در خبرها آمده است که سخنگوی سازمان هدفمندی یارانه گفته است در اسفند ماه سال گذشته 78 میلیون ایرانی یارانه دریافت کردهاند که این جمعیت بدون احتساب نیروهای مسلح است.
وی در بیان چگونگی این آمارها گفته؛
الف)- در دهکهای یک تا سه، تعداد 10میلیون و196هزار و112سرپرست خانوار یارانه دریافت کردهاند که افراد تحت پوشش این سه دهک 27میلیون و872هزارو365نفر هستند!(در واقع همان جمعیت زیر خط فق رمطلق طبق گزارش وزارت رفاه)
ب)- همچنین از دهک چهار تا ۹ هم، ۱۶ میلیون و ۸۱۹ هزار و ۱۳۳ سرپرست خانوار با جمعیت ۵۰ میلیون و ۴۰۹ هزار و ۶۱۰ هزار نفر یارانه دریافت کردند.
ج)- در دهکهای 9گانه در کل کشور، 78میلیون و ۲۸۱ هزار و ۹۷۵ هزار نفر یارانه دریافت میکنند.
چرا باید شاهد چنین وضعیت و آماری در کشور و مردمانی چنین نیازمند داشته باشیم؟
یارانه نقدی در ایران تأثیر گستردهای بر جمعیت دارد. سیاستهای یارانهای همیشه از موضوعات مهم اقتصادی و اجتماعی بوده است و نحوه توزیع آنها میتواند تأثیر زیادی بر وضعیت معیشتی خانوارها داشته باشد. با توجه به اینکه یارانهها به دهکهای مختلف تقسیم میشود، چگونه میتوان این سیاست را بهبود داد تا تأثیر بیشتری در حمایت از اقشار نیازمند داشته باشد؟
یارانه نقدی در ایران به عنوان یکی از سیاستهای اقتصادی مهم، تأثیرات گستردهای بر جامعه دارد. اما این سیاست، با وجود هدفمندی اولیه، چالشهای قابل توجهی را به همراه داشته است.
یکی از انتقادات اصلی به این سیاست، نبود شفافیت در نحوه تخصیص یارانههاست. به نظر میرسد که دهکبندیها و معیارهای انتخاب خانوارها برای دریافت یارانه، گاهی با واقعیتهای اقتصادی و اجتماعی همخوانی ندارد. این موضوع میتواند منجر به نارضایتی عمومی و احساس بیعدالتی شود.همچنین، پرداخت یارانه نقدی به این تعداد گسترده از افراد، فشار زیادی بر منابع مالی دولت وارد میکند. این منابع میتوانست به جای پرداخت مستقیم، در پروژههای زیرساختی یا برنامههای توسعهای سرمایهگذاری شود که تأثیر بلندمدت بیشتری بر اقتصاد کشور دارد.
این سیاست نیازمند بازنگری و اصلاحات اساسی است تا بتواند به طور مؤثرتر به اهداف خود دست یابد و از منابع ملی بهینهتر استفاده کند.
لذا برای کاهش وابستگی مردم به یارانهها و بازتوان کردن آنها برای استقلال اقتصادی، باید مجموعهای از اقدامات ساختاری و سیاستهای جامع، اجرایی شود. برخی از راهکارهای اصلی عبارتند از؛
1 -ایجاد فرصتهای شغلی پایدار؛ سرمایهگذاری در صنایع و کسبوکارهای مولد میتواند فرصتهای شغلی بیشتری ایجاد کند و مردم را از وابستگی به یارانه خارج سازد.
2- تقویت آموزش و مهارتآموزی؛ آموزشهای فنی و حرفهای باید گسترش یابد تا افراد بتوانند مهارتهای مورد نیاز بازار کار را کسب کنند و از حمایتهای دولتی بینیاز شوند.
3-اصلاح ساختار اقتصادی؛ کاهش تورم، حمایت از تولید داخلی و ایجاد ثبات اقتصادی میتواند باعث افزایش درآمد خانوارها و کاهش نیاز به یارانهها شود.
4-توانمندسازی مشاغل کوچک و کارآفرینی؛ حمایت از کسبوکارهای کوچک، ارائه تسهیلات و تشویق کارآفرینی میتواند به مردم کمک کند تا از طریق فعالیتهای اقتصادی مستقل شوند.
5- اصلاح نظام مالیاتی و یارانهای؛ سیاستهای هدفمند یارانهای باید بهگونهای تنظیم شود که حمایتها فقط برای نیازمندان واقعی باشد و سایر افراد به سمت استقلال اقتصادی سوق داده شوند.
6-بهبود خدمات رفاهی و اجتماعی؛ گسترش بیمههای اجتماعی، خدمات درمانی و حمایتهای اجتماعی میتواند به مردم کمک کند تا بدون نیاز به یارانه، زندگی پایدارتری داشته باشند.
برای اجرای این راهکارها، دولت، بخش خصوصی و جامعه باید همکاری کنند تا بستری فراهم شود که مردم بتوانند از یارانهگیری خارج شوند و به خودکفایی اقتصادی برسند و یک سوال به ذهن میرسد که چطور میتوانیم این راهکارها را به طور مؤثر اجرا کنیم؟ اجرای مؤثر این راهکارها نیازمند یک رویکرد چند جانبه و هماهنگ بین دولت، بخش خصوصی و جامعه است. برای موفقیت در این مسیر، میتوان اقدامات زیر را در نظر گرفت.
1- برنامهریزی دقیق و هدفمند؛ دولت باید با تحلیل دادههای اقتصادی و اجتماعی، سیاستهایی تدوین کند که به طور خاص برای کاهش وابستگی به یارانهها طراحی شده باشد.
2- توسعه زیرساختهای اقتصادی؛ سرمایهگذاری در بخشهای مولد مانند صنعت، کشاورزی و فناوری اطلاعات میتواند زمینه اشتغال پایدار را فراهم کند.
3-تقویت نظام آموزشی و مهارتی؛ ایجاد دورههای آموزشی و مهارتی با همکاری مراکز آموزش عالی و فنیوحرفهای به افراد کمک میکند تا تواناییهای لازم برای ورود به بازار کار را کسب کنند.
4- ایجاد انگیزه برای کارآفرینی؛ دولت و بانکها میتوانند با ارائه تسهیلات مالی، حمایتهای حقوقی و کاهش بروکراسی، زمینه رشد کسبوکارهای کوچک را فراهم کنند.
5-اصلاح سیاستهای مالیاتی و یارانهای؛ بازنگری در نحوه تخصیص یارانهها و جایگزینی آن با حمایتهای غیرمستقیم، مانند ارائه بیمههای اجتماعی، میتواند مردم را به سمت استقلال اقتصادی سوق دهد.
6- نظارت و ارزیابی مستمر؛ اجرای این راهکارها باید همراه با نظارت دقیق باشد تا اثرگذاری آنها سنجیده شود و در صورت نیاز، اصلاحات لازم انجام گیرد.
7- همکاری میان بخشهای مختلف جامعه؛ بخش خصوصی، سازمانهای مردمنهاد، و نهادهای علمی باید در کنار دولت قرار بگیرند تا این راهکارها به صورت هماهنگ اجرایی شوند.
دریک جمله باید گفت اینکه از جمعیت 85 میلیون نفری کشور حدود 79میلیون نفر آنها یارانه میگیرند نه تنها زیبنده کشور ما نیست بلکه بسیاردردآوراست که شاهد وجود چنین آمارهایی باشیم. لذا اگر موارد برشمرده شده، به درستی اجرا شود، میتوان انتظار داشت که افراد به تدریج از وابستگی به یارانهها خارج شوند.
وی در بیان چگونگی این آمارها گفته؛
الف)- در دهکهای یک تا سه، تعداد 10میلیون و196هزار و112سرپرست خانوار یارانه دریافت کردهاند که افراد تحت پوشش این سه دهک 27میلیون و872هزارو365نفر هستند!(در واقع همان جمعیت زیر خط فق رمطلق طبق گزارش وزارت رفاه)
ب)- همچنین از دهک چهار تا ۹ هم، ۱۶ میلیون و ۸۱۹ هزار و ۱۳۳ سرپرست خانوار با جمعیت ۵۰ میلیون و ۴۰۹ هزار و ۶۱۰ هزار نفر یارانه دریافت کردند.
ج)- در دهکهای 9گانه در کل کشور، 78میلیون و ۲۸۱ هزار و ۹۷۵ هزار نفر یارانه دریافت میکنند.
چرا باید شاهد چنین وضعیت و آماری در کشور و مردمانی چنین نیازمند داشته باشیم؟
یارانه نقدی در ایران تأثیر گستردهای بر جمعیت دارد. سیاستهای یارانهای همیشه از موضوعات مهم اقتصادی و اجتماعی بوده است و نحوه توزیع آنها میتواند تأثیر زیادی بر وضعیت معیشتی خانوارها داشته باشد. با توجه به اینکه یارانهها به دهکهای مختلف تقسیم میشود، چگونه میتوان این سیاست را بهبود داد تا تأثیر بیشتری در حمایت از اقشار نیازمند داشته باشد؟
یارانه نقدی در ایران به عنوان یکی از سیاستهای اقتصادی مهم، تأثیرات گستردهای بر جامعه دارد. اما این سیاست، با وجود هدفمندی اولیه، چالشهای قابل توجهی را به همراه داشته است.
یکی از انتقادات اصلی به این سیاست، نبود شفافیت در نحوه تخصیص یارانههاست. به نظر میرسد که دهکبندیها و معیارهای انتخاب خانوارها برای دریافت یارانه، گاهی با واقعیتهای اقتصادی و اجتماعی همخوانی ندارد. این موضوع میتواند منجر به نارضایتی عمومی و احساس بیعدالتی شود.همچنین، پرداخت یارانه نقدی به این تعداد گسترده از افراد، فشار زیادی بر منابع مالی دولت وارد میکند. این منابع میتوانست به جای پرداخت مستقیم، در پروژههای زیرساختی یا برنامههای توسعهای سرمایهگذاری شود که تأثیر بلندمدت بیشتری بر اقتصاد کشور دارد.
این سیاست نیازمند بازنگری و اصلاحات اساسی است تا بتواند به طور مؤثرتر به اهداف خود دست یابد و از منابع ملی بهینهتر استفاده کند.
لذا برای کاهش وابستگی مردم به یارانهها و بازتوان کردن آنها برای استقلال اقتصادی، باید مجموعهای از اقدامات ساختاری و سیاستهای جامع، اجرایی شود. برخی از راهکارهای اصلی عبارتند از؛
1 -ایجاد فرصتهای شغلی پایدار؛ سرمایهگذاری در صنایع و کسبوکارهای مولد میتواند فرصتهای شغلی بیشتری ایجاد کند و مردم را از وابستگی به یارانه خارج سازد.
2- تقویت آموزش و مهارتآموزی؛ آموزشهای فنی و حرفهای باید گسترش یابد تا افراد بتوانند مهارتهای مورد نیاز بازار کار را کسب کنند و از حمایتهای دولتی بینیاز شوند.
3-اصلاح ساختار اقتصادی؛ کاهش تورم، حمایت از تولید داخلی و ایجاد ثبات اقتصادی میتواند باعث افزایش درآمد خانوارها و کاهش نیاز به یارانهها شود.
4-توانمندسازی مشاغل کوچک و کارآفرینی؛ حمایت از کسبوکارهای کوچک، ارائه تسهیلات و تشویق کارآفرینی میتواند به مردم کمک کند تا از طریق فعالیتهای اقتصادی مستقل شوند.
5- اصلاح نظام مالیاتی و یارانهای؛ سیاستهای هدفمند یارانهای باید بهگونهای تنظیم شود که حمایتها فقط برای نیازمندان واقعی باشد و سایر افراد به سمت استقلال اقتصادی سوق داده شوند.
6-بهبود خدمات رفاهی و اجتماعی؛ گسترش بیمههای اجتماعی، خدمات درمانی و حمایتهای اجتماعی میتواند به مردم کمک کند تا بدون نیاز به یارانه، زندگی پایدارتری داشته باشند.
برای اجرای این راهکارها، دولت، بخش خصوصی و جامعه باید همکاری کنند تا بستری فراهم شود که مردم بتوانند از یارانهگیری خارج شوند و به خودکفایی اقتصادی برسند و یک سوال به ذهن میرسد که چطور میتوانیم این راهکارها را به طور مؤثر اجرا کنیم؟ اجرای مؤثر این راهکارها نیازمند یک رویکرد چند جانبه و هماهنگ بین دولت، بخش خصوصی و جامعه است. برای موفقیت در این مسیر، میتوان اقدامات زیر را در نظر گرفت.
1- برنامهریزی دقیق و هدفمند؛ دولت باید با تحلیل دادههای اقتصادی و اجتماعی، سیاستهایی تدوین کند که به طور خاص برای کاهش وابستگی به یارانهها طراحی شده باشد.
2- توسعه زیرساختهای اقتصادی؛ سرمایهگذاری در بخشهای مولد مانند صنعت، کشاورزی و فناوری اطلاعات میتواند زمینه اشتغال پایدار را فراهم کند.
3-تقویت نظام آموزشی و مهارتی؛ ایجاد دورههای آموزشی و مهارتی با همکاری مراکز آموزش عالی و فنیوحرفهای به افراد کمک میکند تا تواناییهای لازم برای ورود به بازار کار را کسب کنند.
4- ایجاد انگیزه برای کارآفرینی؛ دولت و بانکها میتوانند با ارائه تسهیلات مالی، حمایتهای حقوقی و کاهش بروکراسی، زمینه رشد کسبوکارهای کوچک را فراهم کنند.
5-اصلاح سیاستهای مالیاتی و یارانهای؛ بازنگری در نحوه تخصیص یارانهها و جایگزینی آن با حمایتهای غیرمستقیم، مانند ارائه بیمههای اجتماعی، میتواند مردم را به سمت استقلال اقتصادی سوق دهد.
6- نظارت و ارزیابی مستمر؛ اجرای این راهکارها باید همراه با نظارت دقیق باشد تا اثرگذاری آنها سنجیده شود و در صورت نیاز، اصلاحات لازم انجام گیرد.
7- همکاری میان بخشهای مختلف جامعه؛ بخش خصوصی، سازمانهای مردمنهاد، و نهادهای علمی باید در کنار دولت قرار بگیرند تا این راهکارها به صورت هماهنگ اجرایی شوند.
دریک جمله باید گفت اینکه از جمعیت 85 میلیون نفری کشور حدود 79میلیون نفر آنها یارانه میگیرند نه تنها زیبنده کشور ما نیست بلکه بسیاردردآوراست که شاهد وجود چنین آمارهایی باشیم. لذا اگر موارد برشمرده شده، به درستی اجرا شود، میتوان انتظار داشت که افراد به تدریج از وابستگی به یارانهها خارج شوند.
فرهاد خادمی