تاریخ ایران روزهای بیشماری را در خود دارد که مرور و بازخوانی و روایت صحیح از آنها درسها و آموختههای بسیاری به همراه دارد که می تواند زمینه ساز حل بسیاری از مشکلات کشور و درک درست از معادلات جهانی و شناخت دوست و دشمن گردد. تجربههایی که به جای دل بستن به وعده ها و تعهداتی که هرگز عملی نمیگردد تقویت کننده مولفههای درونی برای قوی شدن در جهانی است که در آن نظام سلطه برای نابودی و تسلیم سازی کشورها به هر ابزاری حتی دست دوستی دراز کردن و در میان مذاکره حمله نظامی کردن چنگ میزند. امروز سیزده آبان در تاریخ ایران به نام روز دانش آموز و روز ملی مبارزه با استکبار جهانی شناخه شناخته میشود. سیزدهم آبان سال ۱۳۵۸ روز افتخار و پیروزی و روز روشن شدن هویت حقیقی دولت استکباری آمریکا میباشد که در یک سوی معادله آن انقلاب اسلامی ملت ایران را با رویکردی استقلال خواهانه و آزادی جویانه به جهانیان شناساند و در سوی دیگر ماهیت ضد بشری و استعماری آمریکا را برای جهانیان آشکارتر ساخت چنانکه ملتها دریافتند که آمریکا سلطه گری است که رابطهای با منافع یک جانبه است در عین آنکه برخلاف تصورات مقابله با آن امری محال و دست نیافتنی نبوده و با اتحاد و همدلی ملی میتوان سدی بزرگ در برابر آن ایجاد کرد. میتوان گفت که تسخیر لانه جاسوسی آمریکا مولفهای بود که زمینه ساز جهانی شدن شعار مرگ بر آمریکا و به زیر کشیدن پرچم آمریکا در بسیاری از کشورهای جهان شد.
نکتهای که باید به آن توجه داشت آن است که اظهارات افرادی که سردادن شعار مرگ بر آمریکا را علت خصومت آمریکا با ملت ایران میدانند، وارونهنویسی تاریخ است چرا که این شعار مسئلهای نیست که آمریکا بخاطر آن اینگونه با ملت ایران معارضه کند و مسئله اصلی آمریکا با ایران، ناسازگاری ذاتی و تقابل منافع است چرا که از یک سو ایرانیان حاضر به تسلیم شدن در برابر آمریکا نیستند و از سوی دیگر نیز ایران به الگویی برای ملتهای دیگر مبدل شده است که نتیجه آن قیامها و تغیر ساختارها در بسیاری از کشورها علیه نظام سلطه بوده است. حقیقت آن است که هر زمان ایرانیان به دنبال استقلال خواهی بودهاند نظام سلطه علیه آن اقدام کرده است زمانی انگلیسیها با توطئه مشروطیت را از بین بردند و در سال 1332 آمریکا و انگلیس ملی شدن صنعت نفت و حرکت دولت مصدق برای کوتاه کردن دست استعمار را برنتابیدند.
نکته انکار ناپذیر آن است که ذات استکباری آمریکا چیزی جز تسلیم را قبول نمیکند که این را همه رؤسای جمهور آمریکا میخواستند اما به زبان نمیآوردند ولی ترامپ رئیسجمهور فعلی آن را به زبان آورد و در واقع باطن آمریکا را اشکار کرد چنانکه امروز در سراسر منطقه خواستار نابودی توان نظامی کشورها و تسلیم شدن آنها در برابر آمریکا و رژیم صهیونیستی شده است. جنگ دوازده روزه و همراهی آمریکا و رژیم صهیونیستی در قتل عام مردم و بمباران تاسیسات هستهای ایران در کنار تروریسم اقتصادی با تحریمها گواهی بر این دشمنی پایدار است که در هیچ شرایطی رفع نخواهد شد. یکی از خصلتهای نظام سلطه مطالبه گری برای پاسخگو نبودن است چنانکه آمریکاییها همواره زیادهخواهیهای را مطرح میکنند اما حاضر به دادن هیچ امتیازی نیستند چنانکه در برجام نیز چنین کردند و اکنون نیز تسلیم شدن را بدون دادن کوچکترین امتیازی میخواهند و ادعای مذاکراتی آنها نیز در همین راستاست. با توجه به غیر قابل اعتماد بودن آمریکا تنها در صورتی که آمریکا پشتیبانی خود را از رژیم صهیونیستی بهطور کامل قطع و پایگاه های نظامی خود را از منطقه جمعآوری کند و در امور آن نیز دخالت نکند، درخواست آمریکایی ها برای همکاری با ایران نه در آینده نزدیک بلکه برای بعدها، قابل بررسی خواهد بود که در مقطع کنونی عملا محقق نخواهدشد و دل بستن به مذاکره با امریکا برای حل مشکلات سرابی بیش نخواهد بود.
به هر تقدیر علاج بسیاری از مشکلات و مصونیت بخشی به کشور فقط از راه قوی شدن و قوت مدیریتی، علمی، نظامی و انگیزه امکانپذیر است و دلخوش کردن به سخنان اخیر مقامات آمریکایی مبنی بر آمادگی برای مذاکره جز شرطی سازی و عقب مانده نگاه داشتن کشور هیچ پیامدی به همراه نخواهد داشت. چنانکه هیچ شیشهای با دستمال کثیف تمیز نخواهد شد هیچ مشکلی نیز با تن دادن به خواستههای آمریکا رفع نمیشود، چنانکه سرنوشت کشورهایی همچون لیبی، سودان، اوکراین، و رفتارهای تحقیر آمیز ترامپ با سران اروپا در نشست کاخ سفید و شرم الشیخ گواهی بر این حقیقت است.
نکتهای که باید به آن توجه داشت آن است که اظهارات افرادی که سردادن شعار مرگ بر آمریکا را علت خصومت آمریکا با ملت ایران میدانند، وارونهنویسی تاریخ است چرا که این شعار مسئلهای نیست که آمریکا بخاطر آن اینگونه با ملت ایران معارضه کند و مسئله اصلی آمریکا با ایران، ناسازگاری ذاتی و تقابل منافع است چرا که از یک سو ایرانیان حاضر به تسلیم شدن در برابر آمریکا نیستند و از سوی دیگر نیز ایران به الگویی برای ملتهای دیگر مبدل شده است که نتیجه آن قیامها و تغیر ساختارها در بسیاری از کشورها علیه نظام سلطه بوده است. حقیقت آن است که هر زمان ایرانیان به دنبال استقلال خواهی بودهاند نظام سلطه علیه آن اقدام کرده است زمانی انگلیسیها با توطئه مشروطیت را از بین بردند و در سال 1332 آمریکا و انگلیس ملی شدن صنعت نفت و حرکت دولت مصدق برای کوتاه کردن دست استعمار را برنتابیدند.
نکته انکار ناپذیر آن است که ذات استکباری آمریکا چیزی جز تسلیم را قبول نمیکند که این را همه رؤسای جمهور آمریکا میخواستند اما به زبان نمیآوردند ولی ترامپ رئیسجمهور فعلی آن را به زبان آورد و در واقع باطن آمریکا را اشکار کرد چنانکه امروز در سراسر منطقه خواستار نابودی توان نظامی کشورها و تسلیم شدن آنها در برابر آمریکا و رژیم صهیونیستی شده است. جنگ دوازده روزه و همراهی آمریکا و رژیم صهیونیستی در قتل عام مردم و بمباران تاسیسات هستهای ایران در کنار تروریسم اقتصادی با تحریمها گواهی بر این دشمنی پایدار است که در هیچ شرایطی رفع نخواهد شد. یکی از خصلتهای نظام سلطه مطالبه گری برای پاسخگو نبودن است چنانکه آمریکاییها همواره زیادهخواهیهای را مطرح میکنند اما حاضر به دادن هیچ امتیازی نیستند چنانکه در برجام نیز چنین کردند و اکنون نیز تسلیم شدن را بدون دادن کوچکترین امتیازی میخواهند و ادعای مذاکراتی آنها نیز در همین راستاست. با توجه به غیر قابل اعتماد بودن آمریکا تنها در صورتی که آمریکا پشتیبانی خود را از رژیم صهیونیستی بهطور کامل قطع و پایگاه های نظامی خود را از منطقه جمعآوری کند و در امور آن نیز دخالت نکند، درخواست آمریکایی ها برای همکاری با ایران نه در آینده نزدیک بلکه برای بعدها، قابل بررسی خواهد بود که در مقطع کنونی عملا محقق نخواهدشد و دل بستن به مذاکره با امریکا برای حل مشکلات سرابی بیش نخواهد بود.
به هر تقدیر علاج بسیاری از مشکلات و مصونیت بخشی به کشور فقط از راه قوی شدن و قوت مدیریتی، علمی، نظامی و انگیزه امکانپذیر است و دلخوش کردن به سخنان اخیر مقامات آمریکایی مبنی بر آمادگی برای مذاکره جز شرطی سازی و عقب مانده نگاه داشتن کشور هیچ پیامدی به همراه نخواهد داشت. چنانکه هیچ شیشهای با دستمال کثیف تمیز نخواهد شد هیچ مشکلی نیز با تن دادن به خواستههای آمریکا رفع نمیشود، چنانکه سرنوشت کشورهایی همچون لیبی، سودان، اوکراین، و رفتارهای تحقیر آمیز ترامپ با سران اروپا در نشست کاخ سفید و شرم الشیخ گواهی بر این حقیقت است.
قاسم غفوری

