پس از گمانهزنیهای بسیار عنوان شده است که ایتالیا میزبان دور دوم مذاکرات غیر مستقیم ایران و آمریکا خواهد بود. این میزبانی قطعا در عرصه دیپلماتیک میتواند برای این کشور زمینهساز جایگاه دیپلماتیک جهانی گردد که جا دارد تا قدردان پذیرش این میزبانی از سوی تهران باشد و حتی در مناسبات اقتصادی و نیز نظر دهیها در جمع اروپاییها رفتاری همسو با ایران در پیش گیرد و یا حداقل با زیاده خواهیهای اتحادیه همراهی نکند. در کنار موضوع ایتالیا برخی مواضع مطرح شده از سوی کشورهایی همچون فرانسه در جزء و رفتار اتحادیه اروپا در کل قابل تأمل است.
ژان نوئل بارو، وزیر خارجه فرانسه پیش از نشست وزرای خارجه اتحادیه اروپا مدعی شد که همراه با آلمان و بریتانیا و دیگر متحدان «هشیار» خواهند بود تا مطمئن شوند هر مذاکرهای که بین ایران و آمریکا صورت بگیرد با منافع ملیشان در ارتباط با برنامه هسته ای ایران مطابقت دارد.
رفتار شناسی غربیها نشان میدهد که دولتمردان فرانسه که در شرایط بحرانی داخلی و خارجی به سر میبرند برانند تا با زیاده خواهی درباره اتباع خود که به جرم جاسوسی در ایران بازداشت هستند از این مقوله دستاوردی برای خود جهت کاهش فشارهای داخلی بهره گیرند. این رفتار غیر منطقی را در مواضع فرانسویها میتوان مشاهده کرد چنانکه ژان نوئل بارو وزیر خارجه فرانسه با تکرار ادعای حقوق بشری مدعی شد که تحریم ایران یک تصمیم ضروری بود، چرا که شرایطی که برخی از شهروندان ما و دیگر اروپاییها در آن نگهداری میشوند، غیرقابلقبول است. در همین حال عملکرد تروئیکای اروپایی نشان میدهد که آنها تا به امروز بر آن بودهاند تا مذاکرات را به عاملی برای خدمت به رژیم صهیونیستی مبدل سازند که طرح ادعاهای واهی درباره آنچه نیروهای نیابتی ایران در منطقه می نامند و طرح ادعای لزوم پایان حمایت ایران از مقاومت منطقه، نمودی از آن است.
غربیها در یک واژه سازی دروغ در حالی از زندانیان خود در ایران از واژه گروگان گیری استفاده میکنند که در باب این زندانیان باید در نظر داشت که اولا بسیاری از این افراد تابعیت ایرانی دارند و بر اساس قوانین کشور تابیعت ایرانی آنها هرگز لغو نمی گردد و مانند سایر شهروندان هر خطایی که مرتکب شوند با مجازات معادل آن مواجه می شوند و این یعنی اینکه میان یک ایرانی داخل و خارج از کشور تفاوتی وجود ندارد چنانکه در ارائه خدمات شهروندی و کنسولی تفاوتی میان آنها نیست. نکته اساسی آن است که این بازداشت شدگان دارای تابعیت خارجی (تابعیت مضاعف) می باشند و در زمان بازداشت برای برخوردار شدن از خدمات و حمایت کنسولی آن کشور، بر اساس تابعیت موثر، به آن تابعیت اولویت میدهند. این اقدام در کنار سراسیمگی غربیها برای حمایت از این افراد خود سندی بر ارتباط آنها و حقانیت مواضع تهران مبنی بر عنصر نامطلوب بودن و اتهام جاسوسی این افراد است. ثانیا افرادی نیز که تک تابعیت خارجی دارند، بر اساس مدارک غیر قابل انکار جاسوس بودنشان اثبات شده است و ایران مانند هر کشور دیگری به مجازات آنها میپردازد و لذا درخواست غرب برای ازادی آنها یک زیاده خواهی و طغیان علیه استقلال، آزادی و جایگاه حاکمیتی ایران در نظام بینالملل است که قطعا قابل پپذیرش نمیباشد.
نکته دیگر آنکه تهدید و تحریم به یک اعتیاد برای غربی ها مبدل شده است که در مواضع اخیر آنها نیز مشاهده می شود چنانکه دیروز وزرای خارجه اتحادیه اروپا تحریمهای جدید علیه هفت فرد و دو نهاد ایرانی را تصویب کردند. این نوع رفتارها و تکیه بر ابزار فشار و تحریم نشان میدهد که اروپا هنوز به آن بلوغ سیاسی دست نیافته است که بتواند نقش یک بازیگر مهم جهانی را داشته باشد که خواستههای آن در معادلات و مناسبات مورد توجه قرار گیرد. اروپا پیش از هر چیز نیازمند اصلاح رفتاری و تفکراتی است.
بیش از دو دهه مذاکرات هستهای ایران و اروپا از توافق پاریس و سعدآباد گرفته تا برجام همه و همه نشان می دهد که اروپا هرگز نتوانسته به عنوان یک بازیگر مستقل ایفای نقش نماید. آنها حتی نتوانستهاند تعهدات خود پس از خروج امریکا از برجام را مبنی بر ایجاد کانال مالی مشترک با ایران اجرایی و در نهایت نیز در یک سکوت خبری این طرح را ابطلاع شده اعلام کردند. از یک سو رفتار غربی در قبال ایران نشانگر وابستگی آنها به آمریکا و صهیونیستهاست و از سوی دیگر نیز جنگ اوکراین نشان داده که آنها هیچگونه توجهی به منافع اروپا نداشته و صرفا مهرهای در دستان آمریکا بوده اند. اروپا پیش از هرگونه درخواست مذاکراتی نیاز دارد تا استقلال واقعی خویش را کسب و به نمایش گذارد که لغو تحریمها به جای بازی در زمین تحریمهای آمریکا، میتواند گامی ابتدایی در این مسیر باشد.
ژان نوئل بارو، وزیر خارجه فرانسه پیش از نشست وزرای خارجه اتحادیه اروپا مدعی شد که همراه با آلمان و بریتانیا و دیگر متحدان «هشیار» خواهند بود تا مطمئن شوند هر مذاکرهای که بین ایران و آمریکا صورت بگیرد با منافع ملیشان در ارتباط با برنامه هسته ای ایران مطابقت دارد.
رفتار شناسی غربیها نشان میدهد که دولتمردان فرانسه که در شرایط بحرانی داخلی و خارجی به سر میبرند برانند تا با زیاده خواهی درباره اتباع خود که به جرم جاسوسی در ایران بازداشت هستند از این مقوله دستاوردی برای خود جهت کاهش فشارهای داخلی بهره گیرند. این رفتار غیر منطقی را در مواضع فرانسویها میتوان مشاهده کرد چنانکه ژان نوئل بارو وزیر خارجه فرانسه با تکرار ادعای حقوق بشری مدعی شد که تحریم ایران یک تصمیم ضروری بود، چرا که شرایطی که برخی از شهروندان ما و دیگر اروپاییها در آن نگهداری میشوند، غیرقابلقبول است. در همین حال عملکرد تروئیکای اروپایی نشان میدهد که آنها تا به امروز بر آن بودهاند تا مذاکرات را به عاملی برای خدمت به رژیم صهیونیستی مبدل سازند که طرح ادعاهای واهی درباره آنچه نیروهای نیابتی ایران در منطقه می نامند و طرح ادعای لزوم پایان حمایت ایران از مقاومت منطقه، نمودی از آن است.
غربیها در یک واژه سازی دروغ در حالی از زندانیان خود در ایران از واژه گروگان گیری استفاده میکنند که در باب این زندانیان باید در نظر داشت که اولا بسیاری از این افراد تابعیت ایرانی دارند و بر اساس قوانین کشور تابیعت ایرانی آنها هرگز لغو نمی گردد و مانند سایر شهروندان هر خطایی که مرتکب شوند با مجازات معادل آن مواجه می شوند و این یعنی اینکه میان یک ایرانی داخل و خارج از کشور تفاوتی وجود ندارد چنانکه در ارائه خدمات شهروندی و کنسولی تفاوتی میان آنها نیست. نکته اساسی آن است که این بازداشت شدگان دارای تابعیت خارجی (تابعیت مضاعف) می باشند و در زمان بازداشت برای برخوردار شدن از خدمات و حمایت کنسولی آن کشور، بر اساس تابعیت موثر، به آن تابعیت اولویت میدهند. این اقدام در کنار سراسیمگی غربیها برای حمایت از این افراد خود سندی بر ارتباط آنها و حقانیت مواضع تهران مبنی بر عنصر نامطلوب بودن و اتهام جاسوسی این افراد است. ثانیا افرادی نیز که تک تابعیت خارجی دارند، بر اساس مدارک غیر قابل انکار جاسوس بودنشان اثبات شده است و ایران مانند هر کشور دیگری به مجازات آنها میپردازد و لذا درخواست غرب برای ازادی آنها یک زیاده خواهی و طغیان علیه استقلال، آزادی و جایگاه حاکمیتی ایران در نظام بینالملل است که قطعا قابل پپذیرش نمیباشد.
نکته دیگر آنکه تهدید و تحریم به یک اعتیاد برای غربی ها مبدل شده است که در مواضع اخیر آنها نیز مشاهده می شود چنانکه دیروز وزرای خارجه اتحادیه اروپا تحریمهای جدید علیه هفت فرد و دو نهاد ایرانی را تصویب کردند. این نوع رفتارها و تکیه بر ابزار فشار و تحریم نشان میدهد که اروپا هنوز به آن بلوغ سیاسی دست نیافته است که بتواند نقش یک بازیگر مهم جهانی را داشته باشد که خواستههای آن در معادلات و مناسبات مورد توجه قرار گیرد. اروپا پیش از هر چیز نیازمند اصلاح رفتاری و تفکراتی است.
بیش از دو دهه مذاکرات هستهای ایران و اروپا از توافق پاریس و سعدآباد گرفته تا برجام همه و همه نشان می دهد که اروپا هرگز نتوانسته به عنوان یک بازیگر مستقل ایفای نقش نماید. آنها حتی نتوانستهاند تعهدات خود پس از خروج امریکا از برجام را مبنی بر ایجاد کانال مالی مشترک با ایران اجرایی و در نهایت نیز در یک سکوت خبری این طرح را ابطلاع شده اعلام کردند. از یک سو رفتار غربی در قبال ایران نشانگر وابستگی آنها به آمریکا و صهیونیستهاست و از سوی دیگر نیز جنگ اوکراین نشان داده که آنها هیچگونه توجهی به منافع اروپا نداشته و صرفا مهرهای در دستان آمریکا بوده اند. اروپا پیش از هرگونه درخواست مذاکراتی نیاز دارد تا استقلال واقعی خویش را کسب و به نمایش گذارد که لغو تحریمها به جای بازی در زمین تحریمهای آمریکا، میتواند گامی ابتدایی در این مسیر باشد.
قاسم غفوری