روزی که تروریستهای تحریرالشام به سرکردگی جولانی کت و شلوار پوشیده و کروات زده، به عنوان فاتحان دمشق روبروی دوربینهای غربیها ظاهر شدند، دولتهای اروپایی و آمریکا و برخی کشورهای منطقه خواستار جشن و شادمانی مردم سوریه از سرنگونی نظام اسد و به زعم آنها شکستهشدن کمر مقاومت شدند.
آنها آن روزها وعده روزهای عالی با رفاه اقتصادی و نقش آفرینی منطقهای و جهانی را به مردم سوریه داده و مدعی شدند که خروج از چرخه مقاومت یعنی ورود به دروازههای بهشت دنیوی. این باغسبز نشاندادنها اما چندان دوامی نیاورد و بر همگان آشکار شد شد که هدف طراحان سرنگونی نظام سوریه، تبدیل آن به لیبی دیگر بوده است. لیبی که نه توان دفاعی دارد و نه اختیاری برای منابعش و در نهایت جولانگاهی برای رقابتهای سلطه گرانی خواهد شد که از یک سو به دنبال تحقق اهداف استعماری هستند و از سوی دیگر هدفشان حفظ تنها نیابتی منطقه یعنی رژیم صهیونی با تحقق پروژه از نیل تا فرات است. سوریهای که غرب وعده ابادنی آن را داده بود و کشورهایی که نسبت به تجزیه سوریه هشدار میدادند تحقیر و متهم میکردند در روزهای اخیر آماج حملات گسترده رژیم صهیونی و البته سکوت معنادار غربیها شده است.
نکته مهم در این تحولات تغییر چهره رژیم صهیونیستی از یک جنایتکار و اشغالگر به یک ناجی است. در اقدامی ناگهانی مناطق دروزی نشین جنوب سوریه با بحران و درگیری با شبه نظامیان جولانی مواجه شد که با واکنش به اصطلاح ناجیانه صهیونیستها همراه شد. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی اعلام کرد که اقدامی که علیه مجتمع کاخ ریاست جمهوری در دمشق انجام دادیم، پیام شفافی به نظام سوریه بود. ما به حمایت از دروزیها در سوریه پایبند هستیم و اجازه نخواهیم داد که به آنها آسیبی برسد. این ادعاها از سوی سران رژیم در حالی صورت میگیرد که آنها 20 ماه است که به نسل کشی در غزه و اشغالگری در لبنان میپردازند.
این شرایط نشان میدهد که این رژیم از یک سو به دنبال تثبیت مواضع اشغالی در سوریه است در حالی که همزمان طرحی بزرگتر به نام تجزیه سوریه را نیز دنبال می کند. سناریویی که با خواست غربیها نیز همراه است تا از آن برای برهم زدن ثبات کل منطقه بهره گیرند. شواهد نشان میدهد که صهیونیست ها با تجزیه سوریه برآنند تا پروژه از نیل تا فرات را محقق سازند در حالی که در یک تقسیم کار در حوزه سوریه صهیونیستها اشغالگری به بهانه ناجی دروزی ها بودن را اجرا می کنند و از سوی دیگر آمریکاییها در عراق و اقلیم کردستان شرایط را برای نفوذ صهیونیستها فراهم می کنند که انتقال نیروهای آمریکایی از سوریه به عراق میتواند در این چارچوب باشد.
این رویکرد تجزیه طلبانه زمانی آشکارتر میشود که شورای نظامی سویدا در سوریه با هشدار به کشورهای حامی هیئت تحریر الشام، اعلام کرد که به هیچ وجه اجازه ورود نیروهای امنیتی وابسته به دولت موقت حاکم بر دمشق، به جبل العرب را نخواهد داد. آنها خواستار استقرار نیروهای سازمان ملل شدهاند در حالی که برخی رهبران دروزی نیز چشم به وعدههای صهیونیستها دوختهاند. این مواضع زنگ خطر تجزیه سوریه را شدت می بشد بویژه آنکه معطوف شدن افکار عمومی به منطقه دروزیها میتواند مولفهای برای تقویت بخشهای کردنشین جهت اعلام خودمختاری آنها نیز باشد.
به عبارتی دیگر آنچه امروز در سوریه جریان دارد تبانی میان حاکمان جدید دمشق؛ غرب و صهیونیستهاست که در نهایت چند پاره سازی سوریه و بهره گیری از آنها برای ناامن سازی منطقه را دنبال میکند. حال این سوال مطرح است که راهکار مقابله با این وضعیت چیست؟ نگاهی به تحولات منطقه از جمله سوریه در سالهای گذشته نشان میدهد که تنها عنصر باقی مانده برای مقابله با این توطئهها رویکرد به سلاح مقاومت است. دشمن صهیونیستی و حامیانشان صرفا زبان زور را متوجه میشوند و این امر محقق نمیشود مگر با سلاح مقاومت چنانکه غزه با همین رویکرد 20 ماست که در برابر رژیم صهیونیستی ایستاده است، لبنان با سلاح مقاومت آتش بس را به صهیونیستها تحمیل کرد و یمن با اراده و ایستادگی است که آبروی جهان اسلام در مقابله با آمریکا و این رژیم شده است. امروز سوریه شرایطی خطرناک را سپری میکند که نتیجه خیانتها و کجفهمیها درباره سلاح مقاومت است و راهکار نجات آن نیز صرفا سلاح مقاومت است در غیر این صورت منطقه باید شاهد لیبی دیگری چند پاره شده باشد که جولانگاه اشغالگران و جنایتکاران خواهد شد.
آنها آن روزها وعده روزهای عالی با رفاه اقتصادی و نقش آفرینی منطقهای و جهانی را به مردم سوریه داده و مدعی شدند که خروج از چرخه مقاومت یعنی ورود به دروازههای بهشت دنیوی. این باغسبز نشاندادنها اما چندان دوامی نیاورد و بر همگان آشکار شد شد که هدف طراحان سرنگونی نظام سوریه، تبدیل آن به لیبی دیگر بوده است. لیبی که نه توان دفاعی دارد و نه اختیاری برای منابعش و در نهایت جولانگاهی برای رقابتهای سلطه گرانی خواهد شد که از یک سو به دنبال تحقق اهداف استعماری هستند و از سوی دیگر هدفشان حفظ تنها نیابتی منطقه یعنی رژیم صهیونی با تحقق پروژه از نیل تا فرات است. سوریهای که غرب وعده ابادنی آن را داده بود و کشورهایی که نسبت به تجزیه سوریه هشدار میدادند تحقیر و متهم میکردند در روزهای اخیر آماج حملات گسترده رژیم صهیونی و البته سکوت معنادار غربیها شده است.
نکته مهم در این تحولات تغییر چهره رژیم صهیونیستی از یک جنایتکار و اشغالگر به یک ناجی است. در اقدامی ناگهانی مناطق دروزی نشین جنوب سوریه با بحران و درگیری با شبه نظامیان جولانی مواجه شد که با واکنش به اصطلاح ناجیانه صهیونیستها همراه شد. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی اعلام کرد که اقدامی که علیه مجتمع کاخ ریاست جمهوری در دمشق انجام دادیم، پیام شفافی به نظام سوریه بود. ما به حمایت از دروزیها در سوریه پایبند هستیم و اجازه نخواهیم داد که به آنها آسیبی برسد. این ادعاها از سوی سران رژیم در حالی صورت میگیرد که آنها 20 ماه است که به نسل کشی در غزه و اشغالگری در لبنان میپردازند.
این شرایط نشان میدهد که این رژیم از یک سو به دنبال تثبیت مواضع اشغالی در سوریه است در حالی که همزمان طرحی بزرگتر به نام تجزیه سوریه را نیز دنبال می کند. سناریویی که با خواست غربیها نیز همراه است تا از آن برای برهم زدن ثبات کل منطقه بهره گیرند. شواهد نشان میدهد که صهیونیست ها با تجزیه سوریه برآنند تا پروژه از نیل تا فرات را محقق سازند در حالی که در یک تقسیم کار در حوزه سوریه صهیونیستها اشغالگری به بهانه ناجی دروزی ها بودن را اجرا می کنند و از سوی دیگر آمریکاییها در عراق و اقلیم کردستان شرایط را برای نفوذ صهیونیستها فراهم می کنند که انتقال نیروهای آمریکایی از سوریه به عراق میتواند در این چارچوب باشد.
این رویکرد تجزیه طلبانه زمانی آشکارتر میشود که شورای نظامی سویدا در سوریه با هشدار به کشورهای حامی هیئت تحریر الشام، اعلام کرد که به هیچ وجه اجازه ورود نیروهای امنیتی وابسته به دولت موقت حاکم بر دمشق، به جبل العرب را نخواهد داد. آنها خواستار استقرار نیروهای سازمان ملل شدهاند در حالی که برخی رهبران دروزی نیز چشم به وعدههای صهیونیستها دوختهاند. این مواضع زنگ خطر تجزیه سوریه را شدت می بشد بویژه آنکه معطوف شدن افکار عمومی به منطقه دروزیها میتواند مولفهای برای تقویت بخشهای کردنشین جهت اعلام خودمختاری آنها نیز باشد.
به عبارتی دیگر آنچه امروز در سوریه جریان دارد تبانی میان حاکمان جدید دمشق؛ غرب و صهیونیستهاست که در نهایت چند پاره سازی سوریه و بهره گیری از آنها برای ناامن سازی منطقه را دنبال میکند. حال این سوال مطرح است که راهکار مقابله با این وضعیت چیست؟ نگاهی به تحولات منطقه از جمله سوریه در سالهای گذشته نشان میدهد که تنها عنصر باقی مانده برای مقابله با این توطئهها رویکرد به سلاح مقاومت است. دشمن صهیونیستی و حامیانشان صرفا زبان زور را متوجه میشوند و این امر محقق نمیشود مگر با سلاح مقاومت چنانکه غزه با همین رویکرد 20 ماست که در برابر رژیم صهیونیستی ایستاده است، لبنان با سلاح مقاومت آتش بس را به صهیونیستها تحمیل کرد و یمن با اراده و ایستادگی است که آبروی جهان اسلام در مقابله با آمریکا و این رژیم شده است. امروز سوریه شرایطی خطرناک را سپری میکند که نتیجه خیانتها و کجفهمیها درباره سلاح مقاومت است و راهکار نجات آن نیز صرفا سلاح مقاومت است در غیر این صورت منطقه باید شاهد لیبی دیگری چند پاره شده باشد که جولانگاه اشغالگران و جنایتکاران خواهد شد.
قاسم غفوری