قابل انکار نیست تاریخ طبابت در ایران که پیشینه چند هزار ساله دارد و آثاری مستند پیرامون اعمال جراحی مغز در باقی مانده شهر سوخته منطقه زابل استان سیستان و بلوچستان هنوز هم موجود است؛ نشان از آن دارد که پزشکان از آن زمان تا حداقل نیم قرن پیش به بیماران با چشم مشتری و کالا نگاه نمی کردند و در اولین برخورد سعی داشتند درد او را درمان کنند و اگر تمایل داشت قلمی یا رقمی به آنها پرداخت نماید اما امروز اینگونه نیست که باید چراغ بدست گرفت و در تاریکی مطلق به دنبال طبیبی گشت تا بعد از معالجه ویزیت یا حق العمل خود را آن هم منصفانه دریافت کند! در حالی که آن سالها نه پزشک قانونی وجود داشت و نه سازمان نظام پزشکی یا وزارت بهداشت و درمان که به عنوان نهاد ناظر بر انجام خدمت، کادر درمان را تحت نظر داشته باشد.
امروز با وجود همه این دستگاههای نظارتی منتخب ازبین خودشان به اجحاف گسترده در روز روشن به بیماران، منشیها و خدمهها را تحت ظلم و عناد میپردازند تا اغلب آنها بر اساس قرارداد نوشته یا نانوشته نیروی پاره وقت به حساب آیند و بیمه و آیندهای نداشته باشند و اگر مایل بودند حق بیمه را از محل حقوقی که میگیرند، شخصاً پرداخت کنند در حالیکه مبلغ دریافتی آنها اکثراً کمتر از حداقل حقوق تعیین شده از سوی کمیسیون مربوطه در وزارت تعاون کار و امور اجتماعی است و هر کدام در محل کار باید با یک دست چند هندوانه برای کارفرما بردارند و ضمن منشی بودن، نظافت مطب را نیز عهده دار شوند و حسابدار نیز باشند و اگر فرصتی پیش آمد در مسیر آمد و رفت به مطب خریدهای ضروری را هم انجام دهند و در انجام گچ گیری ارتوپدیها که تخصصشان نیست سهمی داشته باشند. البته در این بستر گسترده پیدا میشوند طبیبان محدود و معدود که به نیروهای زیر دست جفا نکرده و حقوق حقه آنها را پرداخت نمایند و با بیماران نیز رئوف باشند تا روح ابوعلی سیناها وفارابیها در زیر خاک آرامش داشته باشد زیرا این منشی یک مطب است که اگر دلش خوش باشد میتواند با رفتارهای پسندیده و تبلیغات مثبت و به روز شده، براساس تفکر امروز در جامعه درمان؛ مشتریان تازه کسب کند و بیماران را در قالب مشتری؛ برای همیشه حفظ نماید تا بسوی مدینه فاضلهای بنام « شهرک سلامت» پر نکشند و منشی نیز باتجربههایی که دارد هوایی نشود!
اما پیرامون درآمدهای نجومی و بعضاً افسانهای بسیاری از پزشکان با استفاده از تایمرها و دریافت دقیقهای ویزیت و همچنین اعمال جراحیهای متنوع نیاز به مثنوی هفتاد من دارد تا روایتها در آن گنجانده شود؛ اگرچه پس از چاپ هر نقد، آه و ناله و گله و گله گذاریها و همچنین تهدید به مهاجرت این قشر با حمایتهای ضمنی سازمان نظام پزشکی شروع میشود در حالیکه هر آنچه از علم و معرفت دارند؛ حاصل سرمایه های این کشور است تا هزینه تحصیلات خود را از محل مالیات و عوارضی که آحاد جامعه پرداخت کردهاند تامین نمایند و بالطبع مدیون کشور هستند؛ در حالیکه اغلب پزشکانی که نامشان سر زبانها افتاده؛ منحصراً در بیمارستانهای خاص جراحی میکنند که هزینههای هنگفتی برای بیمار دارد و اغلب آنها بابت زیرمیزی و حتی هزینههای رسمی و تعرفهای؛ مطالبه سکه و ارز خارجی دارند و اگر قرار بر واریز وجه باشد؛ شماره کارتی که متعلق به خودشان نیست را می دهند! پیرامون این مسئله دبیر انجمن متخصصین داخلی ایران معتقد است« بحث دریافت زیرمیزی برخی پزشکان از بیماران جدید نیست با اینکه این قضیه هیچ گاه مورد قبول جامعه اکثریت پزشکی نبوده است اما بارها در این باره به مسئولان هشدار داده بودیم که اگر تعرفههای پزشکی در راستای نورم افزایش پیدا نکند؛ مشکلات زیادی مانند افزایش دریافت زیرمیزی برخی پزشکان از بیماران به وجود خواهد آمد، زیرا همانطور که دستمزدها تغییر میکند تعرفههای پزشکی نیز باید همسان با دستمزدها باشد؛ دولت ادعا میکند نرخ تورم 40 درصد است که البته واقعی نیست اما همین 40 درصد را هم در نظر نمیگیرند.
یکی از اعضاء انجمن جراحان ارتوپدی زانو با اشاره به اینکه به سه دلیل برخی پزشکان به ناچار از بیمار طلب سکه و دلار یا وجه نقد میکنند میگوید« من به هیچ عنوان از همکارانی که اینگونه رفتار می کنند؛ دفاع نمیکنم اما کسب سکه، دلار و وجه نقد از بیمار 3 دلیل آشکار دارد؛ دلیل اول میزان ناچیز تعرفههای پزشکی است؛ این تعرفههای ظالمانه بسیار ناچیز است و در برخی مواقع شاهد آن هستیم که تعرفه ویزیت یک پزشک فوق تخصص از اجرت و دستمزد یک سلمانی و واحد آرایشگاه مردانه هم کمتر است؛ دلیل دوم مالیاتهای ظالمانه وضعیت را برای پزشکان وخیم کرده است سومین علت دریافت سکه، دلار و ارز دیجیتال برخی پزشکان از بیمار؛ کاهش ارزش پول ملی است.»
متاسفانه و در مجموع بسیاری در این قشر از جامعه که باید سمبل خدمت و ایثار باشند؛حتی مسئولان تجمعات حرفهای شان هم به جز مادیات به چیز دیگری فکر و اشاره نمیکنند که تکلیف قانون گذار و وضعیت آحاد جامعه با دارا بودن یک شماره هویتی ملی حداقل در امر درمان مشخص باشد که بتوانند همه خدمات سلامت را با وساطت دولت از صفر تا صد در مقابل پرداخت رقمی بابت بیمه ثابت؛همانند اکثر کشورهای مترقی دریافت نمایند و در حق هیچ کدام از طرفین اجحافی صورت نگیرد که این امر همچون تعلیم وتربیت؛ از مفاد بالا دستی قانون اساسی است و تا امروز مغبون واقع شده است.
امروز با وجود همه این دستگاههای نظارتی منتخب ازبین خودشان به اجحاف گسترده در روز روشن به بیماران، منشیها و خدمهها را تحت ظلم و عناد میپردازند تا اغلب آنها بر اساس قرارداد نوشته یا نانوشته نیروی پاره وقت به حساب آیند و بیمه و آیندهای نداشته باشند و اگر مایل بودند حق بیمه را از محل حقوقی که میگیرند، شخصاً پرداخت کنند در حالیکه مبلغ دریافتی آنها اکثراً کمتر از حداقل حقوق تعیین شده از سوی کمیسیون مربوطه در وزارت تعاون کار و امور اجتماعی است و هر کدام در محل کار باید با یک دست چند هندوانه برای کارفرما بردارند و ضمن منشی بودن، نظافت مطب را نیز عهده دار شوند و حسابدار نیز باشند و اگر فرصتی پیش آمد در مسیر آمد و رفت به مطب خریدهای ضروری را هم انجام دهند و در انجام گچ گیری ارتوپدیها که تخصصشان نیست سهمی داشته باشند. البته در این بستر گسترده پیدا میشوند طبیبان محدود و معدود که به نیروهای زیر دست جفا نکرده و حقوق حقه آنها را پرداخت نمایند و با بیماران نیز رئوف باشند تا روح ابوعلی سیناها وفارابیها در زیر خاک آرامش داشته باشد زیرا این منشی یک مطب است که اگر دلش خوش باشد میتواند با رفتارهای پسندیده و تبلیغات مثبت و به روز شده، براساس تفکر امروز در جامعه درمان؛ مشتریان تازه کسب کند و بیماران را در قالب مشتری؛ برای همیشه حفظ نماید تا بسوی مدینه فاضلهای بنام « شهرک سلامت» پر نکشند و منشی نیز باتجربههایی که دارد هوایی نشود!
اما پیرامون درآمدهای نجومی و بعضاً افسانهای بسیاری از پزشکان با استفاده از تایمرها و دریافت دقیقهای ویزیت و همچنین اعمال جراحیهای متنوع نیاز به مثنوی هفتاد من دارد تا روایتها در آن گنجانده شود؛ اگرچه پس از چاپ هر نقد، آه و ناله و گله و گله گذاریها و همچنین تهدید به مهاجرت این قشر با حمایتهای ضمنی سازمان نظام پزشکی شروع میشود در حالیکه هر آنچه از علم و معرفت دارند؛ حاصل سرمایه های این کشور است تا هزینه تحصیلات خود را از محل مالیات و عوارضی که آحاد جامعه پرداخت کردهاند تامین نمایند و بالطبع مدیون کشور هستند؛ در حالیکه اغلب پزشکانی که نامشان سر زبانها افتاده؛ منحصراً در بیمارستانهای خاص جراحی میکنند که هزینههای هنگفتی برای بیمار دارد و اغلب آنها بابت زیرمیزی و حتی هزینههای رسمی و تعرفهای؛ مطالبه سکه و ارز خارجی دارند و اگر قرار بر واریز وجه باشد؛ شماره کارتی که متعلق به خودشان نیست را می دهند! پیرامون این مسئله دبیر انجمن متخصصین داخلی ایران معتقد است« بحث دریافت زیرمیزی برخی پزشکان از بیماران جدید نیست با اینکه این قضیه هیچ گاه مورد قبول جامعه اکثریت پزشکی نبوده است اما بارها در این باره به مسئولان هشدار داده بودیم که اگر تعرفههای پزشکی در راستای نورم افزایش پیدا نکند؛ مشکلات زیادی مانند افزایش دریافت زیرمیزی برخی پزشکان از بیماران به وجود خواهد آمد، زیرا همانطور که دستمزدها تغییر میکند تعرفههای پزشکی نیز باید همسان با دستمزدها باشد؛ دولت ادعا میکند نرخ تورم 40 درصد است که البته واقعی نیست اما همین 40 درصد را هم در نظر نمیگیرند.
یکی از اعضاء انجمن جراحان ارتوپدی زانو با اشاره به اینکه به سه دلیل برخی پزشکان به ناچار از بیمار طلب سکه و دلار یا وجه نقد میکنند میگوید« من به هیچ عنوان از همکارانی که اینگونه رفتار می کنند؛ دفاع نمیکنم اما کسب سکه، دلار و وجه نقد از بیمار 3 دلیل آشکار دارد؛ دلیل اول میزان ناچیز تعرفههای پزشکی است؛ این تعرفههای ظالمانه بسیار ناچیز است و در برخی مواقع شاهد آن هستیم که تعرفه ویزیت یک پزشک فوق تخصص از اجرت و دستمزد یک سلمانی و واحد آرایشگاه مردانه هم کمتر است؛ دلیل دوم مالیاتهای ظالمانه وضعیت را برای پزشکان وخیم کرده است سومین علت دریافت سکه، دلار و ارز دیجیتال برخی پزشکان از بیمار؛ کاهش ارزش پول ملی است.»
متاسفانه و در مجموع بسیاری در این قشر از جامعه که باید سمبل خدمت و ایثار باشند؛حتی مسئولان تجمعات حرفهای شان هم به جز مادیات به چیز دیگری فکر و اشاره نمیکنند که تکلیف قانون گذار و وضعیت آحاد جامعه با دارا بودن یک شماره هویتی ملی حداقل در امر درمان مشخص باشد که بتوانند همه خدمات سلامت را با وساطت دولت از صفر تا صد در مقابل پرداخت رقمی بابت بیمه ثابت؛همانند اکثر کشورهای مترقی دریافت نمایند و در حق هیچ کدام از طرفین اجحافی صورت نگیرد که این امر همچون تعلیم وتربیت؛ از مفاد بالا دستی قانون اساسی است و تا امروز مغبون واقع شده است.
حسن روانشید - روزنامهنگار پیشکسوت