مسعود پزشکیان رئیس جمهور ایران موضوع وفاق ملی را مطرح کرده است. این مفهوم را در حقیقت می توان به معنای ایجاد همبستگی و همکاری میان گروهها و احزاب مختلف سیاسی و اجتماعی دانست. پزشکیان تلاش کرده تا با انتصابات فراجناحی و استفاده از افراد متخصص و کارشناس از قومیتها و مذاهب مختلف، تنشهای سیاسی و اجتماعی را کاهش دهد.
اما برخی از اصلاحطلبان به وفاق ملی اعتراض دارند و معتقدند که این رویکرد به تنهایی نمیتواند مشکلات کشور را حل کند. به عنوان مثال، محسن میردامادی یکی از چهرههای اصلاحطلب معتقد است وفاق ملی باید به دموکراسی و مشارکت واقعی در قدرت منجر شود و بدون قدرت فایدهای ندارد. همچنین، برخی از اصلاحطلبان معتقدند که استفاده از مدیران قبلی و اشخاص وابسته به جریانهایی که در گذشته مشکلاتی را ایجاد کردهاند، نمیتواند به حل بحرانها کمک کند.
گروه دیگری از اصلاحطلبان معتقدند که بدون ایجاد تغییرات اساسی در ساختارهای سیاسی و اقتصادی کشور، وفاق ملی نمیتواند به تنهایی مشکلات را حل کند.
از سوی دیگر، برخی از اصولگرایان معتقدند که وفاق ملی میتواند به کاهش تنشها و ایجاد همبستگی میان گروههای مختلف کمک کند. آنها بر این باورند که با همکاری و همبستگی، میتوان به راه حلهای مشترک برای مشکلات کشور دست یافت.
از طرفی اصلاحطلبان معتقدند که پستها و مقامهای دولتی نباید به افرادی خارج از جریان اصلاحطلبی داده شود. آنها بر این باورند که تنها افراد وابسته به جریان اصلاحطلبی میتوانند به درستی مشکلات کشور را حل کنند.
وجود تناقضات موجود در اداره کشور و برنامه ریزی برای حل مشکلات، نشاندهنده پیچیدگیهای سیاست در ایران است. برخی ازچهرهها وگروههای اصولگرا نیز درمجلس، به چالش کشیدن پزشکیان و سیاستهای او پرداختهاند که این نشاندهنده اختلافنظرهای عمیق در میان گروههای سیاسی مختلف است چرا که موضوع وفاق بخوبی تبیین نشده،لذا هر گروه سیاسی دیدگاهها و منافع خاص خود را دارد و این باعث میشود که وفاق ملی به یک موضوع پیچیده و چالشبرانگیز تبدیل شود.
با این شرایط برخی از اصلاحطلبان خواهان حذف موضوع وفاق ملی هستند. این اختلاف نظرها نشاندهنده تنوع دیدگاهها و رویکردهای مختلف در میان گروههای سیاسی است.
به نظرمیرسد با گذشت حدود هفت ماه از روی کارآمدن پزشکیان،او نتوانسته مفهوم دقیق و عملیاتی این وفاق را به درستی بیان کند. این نبود شفافیت در بیان مفهوم وفاق ملی باعث شده است که بسیاری از اصلاحطلبان و اصولگرایان به این رویکرد اعتراض کنند و آن را ناکافی بدانند.
به نظر میرسد ضرورت دارد که پزشکیان باید به جای استفاده از شعارهای کلی و مبهم، به طور دقیق و شفاف بیان کند که چگونه میخواهد وفاق ملی را عملیاتی کند و چه تغییراتی را در ساختارهای سیاسی و اقتصادی کشور ایجاد خواهد کرد. بدون این شفافیت، وفاق ملی تنها به یک شعار بیمعنا تبدیل خواهد شد و نمیتواند به حل مشکلات کشور کمک کند.
اصولگرایان معتقدند که استفاده از مدیران قبلی و اشخاص وابسته به جریاناتی که در گذشته مشکلاتی را ایجاد کردهاند، نمیتواند به حل مسائل کمک کند.
برای رسیدن به یک مفهوم دقیق ازوفاق که متضمن منافع کشور باشد، باید تکلیف چند موضوع به دقت تبیین شود که شامل چند عنصر کلیدی است.
1- شفافیت و وضوح: دولت باید به طور شفاف و واضح بیان کند که چگونه میخواهد وفاق ملی را عملیاتی کند و چه تغییراتی را در ساختارهای سیاسی و اقتصادی کشور ایجاد خواهد کرد. بدون این شفافیت و وضوح، وفاق ملی تنها به یک شعار بیمعنا تبدیل خواهد شد ونمیتواند به حل مشکلات کشور کمک کند.
2- مشارکت واقعی: وفاق ملی باید به معنای واقعی کلمه به مشارکت واقعی در قدرت منجر شود. این به معنای ایجاد فرصتهای برابر برای همه گروهها و احزاب سیاسی است تا در فرآیند تصمیمگیری و اجرای سیاستها مشارکت کنند.
3- تغییرات اساسی در ساختارهای سیاسی و اقتصادی: بدون ایجاد تغییرات اساسی در ساختارهای سیاسی و اقتصادی کشور، وفاق ملی نمیتواند به تنهایی مشکلات را حل کند. این تغییرات باید شامل اصلاحات در نظام انتخاباتی، تقویت نهادهای دموکراتیک و ایجاد فرصتهای برابر برای همه گروهها و اقشار جامعه باشد.
4- همبستگی و همکاری: وفاق ملی باید به کاهش تنشها و ایجاد همبستگی میان گروههای مختلف کمک کند. این به معنای ایجاد فضایی است که در آن همه گروهها و اقشار جامعه بتوانند با همکاری و همبستگی به راهحلهای مشترک برای مشکلات کشور دست یابند.
5- احترام به حقوق شهروندی و آزادیهای اساسی: وفاق ملی باید به احترام به حقوق شهروندی و آزادیهای اساسی منجر شود. این به معنای ایجاد فضایی است که در آن همه افراد جامعه بتوانند به طور آزادانه و بدون ترس از تبعیض و سرکوب، نظرات و دیدگاههای خود را بیان کنند.
لذا به نظر میرسد که این عناصر کلیدی میتواند به ایجاد یک وفاق ملی واقعی و مؤثر کمک کند و به حل مشکلات کشور منجر شود، بشرطی که رئیس جمهور نیز همت و تلاشی بیشتر کند و در این شعارش یک بازنگری اساسی داشته باشد.
اما برخی از اصلاحطلبان به وفاق ملی اعتراض دارند و معتقدند که این رویکرد به تنهایی نمیتواند مشکلات کشور را حل کند. به عنوان مثال، محسن میردامادی یکی از چهرههای اصلاحطلب معتقد است وفاق ملی باید به دموکراسی و مشارکت واقعی در قدرت منجر شود و بدون قدرت فایدهای ندارد. همچنین، برخی از اصلاحطلبان معتقدند که استفاده از مدیران قبلی و اشخاص وابسته به جریانهایی که در گذشته مشکلاتی را ایجاد کردهاند، نمیتواند به حل بحرانها کمک کند.
گروه دیگری از اصلاحطلبان معتقدند که بدون ایجاد تغییرات اساسی در ساختارهای سیاسی و اقتصادی کشور، وفاق ملی نمیتواند به تنهایی مشکلات را حل کند.
از سوی دیگر، برخی از اصولگرایان معتقدند که وفاق ملی میتواند به کاهش تنشها و ایجاد همبستگی میان گروههای مختلف کمک کند. آنها بر این باورند که با همکاری و همبستگی، میتوان به راه حلهای مشترک برای مشکلات کشور دست یافت.
از طرفی اصلاحطلبان معتقدند که پستها و مقامهای دولتی نباید به افرادی خارج از جریان اصلاحطلبی داده شود. آنها بر این باورند که تنها افراد وابسته به جریان اصلاحطلبی میتوانند به درستی مشکلات کشور را حل کنند.
وجود تناقضات موجود در اداره کشور و برنامه ریزی برای حل مشکلات، نشاندهنده پیچیدگیهای سیاست در ایران است. برخی ازچهرهها وگروههای اصولگرا نیز درمجلس، به چالش کشیدن پزشکیان و سیاستهای او پرداختهاند که این نشاندهنده اختلافنظرهای عمیق در میان گروههای سیاسی مختلف است چرا که موضوع وفاق بخوبی تبیین نشده،لذا هر گروه سیاسی دیدگاهها و منافع خاص خود را دارد و این باعث میشود که وفاق ملی به یک موضوع پیچیده و چالشبرانگیز تبدیل شود.
با این شرایط برخی از اصلاحطلبان خواهان حذف موضوع وفاق ملی هستند. این اختلاف نظرها نشاندهنده تنوع دیدگاهها و رویکردهای مختلف در میان گروههای سیاسی است.
به نظرمیرسد با گذشت حدود هفت ماه از روی کارآمدن پزشکیان،او نتوانسته مفهوم دقیق و عملیاتی این وفاق را به درستی بیان کند. این نبود شفافیت در بیان مفهوم وفاق ملی باعث شده است که بسیاری از اصلاحطلبان و اصولگرایان به این رویکرد اعتراض کنند و آن را ناکافی بدانند.
به نظر میرسد ضرورت دارد که پزشکیان باید به جای استفاده از شعارهای کلی و مبهم، به طور دقیق و شفاف بیان کند که چگونه میخواهد وفاق ملی را عملیاتی کند و چه تغییراتی را در ساختارهای سیاسی و اقتصادی کشور ایجاد خواهد کرد. بدون این شفافیت، وفاق ملی تنها به یک شعار بیمعنا تبدیل خواهد شد و نمیتواند به حل مشکلات کشور کمک کند.
اصولگرایان معتقدند که استفاده از مدیران قبلی و اشخاص وابسته به جریاناتی که در گذشته مشکلاتی را ایجاد کردهاند، نمیتواند به حل مسائل کمک کند.
برای رسیدن به یک مفهوم دقیق ازوفاق که متضمن منافع کشور باشد، باید تکلیف چند موضوع به دقت تبیین شود که شامل چند عنصر کلیدی است.
1- شفافیت و وضوح: دولت باید به طور شفاف و واضح بیان کند که چگونه میخواهد وفاق ملی را عملیاتی کند و چه تغییراتی را در ساختارهای سیاسی و اقتصادی کشور ایجاد خواهد کرد. بدون این شفافیت و وضوح، وفاق ملی تنها به یک شعار بیمعنا تبدیل خواهد شد ونمیتواند به حل مشکلات کشور کمک کند.
2- مشارکت واقعی: وفاق ملی باید به معنای واقعی کلمه به مشارکت واقعی در قدرت منجر شود. این به معنای ایجاد فرصتهای برابر برای همه گروهها و احزاب سیاسی است تا در فرآیند تصمیمگیری و اجرای سیاستها مشارکت کنند.
3- تغییرات اساسی در ساختارهای سیاسی و اقتصادی: بدون ایجاد تغییرات اساسی در ساختارهای سیاسی و اقتصادی کشور، وفاق ملی نمیتواند به تنهایی مشکلات را حل کند. این تغییرات باید شامل اصلاحات در نظام انتخاباتی، تقویت نهادهای دموکراتیک و ایجاد فرصتهای برابر برای همه گروهها و اقشار جامعه باشد.
4- همبستگی و همکاری: وفاق ملی باید به کاهش تنشها و ایجاد همبستگی میان گروههای مختلف کمک کند. این به معنای ایجاد فضایی است که در آن همه گروهها و اقشار جامعه بتوانند با همکاری و همبستگی به راهحلهای مشترک برای مشکلات کشور دست یابند.
5- احترام به حقوق شهروندی و آزادیهای اساسی: وفاق ملی باید به احترام به حقوق شهروندی و آزادیهای اساسی منجر شود. این به معنای ایجاد فضایی است که در آن همه افراد جامعه بتوانند به طور آزادانه و بدون ترس از تبعیض و سرکوب، نظرات و دیدگاههای خود را بیان کنند.
لذا به نظر میرسد که این عناصر کلیدی میتواند به ایجاد یک وفاق ملی واقعی و مؤثر کمک کند و به حل مشکلات کشور منجر شود، بشرطی که رئیس جمهور نیز همت و تلاشی بیشتر کند و در این شعارش یک بازنگری اساسی داشته باشد.
فرهاد خادمی