رژیم صهیونیستی به رغم آتش بس همچون ماههای گذشته لبنان را آماج حملات هوایی قرار داده است چنانکه شهرداری بلیدا سحرگاه هدف حمله واقع شد. در باب اهداف و چرایی این تجاوزگری میتوان گفت که عملا ماهیت رژیم صهیونیستی بر کشتار و جنایت است و هرگز توقفی در آن و جود ندارد. اکنون نیز نتانیاهو نخست وزیر صهیونیستها پس از آتش بس غزه با کشتار در لبنان از یک سو به دنبال مختومه سازی پرونده فساد خود و نزدیکانش است و از سوی دیگر بر ادامه کشتارها و نرسیدن کمکهای انسانی به غزه سرپوش میگذارد در حالی که همزمان در همدستی با غرب با حفظ فضای ناامنی از یک طرف میخواهد تا دولت و ارتش لبنان را در برابر حزب الله قرار دهد و از سوی دیگر مانع بازسازی ویرانههای لبنان گردد. تمام این اقدامات هدفی بلند مدت تر یکی تاثیرگذار برانتخابات پارلمانی بهار آینده را برای حذف جریان مقاومت دنبال میکند تا زمینه ساز خلع سلاح مقاومت و سازش لبنان گردد.
در همین حال این تجاوزات را میتوان تقسیم کار میان آمریکا و رژیم صهیونیستی دانست بگونهای که صهیونیستها فشار نظامی را انجام میدهند و آمریکاییها به دنبال اهداف ضد مقاومتی در چانه زنی سیاسی هستند چنانکه از یک سو باراک نماینده آمریکا در امور منطقه بر لزوم خلع سلاح حزب الله تاکید کرده و از سوی دیگر «مورگان اورتاگوس» معاون نماینده ویژه آمریکا، در دیدار با مقامات لبنانی هر کمکی را مشروط به اقدام علیه مقاومت کرده است. در این میان رسانههای غربی نیز با برجسته سازی ویرانههای غزه و دمیدن در آتش جنگ تحریک مردم و دولتمردان لبنان برای تسلیم شدن در برابر آمریکا را پیگیری میکنند.
نکته مهم در این میان آن است که نه کمیته مکانیزم که ناظر بر اجرای آتش بس است، نه یونیفل و نه کشورهای اروپایی که وعده بازسازی و حمایت از لبنان را دادهاند هیچ کدام اراده و توانی برای اجرای تعهدات خود ندارد و عملا لبنان را بی دفاع رها کردهاند. در این شرایط به نظر میرسد تنها مولفهای که می تواند استقلال و ازادی لبنان را احیا ساز همان سلاح حزب الله است که در جنگی تمام عیار مانع از نفوذ ارتش صهیونیستی در خاک لبنان شد. وضعت بحرانی تحمیلی به لبنان قطعا هزینههای سنگینی برای کل منطقه خواهد داشت لذا حمایت از مقاومت و سلاح حزب الله امروز اصلی است که جهان اسلام و کشورهای عربی برای بقای خویش هم که شده باید به آن روی آورند چرا که تجربه نشانگر اشتهای سیری ناپذیری اشغالگری صهیونیستها و حامیانش است و پس از لبنان قطعا به سراغ سایر کشورهای منطقه خواهند رفت.
در همین حال این تجاوزات را میتوان تقسیم کار میان آمریکا و رژیم صهیونیستی دانست بگونهای که صهیونیستها فشار نظامی را انجام میدهند و آمریکاییها به دنبال اهداف ضد مقاومتی در چانه زنی سیاسی هستند چنانکه از یک سو باراک نماینده آمریکا در امور منطقه بر لزوم خلع سلاح حزب الله تاکید کرده و از سوی دیگر «مورگان اورتاگوس» معاون نماینده ویژه آمریکا، در دیدار با مقامات لبنانی هر کمکی را مشروط به اقدام علیه مقاومت کرده است. در این میان رسانههای غربی نیز با برجسته سازی ویرانههای غزه و دمیدن در آتش جنگ تحریک مردم و دولتمردان لبنان برای تسلیم شدن در برابر آمریکا را پیگیری میکنند.
نکته مهم در این میان آن است که نه کمیته مکانیزم که ناظر بر اجرای آتش بس است، نه یونیفل و نه کشورهای اروپایی که وعده بازسازی و حمایت از لبنان را دادهاند هیچ کدام اراده و توانی برای اجرای تعهدات خود ندارد و عملا لبنان را بی دفاع رها کردهاند. در این شرایط به نظر میرسد تنها مولفهای که می تواند استقلال و ازادی لبنان را احیا ساز همان سلاح حزب الله است که در جنگی تمام عیار مانع از نفوذ ارتش صهیونیستی در خاک لبنان شد. وضعت بحرانی تحمیلی به لبنان قطعا هزینههای سنگینی برای کل منطقه خواهد داشت لذا حمایت از مقاومت و سلاح حزب الله امروز اصلی است که جهان اسلام و کشورهای عربی برای بقای خویش هم که شده باید به آن روی آورند چرا که تجربه نشانگر اشتهای سیری ناپذیری اشغالگری صهیونیستها و حامیانش است و پس از لبنان قطعا به سراغ سایر کشورهای منطقه خواهند رفت.
سید مهدی لنکرانی

