در حالی ایران با شش کشور دنیا در قالب اعضای ۱+۵به مذاکره نشست و توافق هستهای میان دو طرف به امضا رسید که گویا پنج کشور دیگر البته بجز روسیه بدون هیچ گونه ارادهای و البته بیراه نیست بگوییم به دلیل ترس؛ از آنچه آمریکای مستکبر برایشان نسخه پیچی میکند، همان را سرمشق خود در قبال ایران قرار دادهاند که هم اکنون نتیجه آن، بیتعهدی در قبال همه تعهدات جمهوری اسلامی است.
با توجه به این که طرف مذاکرات ایران، تنها آمریکا نبود بلکه کشورهایی دیگر از جمله روسیه، چین، انگلیس، فرانسه و آلمان هم وجود داشتند و امضای آنها پای توافق هستهای خورده، اما با این حال آمریکا یکطرفه تهدید به پاره کردن برجام میکند. نظام سیاسی آمریکا پایبند به تعهدات و پیمانهای خود با کشورهایی که با آنها مشکل دارد، نیست.
به گزارش میزان، آمریکاییها ثابت کردهاند غیر قابل اعتماد هستند. آنها همواره سعی دارند با بهره گرفتن از امتیازاتی که در اختیار دارند، اهداف خود را محقق سازند.
در واقع آمریکا برای این که دیگر کشورها را همسوی خود کند، از چند سیاست بهره میبرد، نخست سیاست فشار و تحریم و تهدید و سپس مذاکره و آنگاه تهدید نظامی و احتمال حمله نظامی به کشور هدف. البته کودتا هم در دکترین آمریکا وجود دارد و اکنون شکل و شمایل تازهای گرفته است. آمریکا از حربه تحریم و تهدید علیه ایران بهره برد اما راه به جایی نبرد. تهدید و تحریم آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران ۳۷ سال است ادامه دارد.فشارهای آمریکا که کارساز نشد، جنگ صدام علیه ایران را به راه انداخت.
هشت سال دوران دفاع مقدس، نه تنها ایران را در شرایط ضعف و ناتوانی قرار نداد بلکه قدرت و اقتدار مردم ایران اسلامی را افزون کرد و به رخ کشید. در آن زمان همه کشورهای منطقه و ابرقدرتهای آن دوران از شوروی گرفته تا آمریکا پشت صدام قرار گرفتند تا شاید بتوانند انقلاب اسلامی ایران را به شکست بکشانند.
شکست انقلاب اسلامی برای دشمنان میسر نشد، بلکه جمهوری اسلامی ایران علیرغم همه فشارهای سیاسی واقتصادی، رشد کرد و به مرحله کنونی رسید. پیشرفتهایی که اکنون باعث شده است تا دشمن فکر حمله نظامی از سرش بیرون رود همراه با تحریمهای شدید به دست آمده است.
پیشرفتهای علمی و فناوری ایران به ویژه در حوزه هستهای و دفاعی – نظامی باعث شد تا آمریکا و دیگر کشورهای همپیمان او علیه ایران دست به توطئه و دسیسه بزنند.
دسیسهای که آنها ایجاد کردند، ایران را متهم به اقدام برای دستیابی به سلاح هستهای بود، در حالی که هیچ سند و مدرکی برای این ادعای خود ارائه نمیدادند.
تهدیدات، فشارهای سیاسی و تحریمهای اقتصادی هم باعث نشد که ایران تن به خواسته آمریکا بدهد. آمریکاییها خواهان تعطیلی همه فعالیتهای صلح آمیز هستهای ایران بدند.
دستاورد بزرگی که با همت دانشمندان ایرانی به دست آمده است و به همین خاطر آمریکاییها ناخرسند از این اتفاق بزرگ، تلاش بسیاری کردند تا سانتریفیوژهای ایران دیگر نچرخد.
مذاکرات هستهای هم اگر میان ایران و آمریکا صورت گرفت، برای برچیدن تحریمهایی است که به ناحق علیه مردم و انقلاب اسلامی وضع شده تا باعث تمکین ایران به خواستههای آمریکا شود. مذاکرات هستهای ایران و آمریکا برای رفع این ظلم، انجام شد. آمریکاییها خود را مشتاق تر از دیگران نشان میدادند. آنها مذاکره را ابزاری برای تحمیل خواستههای خود میدانند.
کاخ سفید برجام را راهی برای بهبود روابط خود تلقی میکرد. آنها تصور میکردند که میتوانند جلوی سیاستهای انقلابی ایران را در منطقه بگیرد. آنها نگران توهم خود درباره ساخت بمب اتم از سوی ایران نبودند، بلکه نگران تأثیر و نفوذ هر چه بیشتر ایدئولوژی ایران در میان مردم مسلمان منطقه است.
حضرت آیتالله خامنهای درباره هدف آمریکاییها از مذاکرات مستقیم با ایران فرمودهاند؛ «مذاکره آمریکا با ایران یعنی نفوذ، میخواهند راه را باز کنند برای تحمیل؛ در همین مذاکرات هستهای، هرجا فرصت پیدا کردند یک نفوذی کردند.»
آمریکاییها از ادامه مذاکرات خود با ایران چند خواسته و هدف را پیگیری میکنند.
نخست به افکار عمومی جهان نشان دهند که سرانجام ایران پس از ۳۷ سال پای میز مذاکره با ما نشست و تن به خواستههای ما داد.
دوم انتقام گرفتن از ایران به خاطر تحقیرهایی که از سوی مردم و انقلاب اسلامی شده است. آمریکا در جریان تسخیر لانه جاسوسی خود در تهران بدترین تحقیر را تجربه کرد.
سوم تضعیف جبهه مقاومت اسلامی در منطقه، آمریکاییها با این کار میخواهند به نیروهای جبهه مقاومت پیام بدهند که رهبر این جبهه تن به مذاکره داد و اکنون جمهوری اسلامی ایران در باره تحولات و بحرانهای منطقهای هم با آمریکا همسو است.
مذاکراتی که ایران و ۱+۵ با محوریت آمریکا بر سر موضوع هستهای کشورمان انجام داد، بار دیگر غیر قابل اعتماد بودن کاخ سفید را اثبات کرد به ویژه برای آنهایی که نسبت به آمریکا و نتایج مذاکرات خوشبین بودند.
آمریکاییها بیش از ایران به این مذاکرات و نتایج آن نیاز داشتند. نیاز آنها بر اساس آنچه که در بالا گفته شد، به نظر میرسد تا اندازهای برآورد شده باشد، اما با توجه به این که رهبر معظم انقلاب اسلامی به صراحت تأکید کردهاند که مذاکره و گفت وگو با آمریکا بر سر مسائل منطقه معنی ندارد، بخش زیادی از خواسته آنها برآورده نشده است. اکنون اگر فشارها و تهدیداتی از سوی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به برجام وارد میشود و ادعا میکنند که برجام را پاره میکنند، به این خاطر است که ایران را وادار به مذاکره بر سر مسائل و بحرانهای غرب آسیا به ویژه سوریه کنند.
چنان سیاستی از سوی نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا، اجرای برجام را در دوران رئیس جمهوری بعدی زیر سوال میبرد.
آنها بارها از زبان خود گفتهاند که برجام را پاره میکنند و یا آن را اجرا نمیکنند.
چنین سخنانی ثابت میکند که برجام هیچ ضمانت اجرایی از سوی آمریکا ندارد. چنین رفتار و برخوردی به نوع نظام سیاسی این کشور بازمیگردد. نظامی که خود را به هیچ قرارداد و قانونی پایبند نمیداند.
این تنها نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیستند که تهدید به پاره کردن توافق هستهای با ایران میکنند بلکه شخصیتهای سیاسی این کشور هم اعتقاد دارند که هیچ تضمینی برای اجرای برجام از سوی آمریکا وجود ندارد.
اکنون چالش بر سر رئیس جمهور بعدی آمریکا است که قرار است ۵ ماه دیگر انتخاب شود. ترامپ یا کلینتون تفاوتی نمیکند، موضوع تضمین است که وجود ندارد.
رئیس سابق کمیته روابط خارجی کنگره آمریکا هم بر این موضوع صحه گذاشته و گفته است؛«من در این خصوص نمیتوانم به جای آقای ترامپ یا خانم کلینتون صحبت کنم. آنچه که من میدانم این است که در این خصوص هیچ تضمینی وجود ندارد و این ناشی از کارکرد نظام سیاسی آمریکا است. بله، بطور کلی توافقی که توسط رئیس جمهوری قبلی حاصل شده است باید مورد تایید دولت جدید قرار بگیرد و این مسئله صحیحی است اما اجازه بدهید تا دوباره تاکید کنم که در این خصوص هیچ تضمینی وجود ندارد. اگر آقای ترامپ رئیس جمهور شود و بخواهد توافق را بر هم زند یقینا می تواند این کار را بکند، اما این اقدام وی خروج از رویه و عملکرد کلی دولتهای آمریکا خواهد بود. طبق عملکرد معمول و رویه معمول دولتهای جدید توافقات روسای جمهور قبل از خود را میپذیرند، اما در این خصوص هیچ تضمینی وجود ندارد.»
با توجه به این که طرف مذاکرات ایران، تنها آمریکا نبود بلکه کشورهایی دیگر از جمله روسیه، چین، انگلیس، فرانسه و آلمان هم وجود داشتند و امضای آنها پای توافق هستهای خورده، اما با این حال آمریکا یکطرفه تهدید به پاره کردن برجام میکند. در این میان نقش کشورهای عضو ۱+۵ چه میشود؟ آیا آنها در قبال تضمین برجام مسئولیتی ندارند؟ آیا توانایی ندارند با تهدیدات آمریکا علیه برجام مقابله کنند؟ اگر اینگونه است دلیل این که در مذاکرات شرکت کردند چه بود؟ ماهیت وجودی کشورهای عضو ۱+۵ چه بود؟
روسیه، چین، فرانسه، آلمان و انگلیس باید در این زمینه به وظایف خود عمل کنند. آنها میتوانند و باید به آمریکا فشار وارد کنند تا تن به اجرای تعهدات خود بدهد و برای پس از اوباما هم تضمین ارائه کند.کشورهای عضو ۱+۵ باید در این زمینه هشدارهای لازم را به آمریکا بدهند که در صورت پاره کردن برجام از سوی رئیس جمهور بعدی، آتش زدن آن از سوی ایران چه عواقبی برای آنها در پی خواهد داشت.کشورهای عضو گروه ۱+۵ که مترسک سر جالیز نبودند، بودند؟