از هشت سال دفاع مقدس حرف میزنیم، ناخودآگاه ذهن ما به سمت عملیاتهایی که اجرا کردیم میرود. مثل عملیات بیتالمقدس، فتحالمبین، طریقالمقدس والفجر8، که عملیات والفجر8 ویژگیهای خاصی داشت و نیروهای مسلح ما را در بین نیروهای مسلح جهان به عنوان چهرهای شاخص مطرح کرد. عبور از رودخانه اروند، حمله به مواضع مستحکم دشمن و سود بردن از حداکثر غافلگیری و گرفتن تنگنای استراتژیک عراق از جمله دستاوردهای این عملیات بود. اگر طول روزهایی که همه عملیاتهای موفق در نقاط مختلف منطقه نبرد انجام گرفت را روی هم بگذاریم، مجموع آن به حدود 300 تا 400 روز میرسد. اما ما هشت سال جنگیدیم پس بقیه آن سالها چه شد؟ ما نباید از عملیاتهای دفاعی خودمان غفلت کنیم. اگر عملیات پیروزمند فتحالمبین انجام گرفت و ارتش عراق را عقب زدیم باید نیرویی میداشتیم که آن منطقه را حفظ کند. در تمام 1300 کیلومتر خط مرزی ما با عراق، ارتش صدام در هرجا خلأیی پیدا میکرد، تلاش داشت از آنجا نفوذ کند. برای مثال بعد از عملیات والفجر8، نیروهای ارتش بعث از خلائی که به وجود آمده بودند به ما حمله کردند و مهران را به تصرف خود درآوردند. منظور من این است که نباید از نقش نیروهای دفاعی خودمان غافل شویم چون کار آنها خیلی سخت بود و سربازان ما ناچار میشدند ماهها در یک سنگر که شاهد شهادت همرزمانشان هم بودند به دفاع از خطوط مرزی بپردازند. ارتش عراق، مناطق بسیاری را بمباران شیمیایی میکرد و باز هم نیروهای مدافع ما در همان منطقه که بمباران شیمیایی شده و خاک آن آلوده بود به دفاع میپرداختند. کیلومترها آمادرسانی در آن زمان انجام میشد که به هیچوجه کار آسانی نبود. در گرمای 50 درجه جنوب کشور تمام این فعالیتهای دفاعی ادامه داشت. شما به این فکر کنید که در آن دما، سربازان میبایست بادگیر بپوشند، کلاه آهنی بر سر بگذارند و مقاومت هم بکنند. چفیه در قاموس دفاع مقدس، جایگاه خود را در چنین شرایط سخت و دشواری پیدا کرد. آن را خیس میکردیم و برای خنک شدن، روی سرمان میانداختیم. نقش عملیات دفاعی، مقاومت و صبر رزمندگان در 1300 کیلومتر و در مدت هشت سال دفاع مقدس را نباید فراموش کرد. با توجه به تمام این مسائل که عنوان گشت، میخواهم بگویم تکتک عملیاتهای ما در نوع خودشان موفق بودند و تمام این تجربهها به درسهای مهمی برای عملیاتهای بعدی ما تبدیل شد.
شما به عملیات والفجر8 اشاره کردید، یکی از عملیاتهای موفق ما، عملیات والفجر 8 بود که بسیاری از تاکتیکهای نظامی از جمله اصل غافلگیری در آن بطور خارقالعادهای به منصه ظهور رسید. این عملیات بهت و شگفتی فرماندهان عراقی و حامیان آنان و بسیاری از کارشناسان و تئوروسینهای نظامی دنیا را به دنبال داشت. اما متأسفانه به نقش نیروی زمینی بویژه توپخانه و هوانیروز که نقش چشمگیری داشتهاند، کمتر پرداخته شده است؛ لطفاً در اینباره توضیحاتی بفرمایید.
نیروی زمینی در والفجر8 دو نقش اساسی بازی کرد. اولاً اینکه برای غافلگیر کردن دشمن به یک سری تحرکات و فعالیتهای اطلاعاتی و عملیاتی نیاز بود. برای فریب دادن دشمن و القا این فکر که عملیات در نقطه دیگری میخواهد انجام گیرد، نیروی زمینی ارتش در منطقه حسینیه و طلاییه تمرکز نیرو کرد و یک عملیات فرعی برای فریب ارتش عراق انجام داد. نقش دوم نیروی زمینی به آنجایی باز میگردد که برای موفقیت یک عملیات، 9 سامانه باید دست به دست هم بدهند.
این سامانهها عبارتند از سامانههای نیروی انسانی، ارتباطات، آتش، فرماندهی و ... . ما نمیتوانیم هیچکدام از این سامانهها را حذف کنیم و آن را نادیده بگیریم. خصوصاً وقتی عملیاتی در منطقهای انجام میگیرد که باید از مانعی طبیعی عبور کنیم، نقش آتش و نقش جابجایی و تحرک هوایی چندین برابر میگردد. درست است که در شروع عملیات، غواصها با عبور از عرض رودخانه دشمن را غافلگیر کردند اما پس از آن، باید حجم زیادی از نیروها نیز به آنسوی رودخانه منتقل میشدند. در عملیات والفجر8 حدود 50 گردان از توپخانه نیروی زمینی ارتش، آتش پشتیبانی را برعهده داشتند و حدود 1000 (هزار) لوله توپ مواضع دشمن را نشانه رفته بودند. هوانیروز نیز حضور بسیار چشمگیری داشت. هم بالگردهای تهاجمی ما در عملیات دخالت داشتند و هم بالگردهای شنوک. تیمهای شکار تانک نیروی زمینی نیز در منطقه فاو حضور واقعاً مؤثری را بر عهده گرفته بودند و لشکر 30 نیروی زمینی در 72 ساعت اول نبرد وارد فاو میشود و در کار دفاع از منطقه نقش مهمی را بر عهده میگیرد. لازم است در اینجا به نقش نیروی هوایی و شهید ستاری نیز اشاره کنم که پوشش هوایی بسیار خوبی ایجاد کرد و پدافند فوقالعادهای داشت که موجب ساقط شدن بیش از 30 هواپیمای دشمن گشت. به همین دلیل میبینید که نیروهای ارتش چه نقشی در عملیات والفجر 8 بر عهده گرفتند و نیروی زمینی به چه شکل درخشانی به ایفای نقش پرداخت.
اجازه بدهید در پایان مصاحبه، یادی هم از شهدا بکنیم. کدامیک از شهدا در دوران جنگ تحمیلی بر شما تأثیر بسزایی داشت و در یاد شما ماندگار شد؟
شاید هیچکدام از رزمندگان دفاع مقدس قادر نباشند بین همرزمان شهیدشان تفاوتی قائل شوند و یکی را برتر از دیگری بدانند. هرکدام از آنها مثل یک کتاب بودند که ما هم توفیق پیدا کردیم با هرکدام از آنها یک یا دو سال همراه شویم و از آن کتابها بهره ببریم. ما همرزمان شهید بسیاری داریم که هرکدام برای ما درسهای بسیاری داشتند. شهید آبشناسان، شهید طوسی، شهید جبلی، شهید احمدیان، شهید آقازاده، شهید رضای ادب، شهید خزری که اهل سنت و از منطقه میاندوآب بود هرکدام در یاد ما جاودانهاند. شهید خزری فرمانده گروهان در منطقه سردشت بود و در عملیات بر علیه منافقین کوردل به شهادت رسید.
اما میخواهم خاطرهای از شهید مزینانیان بگویم که سرباز بود. ما در دوران جنگ هر وقت سربازها 45 روز در جبهه میماندند به آنها مرخصی میدادیم. در عید قربان سال 63 پدر و مادر این شهید در مکه بودند و به همین دلیل او درخواست کرد 10 روز دیرتر به مرخصی برود تا پدر و مادرش هم برگشته باشند. ما در غرب سردشت هم با عراق درگیر بودیم و هم با عناصر ضد انقلاب و در شب قبل از عید قربان عملیات بسیار سنگینی انجام دادیم و وقتی کمی فضا آرام شد، بلند شدم که نماز بخوانم دیدم پیکر این شهید کنارم افتاده است. با خودم فکر کردم پدر او یک قربانی در منا کرده و حالا هم یک قربانی در جبهه داده است. او اولین شهید من به عنوان فرمانده گروهان بود و هیچوقت چهره معصومش را فراموش نکردم و همیشه به خاطرم آورد که برای سربازانم ارزش والایی قایل شوم و تا به امروز که در مقابل شما هستم سربازان را همچون خود دوست دارم و برای همه سربازان ارزش و احترام قایل هستم.