در ماههای اخیر کشورهای اروپایی و آمریکا رویکرد واحدی را در همگرایی نظامی با کشورهای شرق آسیا از جمه ژاپن، فیلیپین و کره جنوبی داشته و در نشست امنیتی سنگاپور نیز بر توسعه این روابط تاکید کردهاند
دشمن سازیهای دروغین و مصنوعی برای گرفتار سازی کشورهای مناطق مختلف جهان در رقابت تسلیحاتی همواره از سیاستهای جهانی نظام سلطه بوده است. امروز غرب در حالی با بحران اقتصادی مواجه است که یکی از راهکاری مهم برای خروج از این وضعت را تضعیف اقتصاد سایر کشورها با تحریم و گرفتار سازی در مسائل حاشیهای همچون رقابت تسلیحانی به جای همگرایی اقتصادی، ایجاد ناامنی و خروج سرمایه از کشورهای هدف و حذب آن در غرب و در نهایت فروش تسلیحات در مقیاس بالا تشکیل میدهد. سفر ترامپ به کشورهای عربی و اصرار وی بر بستن توافقات نظامی با این کشورها نمودی آشکار از این رفتار است. در حوزه شرق آسیا نیز سفر مقامات اروپایی و آمریکا و محور رایزنیها و توافقات آنها با کشورهای منطقه در چارچوب نظامی بوده است. این فرایند موجب می شود که تا عملا شرق آسیا که با اتحادیههایی همچون آسه آن و... میتواند به نقطه برتر اقتصاد جهان مبدل شود، گرفتار نزاعها و رقابت نظامی در کنار دور شدن از همگرایی اقتصادی، هزینه کردهای اجباری نظامی خواهند داشت که زمینه ساز سرازیر شدن میلیاردها دلار به کارخانههای اسلحه سازی غرب است در عین آنکه این نزاعها و فضای ناامنی موجب می شود تا شرکتهای بزرگ اقتصادی که سرمایه گذاری در شرق داشته اند برای حفظ سرمایه به مناطق دیگر از جمله اروپا و آمریکا کوچ نمایند.
در همین حال دیگر جهان پذیرنده یکجانبه گرایی آمریکایی نمیباشد و خواستار چند جانبهگرایی نوین است که نمود آن را در شانگهای و بریکس میتوان مشاهده کرد. غرب رویکردی واحد با متغیرهای متفاوت در مناطق مختلف جهان را در پیش گرفته است که نتیجه نهایی آن نیز نزاع و اشوب و درگیری است. تسلیح برخی کشورها در شرق و دامن زدن به مسئله تایوان، حمایت از رژیم صهیونیستی در غرب آسیا برای کشتار و ناامن سازی منطقه، استمرار جنگ اوکراین علیه روسیه، درگیری در آفریقا از سودان و لیبی گرفته تا سومالی ، برهم زدن نظم آمریکای لاتین با به قدرت رسیدن افرادی غرب گرا نظیر رئیس جمهور آرژانتین و... نشان میدهد که غرب تئوری قدیمی را با تفکرات جنگ سرد احیا کرده است که بر اساس آن امنیت برای دیگران ناامنی برای قدرت هژمون است و ناامنی برای سایرین امنیت برای هژمون میباشد. کشورهایی همچون ژاپن و کره جنوبی که در تصور جاه طلبی های منطقهای و جهانی هستند در اصل گرفتاران در این بازی غربی است که ریشه در عدم استقلال نظامی و سیاسی این کشورها دارد چرا که حضور دهها هزار نیروی آمریکایی در این کشورها عملا آنها به مهرههایی مبدل ساخته که جز بازی در زمین غرب هیچ توان دیگری ندارند.
دشمن سازیهای دروغین و مصنوعی برای گرفتار سازی کشورهای مناطق مختلف جهان در رقابت تسلیحاتی همواره از سیاستهای جهانی نظام سلطه بوده است. امروز غرب در حالی با بحران اقتصادی مواجه است که یکی از راهکاری مهم برای خروج از این وضعت را تضعیف اقتصاد سایر کشورها با تحریم و گرفتار سازی در مسائل حاشیهای همچون رقابت تسلیحانی به جای همگرایی اقتصادی، ایجاد ناامنی و خروج سرمایه از کشورهای هدف و حذب آن در غرب و در نهایت فروش تسلیحات در مقیاس بالا تشکیل میدهد. سفر ترامپ به کشورهای عربی و اصرار وی بر بستن توافقات نظامی با این کشورها نمودی آشکار از این رفتار است. در حوزه شرق آسیا نیز سفر مقامات اروپایی و آمریکا و محور رایزنیها و توافقات آنها با کشورهای منطقه در چارچوب نظامی بوده است. این فرایند موجب می شود که تا عملا شرق آسیا که با اتحادیههایی همچون آسه آن و... میتواند به نقطه برتر اقتصاد جهان مبدل شود، گرفتار نزاعها و رقابت نظامی در کنار دور شدن از همگرایی اقتصادی، هزینه کردهای اجباری نظامی خواهند داشت که زمینه ساز سرازیر شدن میلیاردها دلار به کارخانههای اسلحه سازی غرب است در عین آنکه این نزاعها و فضای ناامنی موجب می شود تا شرکتهای بزرگ اقتصادی که سرمایه گذاری در شرق داشته اند برای حفظ سرمایه به مناطق دیگر از جمله اروپا و آمریکا کوچ نمایند.
در همین حال دیگر جهان پذیرنده یکجانبه گرایی آمریکایی نمیباشد و خواستار چند جانبهگرایی نوین است که نمود آن را در شانگهای و بریکس میتوان مشاهده کرد. غرب رویکردی واحد با متغیرهای متفاوت در مناطق مختلف جهان را در پیش گرفته است که نتیجه نهایی آن نیز نزاع و اشوب و درگیری است. تسلیح برخی کشورها در شرق و دامن زدن به مسئله تایوان، حمایت از رژیم صهیونیستی در غرب آسیا برای کشتار و ناامن سازی منطقه، استمرار جنگ اوکراین علیه روسیه، درگیری در آفریقا از سودان و لیبی گرفته تا سومالی ، برهم زدن نظم آمریکای لاتین با به قدرت رسیدن افرادی غرب گرا نظیر رئیس جمهور آرژانتین و... نشان میدهد که غرب تئوری قدیمی را با تفکرات جنگ سرد احیا کرده است که بر اساس آن امنیت برای دیگران ناامنی برای قدرت هژمون است و ناامنی برای سایرین امنیت برای هژمون میباشد. کشورهایی همچون ژاپن و کره جنوبی که در تصور جاه طلبی های منطقهای و جهانی هستند در اصل گرفتاران در این بازی غربی است که ریشه در عدم استقلال نظامی و سیاسی این کشورها دارد چرا که حضور دهها هزار نیروی آمریکایی در این کشورها عملا آنها به مهرههایی مبدل ساخته که جز بازی در زمین غرب هیچ توان دیگری ندارند.
علی تتماج