شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۷:۳۰
کد مطلب : 133357
نکته سنج!

وقتی آیفون جان می‌گیرد!

در روزگاری نه‌چندان دور، قتل و جنایت خبرهایی نادر و شوک‌آور بود. اما امروز، خبرها پر شده از تیترهایی که قلب را به درد می‌آورد؛ «قتل دختر جوان به‌خاطر سرقت گوشی آیفون». الهه حسین‌نژاد، تنها ۲۴ سال داشت. دختری از همین مردم، با آرزوهایی شبیه میلیون‌ها جوان دیگر. او از محل کارش به خانه برمی‌گشت و هیچ‌گاه نرسید. با ضربات چاقو، به‌دست جوانی دیگر، قربانی شد. نه در میدان جنگ، نه در یک حادثه رانندگی؛ در خیابان، در سایه بی‌رحمی فقر و گرسنگی پنهان.
قاتل در اعترافاتش گفته؛ «برای سرقت گوشی بود. وقتی مقاومت کرد، از ترسم چاقو زدم».
این جمله را باید با صدای بلند خواند، بارها و بارها؛ ما به جایی رسیده‌ایم که یک موبایل، جان می‌گیرد.
این جنایت، فقط یک پرونده جنایی نیست؛ سندی است بر سقوط تدریجی ما به دره ناامنی، بی‌عدالتی و بحران اجتماعی. در کشوری که ابزار ساده‌ای مانند تلفن همراه به کالایی لوکس تبدیل شده، جان انسان‌ها هم بی‌ارزش شده است. فقر، امروز دیگر تنها عددی در آمارهای اقتصادی نیست؛ فقر، قاتل است.
ما در حال از دست دادن خیابان‌هایمان هستیم. نه از دست سارقان یا قاتلان، بلکه از دست سیاست‌گذارانی که سال‌هاست با بی‌تدبیری، مردم را به ورطه درماندگی کشانده‌اند. وقتی ارزش پول ملی سقوط می‌کند، وقتی وزیر کار خبر از جمعیت 30 میلیون نفری زیرخط فقر مطلق می دهد،وقتی بیکاری جوانان سر به فلک می‌کشد، وقتی عدالت جز کلمه ای روی کاغذ نیست،دیگر چگونه می‌توان از امنیت گفت؟
باید اعتراف کنیم،امروز کشور به مرز بحران اجتماعی رسیده است. وقتی رسانه ها هر روز به جای تحلیل توسعه، جدول قتل و سرقت منتشر می‌کنند، یعنی زنگ خطر به صدا درآمده است. با این حال، متولیان امنیت و اقتصاد، همچنان در مسیر انکار و بی‌عملی گام برمی‌دارند. مردم ایران، سزاوار زندگی در سایه آرامش‌اند، نه در سایه وحشت و ترس از خیابان و شب.
الهه، دختر همین سرزمین بود. قربانیِ فقط چاقوی قاتل نشد؛ قربانی چرخه‌ای شد که با فقر آغاز می‌شود، با ناامیدی ادامه می‌یابد و به خشونت ختم می‌شود. چرخه‌ای که ما هر روز آن را تکرار می‌کنیم و با سکوت، آن را تأیید.سؤال امروز ما این است؛چند الهه دیگر باید قربانی شوند تا مسئولان از خواب غفلت بیدار شوند؟
تا زمانی که درمان ریشه‌ای فقر، بیکاری و بی‌عدالتی در دستور کار نباشد، باید منتظر اخبار تلخ‌تر از این هم باشیم.ما دیگر فقط از فقر نمی‌نویسیم؛ از مرگ می‌نویسیم و این، هشداری است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت.
در کشوری که هزینه یک آیفون از حقوق چندماه یک کارگر و کارمند بیشتر است، یک گوشی می‌شود انگیزه قتل و فقر به هیولایی بی‌رحم بدل می‌شود که جان می‌گیرد. در جامعه‌ای که جوانش برای خرید موبایل به سرقت و جنایت کشیده می‌شود، نه فقط اقتصاد، بلکه انسانیت سقوط کرده است.
قتل الهه، فاجعه‌ای انسانی است؛ اما آنچه ترسناک‌تر است، «عادی شدن» این فجایع در ذهن مردم است. هر روز، تیترهایی پر از خون، پر از مرگ، پر از «چاقو»، «سرقت»، «قتل» و «جنون آنی» را می‌خوانیم، آهی می‌کشیم و به صفحه بعد می‌رویم. اما ماجرا این نیست. ماجرا آن است که این‌ها دیگر «خبر» نیست؛ این‌ها شده‌اند بخشی از زندگی روزمره ما.
این یک هشدار است. هشدار از جانب خیابان‌های ناامن، از جانب جوانانی که بی‌امید بزرگ می‌شوند، از جانب خانواده‌هایی که هر شب با ترس نان و جان به خواب می‌روند. فقر، وقتی با ناامیدی، بی‌عدالتی و نابرابری جمع شود، سرانجامی جز انفجار خشونت ندارد.
وقت آن رسیده که این جنایت‌ها را نه به عنوان «حادثه»، بلکه به عنوان «نشانه» ببینیم. نشانه‌ای از بحرانی که اگر متوقف نشود، شرایط وخیمتر خواهد شد..
جرم در حال عادی شدن است. نه فقط در خیابان‌ها، بلکه در ذهن مردم. «سرقت با چاقو» دیگر تعجب‌آور نیست. «قتل برای موبایل» دیگر غیرقابل تصور نیست و این دقیقاً همان‌جایی است که جامعه از هم می‌پاشد.
 
 فرهاد خادمی
https://siasatrooz.ir/vdcjitevauqettz.fsfu.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی