شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۴ - ۲۳:۲۵
کد مطلب : 95330
آیینی من درآوردی برای تلخ کردن بهار به کام خانواده‌ها؛

چهارشنبه‌سوزی را کسی دوست ندارد

شب چهارشنبه آخر سال را کسی دوست ندارد، این را می‌گوید و ملحفه سفید را روی جسد کودک می‌کشد، اشک‌هایش سرازیر شده و با خود می‌گوید: «کدام قانون، کدام عرف اجازه می‌دهد که با ترس و اضطراب سال را تمام کنی و این کودک معصوم را از دیدن بهار محروم کنی؟»
این تنها بخشی از روایت غم‌انگیز یک پرستار بخش سوانح و سوختگی یکی از بیمارستان‌های تهران است، او می‌گوید: هر سال چهارشنبه آخر برایمان یکی از دلهره‌آورترین روزها است روزی که مصدوم‌ها که اکثرا کودک هستند را برای مداوا به بیمارستان ما می‌آورند، متاسفانه کم نیستند افرادی که حین ساخت این ترقه‌های خانمان‌سوز خود را نابود و داغ بزرگی بر پیشانی خانواده می‌گذارند تا سال جدید را با غم آغاز کنند... .
به سراغ یکی از خانواده‌هایی می‌روم که این پرستار آدرسش را در اختیارم قرار می‌دهد، خانواده علی کودک ۱۰ ساله‌ای که دیگر در بین ما نیست و این سومین سالی است که کودک دلبندشان را ندارند. مادر علی اصلا دوست ندارد آن روزی را به یاد آورد که کودک دلبندش را برای همیشه از دست داد، او می‌گوید: مثل هر سال برای عید آماده شده و لباس‌های نو را خریده بودیم علی پسر بازیگوشی بود و برای همین با دوستانش بیرون از منزل مشغول بازی فوتبال بود، اینطور که به ما گفتند یکی از بچه‌ها پیشنهاد می‌دهد بروند و برای فردا که شب چهارشنبه آخر سال بوده با یکدیگر ترقه بسازند، اینطور می‌شود که پنج کودک راهی منزل یکی از همسایه‌ها می‌شوند و بعد... .
به اینجا که می‌رسد گریه امانش نمی‌دهد می‌گوید: هر سال حتی با شنیدن صدای ترقه‌های معمولی هم کنترلم را از دست می‌دهم و عصبی می‌شوم.
پدرعلی می‌گوید: از آن پنج کودک تنها علی جانش را از دست داد اما بقیه هم زندگی آرامی نخواهند داشت دو کودک نابینا شدند و دو کودک دیگر دستشان را از دست دادند... نمی‌خواهم آن روز جهنمی برای هیچ پدر و مادر دیگری تکرار شود.
از خانه علی کوچولو خارج می‌شوم در حالی که غم و اندوه عجیبی بر دلم سنگینی می‌کند، وقتی یاد لباس‌های نویی که مادر علی نشانم داد می‌افتم غصه می‌خورم که چرا چند سال است که صاحبش را ندارند و حسرت دیدن پدر و مادر در این لباس‌ها را تنها جشنی خودساخته ومن درآوردی از آنها گرفته است... .
به خانه سارا کودک ۷ ساله‌ای می‌رویم که نابینا شده او هر دو چشم خود را از دست داده است آن هم به خاطر یک موتورسواری که هیچ وقت پیدا نشد... .
مادر سارا می‌گوید برای خرید عید بیرون رفته بود که با بالا رفتن صدای انفجار تصمیم می‌گیرد به خانه برگردد و برای همین کار خیابان‌های فرعی را انتخاب می‌کند که خطر کمتری داشته باشد، او می‌گوید در یک لحظه یکی از همسایه‌ها را دیدم و برای احوالپرسی سمتش رفتم و دست سارا از دستم رها شد و بعد... .
هنوز گریه می‌کند، او ادامه می‌دهد: صدای انفجار مهیبی را شنیدم، دود غلیظی فضا را پر کرده بود نگران سارا بودم تا صدای گریه‌اش را شنیدم، او را غرق در خون دیدم و بعد... .
موتورسوار برای همیشه گریخته بود در حالی که لذت دیدن دنیای زیبا را از کودک بی‌گناه من گرفته بود... .
سارا اما آن روز را به خوبی به خاطر نمی‌آورد، او می‌گوید: معلمم به من گفته چشم دل آن موتورسوار که به سمتم ترقه پرتاب کرد هم از همان روز کور شده است تو خوشحال باش که چشم دلت بیناتر شده است...
جلوی اشک‌هایم را نمی‌توانم بگیرم وقتی به عکس سارا در هفت سالگی خیره می‌شوم سارایی با چشمان سیاه و گیرا که جشن من درآوردی عده‌ای از ما و البته آن راکب آنها را از او گرفته است.
سینا هفت ماهه قربانی معصوم دیگری است، او در خواب بود که خانه آتش گرفت و مادر به دلیل دود غلیظ نتوانست وارد اتاق شود... .
او در خواب بود وقتی بچه کوچک همسایه مواد منفجره را با قاشق هم می‌زد... او الان هم خوابیده به خاطر رسم من درآوردی عده‌ای از ما.... .
روزنامه‌ها را ورق می‌زنی، سایت‌های خبری را زیر و رو می‌کنی و هر سال در تاریخی مشخص را می‌خوانی، کم نیستند قربانیان هفته منتهی با چهارشنبه‌سوری، قربانیان بی‌گناه، سهل‌انگار و گاهی سودجو! همه مدل وجود دارد. همین دو روز پیش بود که خانه‌ای در اسلامشهر به دلیل انباشت مواد محترقه خراب شد و دو نفر کشته شدند و شدت انفجار و مصدومیت افراد به حدی بود که حتی دیدن عکس‌هایش برایمان مقدور نبود.
همین چند سال پیش بود که نارنجک دست‌ساز پلیس جوانی را که تازه چند ماه از عقدش گذشته بود به جای پای سفره عقد سر غسالخانه خواباند و خانواده‌ای را از حال و هوای بهار محروم کرد. باز هم ورق بزن و ببین چقدر از این حوادث و اتفاقات ناخوشایند در هفته آخر سال می‌بینی.
آن وقت است که از خودت می‌پرسی شنیدن صدای ترقه به چه قیمتی تمام می‌شود؟! آیا واقعا چهارشنبه سوری باید اینگونه برگزار شود؟! پر از ترس و استرس و اضطراب! این است آن آیین و رسم قدیمی ما؟! هرقدر بگردی جوابش را نمی‌توانی از رفتارهای عجیب و غریب عده‌ای ببینی!
نه آنهایی که کاملا این آیین را نقض می‌کنند و می‌خواهند جشنی گرفته نشود درست می‌گویند و نه آنهایی که نارنجک دست‌سازشان را در هیچ مهمات جنگی‌ای نمی‌توان تصور کرد! جواب چیز دیگری است که باید پیدا شود تا این روز هم سر جایش باشد مثل همه روزهای خوب تقویم اسلامی - ایرانی ما. اگر این اتفاق نیفتد هر ساله قبل از عید پر از ترس و استرس باقی می‌ماند هر سال عید هم پرچم‌های سیاه را می‌بینی که خبر از قربانی شدن عده‌ای دیگر می‌دهند. راه‌حلی وجود دارد فقط باید کمی بیشتر بیندیشیم.
شاید یکی از راهکارهایی که می‌تواند به برگزاری جشن پایانی سال و آغاز بهار طبیعت کمک کند برخوردی متعادل و همراه با آموزش به افرادی است که دلشان می‌خواهد شب چهارشنبه آخر سال را به شادمانی ویژه‌ای بپردازند. چقدر زیبا می‌شد که همراه فرارسیدن بهار مکان‌هایی برای افرادی که می‌خواهند شب چهارشنبه آخر سال جشن بگیرند وجود داشته باشد و افراد با حضور در آن محل‌ها به جشن و شادی همراه با هم پرداخته و از پرتاب نارنجک‌های خانمان‌سوز دوری کنند، در کنار این موضوع مسئولان و متولیان فرهنگی کشور هم باید ضمن آموزش افراد از سنین کوچک‌تر برپایی جشنی منسجم و لذت‌بخش را به آنهایی که می خواهند سال را با شادی آغاز کنند بیاموزند و برنامه ها و آیین‌های متفاوت و حقیقی را جایگزین آیین من‌درآوردی چهارشنبه‌سوزی کنند.
ایده‌های پیش‌رو ایده‌های عجیب و غریب و خلاقانه و احتیاج به اعتبارات میلیاردی نیست اما قطعا مدیران فرهنگی و متولیان آموزش و پرورش و البته نخبگان می‌توانند طراحی‌های بهتری برای برگزاری جشنی سراسر شادی همراه با آغاز فصل بهار داشته باشند و قطعا در صورت رخ دادن این اتفاق با ظرافت و دقت خاص با استقبال مردمی هم همراه خواهد شد همانگونه که بارها و بارها مردم در موارد مشابه نشان دادند اگر برنامه‌ای مورد پسندشان واقع شود آن را می‌پذیرند مگر پذیرش دیوارهای مهربانی، لقمه‌های مهربانی و طرح‌هایی از این دست تاکنون کم مورد استقبال قرار گرفته است؟ اکنون که همه به این نتیجه رسیده‌اند چهارشنبه‌سوزی را دوست ندارند باید جایگزینی مناسب برایشان معرفی کنیم و این کار با طراحی متولیان و ترویج رسانه‌ای موثر واقع خواهد شد.

مائده شیرپور

https://siasatrooz.ir/vdcjyteh.uqeitzsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی